بی پولی و پیروی از شایعات

مردم باور دارند که اگر از این سهام بسیار جذاب نخرند، فرصتی فوق العاده را از دست داده اند. فقط مردم کوچه و بازار نیستند که جوگیر می شوند. هنگام بالا رفتن سهام، گزارش‌های پژوهشی بازار سرمایه فریاد می زند که بخرید. هنگام پایین آمدن قیمت سهام، کارشناسان به ما می‌گویند که سهام را نگه دارید، در حالی که منظورشان این است که بفروشید. (واژه "بفروش" در دنیای سهام بی ادبی تلقی می شود، مگر در شرایط بسیار استثنایی). در ظاهر همه
می پندارند باید سهامی را بخرند که در حال صعود هستند و آن هایی را بفروشند که در حال سقوط اند. برای چنین الگوی رفتاری، دلایلی وجود دارد : اول این که
سرمایه گذاران می ترسند جا بمانند. آنان دوست دارند سهام داغ و پرطرفداری را داشته باشند که ورد زبان همگان است. آنها همچنین از این که می دانند بسیاری از مردم دیگر نیز انتخابی مشابه آن ها داشته اند، احساس آرامش می کنند. اما فقط سرمایه گذاران کوچک و انفرادی نیستند که گرفتار تفکر توده ای می‌شوند؛ مدیران حرفه ای هم گرفتار می شوند. اگر آن ها سهامی را داشته باشند که بقیه هم دارند، بعید است در صورت سقوط قیمت، اخراج شوند. بالاخره در مقایسه با بقیه همکاران- که آن ها هم در حال سقوط اند- چیزی کم ندارند. این وضعیت سبب می شود تا زمانی که همه زیان می کنند، سرمایه‌گذاران چندان از زیان خود ناراحت نشوند. یکی دیگر از عللی که سبب می شود سرمایه گذاران گرفتار جو بازار شوند و دنبال جمعیت راه بیفتند این است که سرمایه گذاران، چه سرمایه گذاران انفرادی و چه حرفه ای ها، هنگام سقوط قیمت سهامشان دچار یاس و نومیدی
می شوند. در این مواقع معمولا مزه دهانشان آن قدر تلخ شده که هنگام کاهش ذخیره بازنشستگی شان حس و حال خرید سهام را ندارند. هنگام ارزان شدن سهام مردم زیان می کنند.اخبار تلویزیون و روزنامه ها همگی تیره و تار است و سرمایه گذاران هراسانند. اما خرید سهام نباید تفاوت چندانی با خرید استیک گوشت موقع حراج یا خرید خودرو هنگام عرضه با شرایط ویژه داشته باشد. در واقع اینترنت باعث شده که همه به خرید در حراج گرایش پیدا کنند. همین موضوع درباره سهام هم صادق است. موقع مناسب برای خرید سهم، هنگامی است که به حراج گذاشته شده، نه زمانی که چون همه دنبال آن هستند، قیمتش بالاست. همواره خرید سهام به هنگام حراج و ارزانی بهترین راه رشد پول است. سهام شرکت های خوب به قیمت حراج بهترین بازدهی را دارد. بازدهی


این سهم ها، از بازار و از سهم های پر زرق و برقی که در مهمانی ها و کنار آب سرد کن اداره ورد زبان ها هستند، بیشتر است. سهام داغ، یا به اصطلاح مالی، سهام رشدی،
همواره به عنوان هیجان انگیز ترین و جذاب ترین سرمایه گذاری ها تلقی شده اند. اما آیا این سهام، سودآورترین ها هم هستند؟ هنگامی که مردم در سهام رشدی سرمایه گذاری می کنند، به این امید هستند که شرکت های مورد نظرشان محصولات یا خدماتی پرتقاضا داشته باشند و رشدشان سریع تر از بقیه بازار باشد. سرمایه گذاران رشدی، معمولا
عزیزترین های بازار را می خرند. این شرکت ها، بهترین ها و نوآورترین های صنعت هستند. التبه نفس خرید سهام شرکت های بزرگ که نرخ رشد سریعی دارند، هیچ اشکالی ندارد؛ ایراد در بهایی است که سرمایه گذاران می پردازند. با این حال و در انتها، هیچ شرکتی تا ابد با نرخ بسیار بالا رشد نمی کند. سر انجام، روزی می رسد که رشد پر سرعت، کند می شود. نرخ رشد این شرکت ها کاهش
یابد، و به هنگام کاهش نرخ ها، می توان نتیجه گرفت این برای وضعیت مالی سرمایه گذار خطرناک باشد. شاید بازار سهام واقعی‌ترین مکان دنیا باشد که در آن به وضوح می بینیم گاهی رسوایی و بی‌اعتباری و بی پولی در گرو پیروی از جمع کسانی است که کار روزانه شان پیروی از شایعات
است. بهتر است قبول کنیم که اگر میلیون ها نفر کاری احمقانه را درست بدانند، باز هم آن کار احمقانه است!
مردم باور دارند که اگر از این سهام بسیار جذاب نخرند، فرصتی فوق العاده را از دست داده اند. فقط مردم کوچه و بازار نیستند که جوگیر می شوند. هنگام بالا رفتن سهام، گزارش‌های پژوهشی بازار سرمایه فریاد می زند که بخرید. هنگام پایین آمدن قیمت سهام، کارشناسان به ما می‌گویند که سهام را نگه دارید، در حالی که منظورشان این است که بفروشید. (واژه "بفروش" در دنیای سهام بی ادبی تلقی می شود، مگر در شرایط بسیار استثنایی). در ظاهر همه
می پندارند باید سهامی را بخرند که در حال صعود هستند و آن هایی را بفروشند که در حال سقوط اند. برای چنین الگوی رفتاری، دلایلی وجود دارد : اول این که
سرمایه گذاران می ترسند جا بمانند. آنان دوست دارند سهام داغ و پرطرفداری را داشته باشند که ورد زبان همگان است. آنها همچنین از این که می دانند بسیاری از مردم دیگر نیز انتخابی مشابه آن ها داشته اند، احساس آرامش می کنند. اما فقط سرمایه گذاران کوچک و انفرادی نیستند که گرفتار تفکر توده ای می‌شوند؛ مدیران حرفه ای هم گرفتار می شوند. اگر آن ها سهامی را داشته باشند که بقیه هم دارند، بعید است در صورت سقوط قیمت، اخراج شوند. بالاخره در مقایسه با بقیه همکاران- که آن ها هم در حال سقوط اند- چیزی کم ندارند. این وضعیت سبب می شود تا زمانی که همه زیان می کنند، سرمایه‌گذاران چندان از زیان خود ناراحت نشوند. یکی دیگر از عللی که سبب می شود سرمایه گذاران گرفتار جو بازار شوند و دنبال جمعیت راه بیفتند این است که سرمایه گذاران، چه سرمایه گذاران انفرادی و چه حرفه ای ها، هنگام سقوط قیمت سهامشان دچار یاس و نومیدی
می شوند. در این مواقع معمولا مزه دهانشان آن قدر تلخ شده که هنگام کاهش ذخیره بازنشستگی شان حس و حال خرید سهام را ندارند. هنگام ارزان شدن سهام مردم زیان می کنند.اخبار تلویزیون و روزنامه ها همگی تیره و تار است و سرمایه گذاران هراسانند. اما خرید سهام نباید تفاوت چندانی با خرید استیک گوشت موقع حراج یا خرید خودرو هنگام عرضه با شرایط ویژه داشته باشد. در واقع اینترنت باعث شده که همه به خرید در حراج گرایش پیدا کنند. همین موضوع درباره سهام هم صادق است. موقع مناسب برای خرید سهم، هنگامی است که به حراج گذاشته شده، نه زمانی که چون همه دنبال آن هستند، قیمتش بالاست. همواره خرید سهام به هنگام حراج و ارزانی بهترین راه رشد پول است. سهام شرکت های خوب به قیمت حراج بهترین بازدهی را دارد. بازدهی
این سهم ها، از بازار و از سهم های پر زرق و برقی که در مهمانی ها و کنار آب سرد کن اداره ورد زبان ها هستند، بیشتر است. سهام داغ، یا به اصطلاح مالی، سهام رشدی،
همواره به عنوان هیجان انگیز ترین و جذاب ترین سرمایه گذاری ها تلقی شده اند. اما آیا این سهام، سودآورترین ها هم هستند؟ هنگامی که مردم در سهام رشدی سرمایه گذاری می کنند، به این امید هستند که شرکت های مورد نظرشان محصولات یا خدماتی پرتقاضا داشته باشند و رشدشان سریع تر از بقیه بازار باشد. سرمایه گذاران رشدی، معمولا
عزیزترین های بازار را می خرند. این شرکت ها، بهترین ها و نوآورترین های صنعت هستند. التبه نفس خرید سهام شرکت های بزرگ که نرخ رشد سریعی دارند، هیچ اشکالی ندارد؛ ایراد در بهایی است که سرمایه گذاران می پردازند. با این حال و در انتها، هیچ شرکتی تا ابد با نرخ بسیار بالا رشد نمی کند. سر انجام، روزی می رسد که رشد پر سرعت، کند می شود. نرخ رشد این شرکت ها کاهش
یابد، و به هنگام کاهش نرخ ها، می توان نتیجه گرفت این برای وضعیت مالی سرمایه گذار خطرناک باشد. شاید بازار سهام واقعی‌ترین مکان دنیا باشد که در آن به وضوح می بینیم گاهی رسوایی و بی‌اعتباری و بی پولی در گرو پیروی از جمع کسانی است که کار روزانه شان پیروی از شایعات
است. بهتر است قبول کنیم که اگر میلیون ها نفر کاری احمقانه را درست بدانند، باز هم آن کار احمقانه است!