حامد وکیلی تفاوت بود و نمود *

١- اسفندیار رحیم مشایی نامه ای به رئیس دولت اصلاحات نوشته و از اینکه پاره ای از اصلاح طلبان به ریش بقایی، نیش خند زده اند، ناراحتی خود را ابراز کرده و خلاصه، آقای مشایی از « شوخی شمردن» نامزدی بقایی سخت گلایه مند است.
این گلایه را هم نزد شخص خاصی می برد تا شاید، این چنین، گلایه اش جدی تر گرفته شود و دیگر خود گلایه را شوخی نشمارند!
در واقع گویا این عادت طایفه ی احمدی نژاد-مشایی است که در نامه نگاری های خود، نام بلندی را مخاطب قرار می دهند تا نامه شان دیده و خوانده شود.
٢- هدف مشایی از دو حالت خارج نیست؛ او یا غرضی سیاسی داشته است و یا آنچنان که خود می گوید انگیزه ای انسانی، فرا و ورای جدال های سیاسی او را به نوشتن این نامه واداشته است.


من می خواهم انگیزه او را از غرض های سیاسی و هوس های معطوف به قدرت، مبرا بدانم و مانند برخی که هدف این نامه را «دیده شدن» دانسته اند فکر نکنم.
برخی حتی این نوشتن نامه را در روزهای منتهی به رفع سوءتفاهم ها و در آستانه آبستن آشتی ملی، با انگیزه افزودن سوءتفاهم «انحرافی» به پرونده اصلاح طلبان می دانند. برای این ادعاها هم نشانه ها و قرینه هایی در نامه می توان جست. آنجا که تعریضی به «آشتی ملی» می زند و به آن طعنه می زند که به « توافق قدرت مداران... بر سر سفره» تلقی نشود!
اما به هر روی، مولفِ زنده ی نامه، اصرار دارد که نامه ی او را از این اغراض دور بدانیم. من در ادامه فرض را بر صحت این اصرار می نهم و مبتنی بر آن به نکاتی اشاره می کنم.
٣- همین چند سال پیش بود که احمدی مقدم، فرمانده نیروی انتظامی در دوران دولت احمدی نژاد، از پشت پرده برخی از اتفاقات سال ٨٨ خبر داد. او می گفت که احمدی نژاد در جلسات خصوصی از التهابات سال ٨٨ استقبال می کرد و آن را فرصتی می دانست تا با اصلاح طلبان تسویه حساب شود. به خصوص او راغب بود که از این فرصت جهت برخورد با رئیس دولت اصلاحات استفاده شود. جالب بود که آن زمان مشایی و حتی خود احمدی نژاد، در دیدار با برخی نخبگان، خود را ناراضی از برخوردها نشان می دادند و سعی داشتند رخت خود و احمدی نژاد را از این اتفاقات بیرون بکشند.
سخنان احمدی مقدم اما خلاف آن را ثابت می کرد و هیچ گاه هم تکذیب نشد! در این میان چطور باید خیرخواهی و حسن نیت نویسنده نامه را باور کنیم و مردم باوری او را جدی بگیریم؟!
۴- او عدم استقبال اصلاح طلبان از کاندیداتوری بقایی را ناشی از ترس می داند و معتقد است در نبود احمدی نژاد، پیروزی روحانی صد درصد است که اکنون با حضور بقایی، اصلاح طلبان بیم آن دارند که با ورود «اشبه الناس به احمدی نژاد» ورق برگردد!
اول اینکه مشخص نیست که او از کجای «شوخی» های اصلاح طلبان با نامزدی بقایی، ترس و دلهره را در آورده است.
این در حالی است که حضور احمدی نژاد می توانست بیشترین سود را برای اصلاح طلبان در این انتخابات داشته باشد، چرا که هم به انسجام اصلاح طلبان کمک می کرد و هم اصولگرایان را چند پاره می کرد و باعث عدم اجماع در آن جناح می شد.
۵- دست کم می توان گفت که مشایی در این نامه، از مخاطبِ خود، انتظار همدلی دارد. او انتظار دارد، دشمن و یا رقیب مشترک بتواند آنان را با اصلاح طلبان متحد و یا دست کم همدل کند. او فکر می کند در این بی مهری ها، می تواند «قاپ سید خندان» را بدزدد و او را برادر بزرگتر خود بنامد و به او چشمکی بزند و چراغ سبزی نشان دهد. این در حالی است که اصلاح طلبان، تفاوت بنیادینی با آنچه حلقه مشایی می خواهند و می گویند، دارند. گفتمان اصلاح طلبی به هیچ وجه قابل جمع با روش ها و بینش های این گروه نیست. حتی رقیب مشترک نیز نمی تواند اینان را گرد هم آورد. چرا که اساسا عناصر محوریِ باورهای حلقه مشایی مانند نظم ستیزی، علم گریزی، باستان گرایی، دوستی با اشغال گران فلسطین، عدالت خواهی خام و ... با عناصر گفتمان اصلاح طلبی قابل جمع نیست. از قضا، یکی از تفاوت های اصلاح طلبان با اصولگرایان در همین دقیقه است.
در واقع اصلاح طلبان بر خلاف اصولگرایان، نمی توانند به هوسِ شکست رقیب، عناصری تا این حد بیگانه را وارد گفتمان خود کنند. کاری که البته اصولگرایان از آن دریغ نکردند و حذف رقیب را حتی با روش های «انحرافی» می پسندیدند.
۶- البته گروه مشایی-احمدی نژاد حق دارند که باورهای خود را تبلیغ کنند و حیات سیاسی و اجتماعی آنان (و هر گروه دیگر) را نباید جز با قانون محدود کرد اما نمی توانند توقع داشته باشند در سایه رقیب مشترک، با اصلاح طلبان هم پیمان شوند. در بهترین حالت، آنان می توانند ذیلِ دو جریان اصلی کشور، یعنی اصلاح طلب و اصولگرا، در این انتخابات اصلاح طلبان را «ترجیح» دهند اما هم پیمانی و هم آغوشی آنان با اصلاح طلبان، در گفتمان اصلاح طلبی «توجیه» ندارد.
*عنوان سرمقاله برگرفته از این بیت سعدی است:
به اندازه بود باید نمود خجالت نبرد آن که ننمود و بود