روزنامه شهروند
1397/08/13
ضد حال به بچهها
محمد باقرزاده| گردانی از ارتش سرخ ایران؛ دبیرستان فیروزبهرام در قلب پایتخت و نبش یکی از قدیمیترین خیابانهای تهران، خیابان ملل، دیروز مانند بقیه مدرسهها پرشورتر از همیشه بود. ساعت 9 و نیم صبح دیروز که داور سوت بازی پرسپولیس-کاشیما را در ژاپن زد، همه مدرسههای ایران را غوغا گرفت؛ آن هم چند روز بعد از آنکه دانشآموزان از وزیر آموزشوپرورش خواستند شنبه را تعطیل کند و او بلافاصله دستور داد که مدرسهها این مسابقه را بهطور مستقیم از تلویزیون پخش کنند و کلاسها به مدت 105 دقیقه تعطیل شود. همین هم شد و با اینکه دانشآموزان پرسروصدا، بعد از باخت پرسپولیس مغموم به کلاسهایشان برگشتند، اما مدرسه دیروز برای آنها تجربهای جدید و دوستداشتنی داشت.دبیرستان پسرانه فیروزبهرام هم در تقاطع خیابان سیتیر و جمهوری تهران، یکی از این مدرسهها بود. دانشآموزان مسیحی، زرتشتی، کلیمی و مسلمان در کنار هم و در سالن اجتماعات ساختمانی با قدمت ۸۶ ساله یکصدا پرسپولیس را فریاد میزدند و میگفتند چقدر از این اتفاق خوشحالند. این گزارش «شهروند» از یک روز همراهی با روز متفاوت بچهمدرسهایهاست:
هنوز انگشت اشاره روی دکمه آیفون است که بیهیچ سخنی در رو به حیاط و دو دروازه فوتبال باز میشود. سمت چپ دو نفر پشت به در ایستاده و کمی دستپاچه سر خود را به عقب برمیگردانند. همزمان که کار خود را ادامه میدهند، رو به همدیگر لبخندی میزنند و مسیر ورود به سالن پخش فوتبال را نشان میدهند. میگویند که فوتبالی نیستند، اما این پخش فوتبال در مدرسه کار خوبی است و همچنان با خنده و با تایید حرفهای همدیگر ادامه میدهند: «خب الان ما همه باید بریم سالن اجتماعات. ما دو نفر الان پیچوندیم و بیرون اومدیم، آخه ما فوتبالی نیستیم، ولی خوبه دیگه. بچهها خوشحالن همه.» ادامه مسیر سمت چپ در ورودی به راهپله ساختمان موقوفی «بهرامجی بیکاجی»، زرتشتی شهیر هندی میرسد. او این زمین را سال۱۳۱۱ هجریشمسی و پس از مرگ فرزندش فیروزبهرام و به یاد او، وقف آموزش دانشآموزان کرد. فیروزبهرام اگرچه در ۲۰سالگی و سال ۱۲۹۴ هنگام سفر در دریای مدیترانه به دلیل اصابت اژدر به کشتیاش غرق شد، حالا و در این مدرسه نامش زنده است و روی دیوارها عکس او و پدرش قاب شده است. گلدانها فضای راهپله را به قرق خود درآوردهاند و سرود مدرسه فیروزبهرام هم با خطی درشت روی دیوار سالن اجتماعات نقش بسته است. حالا فضای آرام ساختمانی که ۹سال پیش در فهرست آثار ملی قرار گرفت، گر میگیرد و صدای صدها دانشآموز درهممیپیچید. نمایش درخشان پرسپولیس در نیمه اول، نوید بازی بهتری در نیمه دوم را میدهد؛ این تحلیل «آرمان دینیاری» از نخستین مسابقه فوتبالی است که در تمام مدارس ایران درحال پخش است.
همین که همه دور هم باشیم خوبه
آرمان کلاس دهم ریاضی است و امیدوار است پرسپولیس بازی را ببرد. او در ردیف آخر سالن نشسته و همراه با دو نفر از همکلاسیهایش مدام و به نویت صندلی جلو را هل میدهند تا داد هممدرسهایشان دربیاد و مجبور شود جایش را تغییر دهد. سه نفری قهقهه سر میدهند و آرمان با یک «ببخشید» به بحث برمیگردد: «خب این اولینباره که ما همه برای یه موضوع فان دور هم جمع میشیم و خوبه. همین که همه دور هم باشیم خوبه دیگه.» او فوتبالی دو آتشه نیست، اما طرفدار پرسپولیس است و میگوید که حتی اطلاع ندارد در این سالن اکثریت با پرسپولیس هستند یا استقلال. هنوز مشغول توضیح است که تیم ژاپنی اولین گل را وارد دروازه نماینده ایران میکند و سالن را سکوتی فرامیگیرد. چند ثانیه بعد چند نفر هم شروع به خوشحالی میکنند، اما صدای تمپوی وسط سالن طرفداران پرسپولیس را به خود میآورد و آنها همچنان امیدوار تیم خود را تشویق میکنند.
دستور حمله از «قلعه ارامنه»
صدای خیابانی و فریاد صدها دانشآموز در هم میپیچد و در این بین «هایبرت سرکیسان» هم میگوید که با این شیوه نمیشود گل زد، باید حمله کنند. هایبرت اسمی ارمنی به معنای «قلعه ارامنه» یا زندان است که ترجیح این دانشآموز مدرسه فیروزبهرام گزینه اول است. آنطور که هایبرت میگوید در این مدرسه، دانشآموزانی از دین مسیحیت، زرتشتی، مسلمان و کلیمی درس میخوانند. او درباره رابطه دانشآموزان با همدیگر هم میگوید: «بحث به این شکل که از هم سوال بپرسیم، از سر کنجکاوی و درباره دین همدیگه.» آنطور که هایبرت میگوید ارامنه بیشتر ساکن شرق تهران هستند و زرتشتیها هم از سمت غرب تهران به این مدرسه در منطقه ۱۲ میآیند. توضیحات هایبرت هم با گل دوم کاشیما همزمان میشود و اینبار امیدها کمتر و شور سالن از بین میرود. صداها از بین رفته و این فریاد انتقاد دانشآموزان از نحوه بازی بازیکنان است. هایبرت بحثش را درباره درس و مدرسه ادامه میدهد: «من رشتهام کامپیوتر است و موسیقی را هم خیلی دوست دارم، اما اگر میخواستم مدرسه موسیقی بروم خیلی با ما فاصله داشت. البته کامپیوتر را هم دوست دارم.» او درباره فضای کلاس و مدرسه هم میگوید: «هنوز هم مدرسه خستهکننده است، ولی انگار سالبهسال بهتر میشه. مثلا همین کار امروز خیلی خوبه. من موافق این تغییراتم.» سرکیسیان میداند که روزی در همین مدرسه «احمد شاملو»، شاعر نامدار ایرانی، درس خوانده، اما «آیدا سرکیسیان» را نمیشناسند: «من خیلی شعر نمیخونم، ولی شاملو خیلی خوبه. راستی کیه این آیدا سرکیسیان؟»
صبح رفتم خونه خاله و تمپو رو آوردم
نبض و شور سالن در دستان «پاردیک ستودیان» است. حالا بازی تمام شده و «خیابانی» هم از بینندگان بهخاطر این باخت عذرخواهی کرده و پاردیک ساز به دست آماده رفتن به کلاس درس است. «پاردیک از واژه اوستایی پردک میآید و در کتیبه زرتشت هم نام پدربزرگ ساسان است»؛ او این توضیح را درباره اسم خود میدهد و ادامه میدهد: «من الان از کرج میآیم. بچه تهرانم، اما به خاطر مادربزرگم ساکن کرج هستیم. من راهنمایی مدرسه رستمآبادیان بودم که دقیقا مثل جمع این مدرسه است و با بعضی از بچههای ارامنه و زرتشتی از آنجا به این مدرسه آمدیم.» او اطلاعات کاملی هم درباره تاریخچه مدرسهاش دارد و میگوید آنها را در دو هفتهنامه فیروزبهرام که در مدرسه منتشر میشود، خوانده است: «این مدرسه اوایل که ساخته شد دخترانه بود و بعدها پسرانه شد و اینطور چیزا. مدرسه هم به اسم پسر یک زرتشتی خیر است که خیلی وقت پیش وقف شده.» پاردیک هم نام بزرگانی را که روزگاری در همین ساختمان درس خواندند و نوجوانیشان را گذراندهاند شنیده، اما در این بین به یک نام علاقه دارد: « ابراهیم ویکتوری. الان یکی از روسای ریاضیات ناسا است که در همین مدرسه درس خوانده است. اونورا باهاش مصاحبه شده و گفته که اینجا درس خوانده است. من خودم هم میخواهم بروم هوافضا بخوانم و برای همین ویکتوری را میشناسم.» او آرزو میکند که روزی در کنار فردی قرار بگیرد که اینروزها در قامت پژوهشگر فضایی، نویسنده و برنامهساز تلویزیونی و در ناسا مشغول به کار است و گامهایی را هم در این مسیر برداشته است: «من همین امسال نفر سوم المپیاد کشوری ریاضی شدم و 21 خرداد جزو رکورددارهای آسیا شدم.» پاردیک هم از پخش فوتبال در مدرسه خوشحال است و این کار را گامی ابتدایی برای نشاط مدارس میداند. او که دانشآموزسال دوم رشته ریاضی است درباره این بازی میگوید: «بار اول است که همه در این سالن جمع میشیم. حقیقتا دیشب که کنار خانواده نشسته بودیم، بابابزرگ اخبار را آورد و دیدم که گفت فردا همه مدارس تهران و سراسر کشور باید فوتبال را پخش کنن. گفتم آخجون و صبح از خونه که بیرون اومدم رفتم خونه خالهم و تمپو را برداشتم آوردم.» پاردیک موافق است که این قبیل برنامهها افزایش پیدا کند و پیشنهادش برای دلنشینتر کردن فضای مدارس، کاهش حجم دروس است: «الان مشکلی که همه مدارس ایران دارن این است که حجم درسها رو بالا بردند و همه را یهجوری مشغول درسخوندن کردند. من تحقیقی کردم که چرادرصد اختراع بین دانشآموزا پایین اومده و دلیلش همینه. اگه فن و حرفه یاد بدن هم جذابتر است و هم مفیدتر. ما بیشتر داریم تئوری میخونیم و نمیدونیم چیه اینا. اگه کارهای عملی بیشتر بشه حتما انگیزه ما هم بیشتر و مدرسه هم بانشاطتر میشه. مثل همین امروز صبح که همه با انگیزه اومدیم. خوبه که همین اتفاقای جالب برای همه، اینجا هم پخش بشه.» آنطور که پاردیک میگوید همه دانشآموزان شاد بودند و مثال هم پسرخالهاش است: «پسرخاله خود من مدرسه جمشیدجم کلاس چهارمه. اونم که فهمید امروز فوتبال پخش میکنن اصلا خوشحال شد و صبح پرچمشو برداشت و شاد و خرم اومد سمت مدرسه. صبح دیدم یهو با پرچم وایساده دم در خونه. این طور خبرا آدمو پرانرژی میکنه دیگه.»
سایر اخبار این روزنامه
جنگ آینده جنگ سایبری و زیستی است
ضد حال به بچهها
من حریف تو هستم
زوال آمریکا یک واقعیت است
13 آبان به روایت سخنرانان
تخفیف 100 میلیون تومانی صدف
لباس راحتی در خوابگاههای دختران ممنوع
کارشناسان محیط زیست ناگهان کجا رفتند؟
خانوادهای با تفکرات بشردوستی
خشم تکتیرانداز در ولنجک
نه به غرزدن
مرگ توسط دست راست رئیس جمهور
صفحه شهرونگ
ویلای شمیرانات و تلاشهایی که به سنگ میخورد
قتل يك دختر بيگناه