شهردار شدن محسن هاشمی؛ وصلت اصلاح‌طلبان با جنبش اجتماعی

 
یکم؛ انفعال عمیق دولت اعتدالی از سویی و ناکامی منتخبان شورای شهر پایتخت در انتخاب و تثبیت شهرداری از جنس مطالبات مردم از سویی دیگر، اصلاح‌طلبی را در وضعیتی بی‌قرار و آسیب‌پذیرتر از هر زمان و لحظه‌ای در پنج سال گذشته قرار داده است. دولت دوم آقای حسن روحانی، با میدان‌داری محمود واعظی و تیمش، فاصله‌ای اساسی با جنبش، راهبران، کادرها و مطالبات اصلاحی پیدا کرده است، به نحوی که می‌توان خصیصه اساسی دولت دوازدهم را فراموشی نسبت به مطالبات اصلاح‌طلبانه حامیان توصیف کرد. نسبت جنبش اصلاحی با دولت اعتدالی را می‌توان از جایگاه ناموثر، شبه زینتی و تشریفاتی اسحاق جهانگیری در کابینه دوازدهم قیاس گرفت. از بدحادثه، ترمیم کابینه نیز عقبگردی اساسی نسبت به گذشته بود و نه تنها گامی در مسیر مطالبات جامعه جنبشی، که شاهدی بر عزم دولت در گام نهادن در مسیر اعتدال انفعالی بود. دوم؛ از طرفی گرچه انتخاب فردی همچون محمدعلی نجفی، در بدو شروع به کار شورای شهر پایتخت، موجی از امیدواری را در دل پایتخت‌نشینان رقم زد، اما استعفای پرحاشیه ایشان، فراکسیون بندی‌های داخل شورا، انتخاب افشانی و پیامدهای آن از جمله رفتارهای خارج از قاعده اصلاح‌طلبی ایشان و حامیانشان در بیرون شورا، بر تضعیف جایگاه اصلاح‌طلبان افزود. به نظر می‌رسد، اصلاح‌طلبان برای احیای موقعیت برتر و تضعیف شده -اگر نگوییم موقعیت از دست رفته- خود راهی جز انداختن طرحی نو، معطوف به مطالبات جامعه حامی و برسازنده قدرتشان ندارند. اگر انداختن این طرح نو در مناسبات اصلاح‌طلبان و دولت، معطوف به شرایط خاص بین‌المللی حاکم بر فضای سیاست و سایر مولفه‌ها، در وضعیت کنونی دور از دسترس است، شهردار شدن شخصی همچون مهندس محسن هاشمی می‌تواند به آغاز احیای رابطه اصلاح‌طلبان و ملت تبدیل شود. نگارنده موارد زیر را به عنوان مقدمات تقویت کننده این فرضیه ردیف می‌کند؛ اولا محسن هاشمی منتخب اول مردم در انتخابات شوراها بود. انتخاب ایشان به عنوان شهردار پایتخت می‌تواند تنفیذ رأی مردم توسط شورا ارزیابی شود. قطعا رأی دهندگان به لیست اصلاح‌طلبان، ذهنیتی مثبت و همراستا با مطالبات خود را برداشت می‌کنند. ثانیا در جرگه اصلاح‌طلبان کمتر کسی با سوابق مهندس هاشمی و آشنایی ایشان از محدودیت‌ها و امکانات شهرداری پایتخت یافت می‌شود.
ادامه صفحه2