نگاهی جامعه شناسانه به دلایل تعصب کم بعضی از هموطنان به خرید کالای ایرانی

هر کشوری باید از کالای داخلی باکیفیت و با قیمت منطقی خودش حمایت کند تا محصولات داخلی آن، توان رقابت با محصولات خارجی و جذب مشتریان بیشتری را داشته باشد. اما در همین جا سوالی مطرح می شود که علاوه بر کیفیت، قیمت مناسب، خلاقیت، کارایی در طراحی، تولید محصول و نیازسنجی مشتریان بالقوه و بالفعل، چه ملاک های دیگری را باید در نظر گرفت؟ همچنین این پرسش مطرح است که چرا برخی افراد به خصوص جوانان گاهی از خرید کالای داخلی خودداری می کنند و خارجی را ترجیح می دهند و حتی بابت داشتن یا پرسش درباره کالای داخلی از مغازه دارها احساس شرمساری می کنند؟
 
  تبدیل کالا به وسیله ای برای خودنمایی
از لحاظ جامعه شناختی تصویر اشیا اعم از کالا و دیگر موارد، برای کنش گران اجتماعی از طریق معنایی که با خود حمل می کند اثرگذار و در کنش های ما دخیل است. این تصویری که با خود معنایی حمل می کند واجد میزانی از ارزش است و تمام این ها به دلیل احساسات اجتماعی شده کنش گران و کارکردهای اجتماعی کالاهاست. می توان در این جا از استعاره نیز استفاده و بیان کرد که در راستای مصرف گرایی و  بت واره شدن کالا، کالاهایی که در تملک ما هستند به قطعه ای از وجود ما تبدیل شده اند که نه تنها هویت ما را شکل می دهند بلکه از طریق آن ها خود را به دیگران می شناسانیم و می نمایانیم و این از طریق همان ساز و کار تصویر برجسته شده یک کالاست که بسیار فراتر از ارزش کاربردی و پولی آن است اگرچه عموما تصویر بهتر با قیمت بالاتر رابطه مستقیم دارد. همچنین درباره کالاهایی مانند پوشاک و لوازم آرایشی، می توان گفت آن ها حکم عضوی از بدن را در انگاره تصویر اجتماعی برای کنش گران جامعه پیدا کرده اند که طبیعتا هر عضوی از جامعه می خواهد جلوه اعضای بدنش بسیار خوب، تاثیر گذار و تمایز بخش باشد و منزلت او را بالا ببرد و برایش تشخص به بار آورد.
  حامل پیام و معنا بودن کالاها
همان طور که گفته شد کالاهایی که می خریم و مصرف می کنیم، حامل پیام و معنایی هستند که در دل آن ها نهفته است اما آن پیام و معنا توسط خود کنش گران شکل می گیرد و تفسیر و درک می شود. به عبارتی یک فرایند فرهنگی-اجتماعی تدریجی است که بیان می کند کالا با دیگران سخن می گوید یا «من این کالا را دارم پس متفاوت هستم» یا «جزئی از فلان گروه می باشم» یعنی خود را به آن ها منتسب می کنم و برای آن، اثباتی بیش از تملک آن کالا نیاز ندارم.


  ارائه تصویر خوب از خود در چشم دیگران
اگر نگاهی واقع گرایانه داشته باشیم، نمی توان گفت فارغ از بحث خوب یا بد بودن این وضعیت، خود کنش گران هستند که چنین تلقی و تصوری دارند بلکه آن ها زاده و بزرگ شده جامعه ای هستند که این پیام را چه درست و چه غلط در آن ها درونی و به آن ها القا کرده است. همچنین باید دست از آرمان گرایی و یکه تاز بودن در تمامی عرصه های مصرفی برداشت و پذیرفت که در بازار رقابتی سالم، مصرف کنندگان دست به انتخاب مناسب ترین با توجه به بودجه و سلیقه و دیگر موارد می زنند. تنها بر عهده ماست که آگاهی آن ها را افزایش دهیم. پیام و معنای کالای خارجی در صورت ترجیح آن بر کالای داخلی، به جز معیارهای اقتصادی و کیفی، این است که باور ما بر این است تصویری مطلوب تر از من همراه آن کالا و به واسطه آن کالا در اذهان و چشمان دیگران ظاهر می شود و از این رهگذر، نتیجه می شود که تصویر من منوط به تفسیر دیگران نیز هست یعنی چون من در اثر زندگی و کنش در این جامعه دریافته ام که ادراک از شخص دارنده آن کالا مطلوب تر است، آن کالا را ترجیح می دهم.
  نشان دادن پولدار بودن با خرید کالای خارجی
پس هم تفسیر کنندگان منزلت و تصویر من در این وضعیت سهم دارند و هم من که می خواهم انتظارات از خودم را با داشتن آن کالا این گونه تنظیم و حس تمایز بخشی را در عمل بدین طریق پیاده کنم. به طور مثال، چون پیراهنی با برند خارجی معروف می پوشم که عموما گران تر است، فارغ از بادوام بودن و کیفیت آن، این تصویر را که حاصل بار معنایی پیراهن و تفسیر مرتبه دوم دیگران است ایجاد می کنم: «احساس تشخص، تمایز و منزلت اجتماعی فراتر از سطح متوسط دارم و خود را از لحاظ اقتصادی در وضعیتی مطلوب نشان می دهم.»
  ضرورت قرار گرفتن همه کالاهای ایرانی در مسیر زعفران و فرش
پس کالاها حرف می زنند و دیگران تفسیر می کنند. اگر کالای داخلی نیز بخواهد این وضعیت را دگرگون کند باید سخن بگوید و معنا و پیامی که به آن الصاق می شود و طی یک فرایند اجتماعی توسط خود تولیدکننده و مصرف کننده و دیگرانی که بیننده هستند به وجود می آید، باید تغییر کند که این امر مستلزم آگاهی دادن و ورود به رقابتی سالم، احترام به سلیقه و آزادی انتخاب افراد است. تمامی افراد یک اجتماع در فرایند شکل گیری معنا و الصاق آن به رویدادها و اشیا دخیل هستند و دگرگون ساختن آن کاری فرهنگی است نه اقتصادی. باید هدایت کنش ها از طریق افزایش آگاهی و رقابت سالم صورت پذیرد به همان طریقی که پسته، زعفران، برنج و فرش ایرانی کرده اند و معنا و پیام را در ذهن مخاطب تغییر داده اند و احساس تشخص و تمایز از طریق تملک نمونه های مشابه آن ها نه تنها صورت نمی گیرد که حتی سرافکندگی نیز در مواردی وجود دارد.