روزنامه شهروند
1397/08/13
قتل يك دختر بيگناه
ابتدا بياييد اين گزارش را كه خلاصه شده داستان يك جنايت است با يكديگر مرور كنيم. خوب است تصوير اين دختر كوچولو و زيبا را هم كنار يادداشت داشته باشيم و به چشمان او زُل بزنيم.«روز ششم اردیبهشتماه امسال به پلیس آققلا در استان گلستان خبر رسید جنایت هولناکی در روستای گری اتفاق افتاده است. ماجرا از این قرار بود که خانواده دختری پنج ساله به نام سلاله چند ساعت پس از ناپدیدشدن او پیکر بیجانش را در یک انباری کشف کرده بودند. این دختربچه آخرینبار وقتی از خانه پدربزرگش به سوی خانه دایی مادرش میرفت، دیده شده بود و بعد از آن هیچکس از وی اطلاعی نداشت. با وجود اینکه خانواده سلاله میگفتند که با هیچکس اختلافی ندارند، اما چند ساعت بعد مردی 40ساله بهنام غفور بهعنوان تنها مظنون این جنایت دستگیر شد. شواهد نشان میداد این مرد شرور و سابقهدار ساعتی پیش از ارتکاب قتل برای گرفتن چای به خانه یکی از اقوام سلاله رفته بود اما چون او را راه نداده بودند، او از خانواده سلاله کینه به دل گرفته و برای گرفتن انتقام سلاله را که از کوچه عبور میکرد، ربوده و به قتل رسانده بود. دادگاه به اتفاق آرا او را گناهکار تشخیص داد و به قصاص در ملأ عام محکوم کردند. در این رأی آمده که این حکم پس از پرداخت تفاضل دیه توسط اولیای دم، قابل اجرا خواهد بود. به این ترتیب درصورتی که اولیای دم تفاضل دیه قاتل را بهحساب دادگستری واریز کنند، قاتل سلاله کوچولو بهزودی قصاص خواهد شد.»
كل ماجرا اين است كه يك كودك بيگناه بيهيچ دليل و توجيهي به دست يك شخص بيوجدان به شكل ناجوانمردانه و زشتي كشته ميشود. اگر اين، دختر ما بود چه احساسي پيدا ميكرديم؟ يقين دارم كه پدر و مادر و همه فاميل تا سالهاي سال دچار بحران روحی و روانی ميشديم. اگر مادر و پدر اين كودك رواني شوند، آنان را نميتوان سرزنش كرد. اگر برادر يا خواهري داشته باشد، تا پايان عمرشان زخم اين جنايت بر روح و روان آنها سنگيني خواهد كرد. نه تنها خانواده، بلكه كل محل و روستا نيز دچار بحران ميشوند. حتي به نظر میرسد خانواده قاتل نيز دچار مشكل خواهند شد، زيرا طرد اجتماعي قاتل، گريبان خانواده او را نيز خواهد گرفت. چه بسيار خانوادههايي كه تحمل اين درد و رنج را ندارند و از محل وقوع جرم و جنایت مهاجرت ميكنند.
در اين ميان حكم صادر شده از سوی دادگاه چيست؟ اعدام قاتل و در عوض پرداخت نيمي از خونبها از جانب خانواده مقتول به قاتل. مبلغي كه در ماههاي عادي حدود 230 ميليون تومان و نصف آن 115 ميليون تومان است. آيا واقعاً خانواده اين دختر پس از اين همه زجر و عذاب كشيدن بايد چنين رقمي را هم بپردازند كه به احتمال زياد بيش از كل ثروت يك خانواده متوسط روستايي است؟
شايد گفته شود كه مسأله قانون و حكم شرعي است. به طور قطع همين طور است و باید رعایت شود. ولي آيا نبايد به ريشههاي چنين احكامي پرداخت و بررسي دوباره كرد؟ پاسخ را به گونه ديگري نيز ميتوان يافت. بياييم اين خبر را به مردم نشان دهيم و بپرسیم كه تا چه اندازه با پرداخت نيمي از ديه را براي اعدام قاتل موافقند؟ اگر نيمي از مردم با آن موافق بودند، انجام دهيم. در غير اين صورت يا بايد مردم را تغيير داد يا منطق اين قانون را بازنگري كرد. اگر هیچ راهی از این جهت نباشد آیا نمیتوان تمهیداتی اندیشید که بیش از این خانواده داغدار تحت فشار قرار نگیرد؟
سایر اخبار این روزنامه
جنگ آینده جنگ سایبری و زیستی است
ضد حال به بچهها
من حریف تو هستم
زوال آمریکا یک واقعیت است
13 آبان به روایت سخنرانان
تخفیف 100 میلیون تومانی صدف
لباس راحتی در خوابگاههای دختران ممنوع
کارشناسان محیط زیست ناگهان کجا رفتند؟
خانوادهای با تفکرات بشردوستی
خشم تکتیرانداز در ولنجک
نه به غرزدن
مرگ توسط دست راست رئیس جمهور
صفحه شهرونگ
ویلای شمیرانات و تلاشهایی که به سنگ میخورد
قتل يك دختر بيگناه