جنبش جلیقه ‌زردها

دامنه اعتراضات جلیقه‌زردها در فرانسه به چند کشور دیگر اروپایی کشیده شده است.
در گفت‌وگو با کارشناسان بین‌الملل دلایل رشد این اعتراضات، ریشه‌ها و فرجام آن را بررسی کرده‌ایم.
قاره سبز تاوان چه چیزی را می‌دهد؟



آفتاب یزد- گروه سیاسی: با تداوم ناآرامی‌ها در فرانسه و حضور جلیقه زردها در خیابان و کشیده شدن این اعتراضات به صورت نصفه و نیمه به کشورهای همسایه آن مانند بلژیک و هلند اتفاقات اروپا وارد مرحله جدیدتری شده است. پلیس بلژیک ۴۵۰ تن را روز شنبه پس از اینکه معترضان "جلیقه زرد" الهام گرفته از معترضان در فرانسه سنگ و ترقه پرتاب کرده، به خودروها و مغازه‌ها آسیب رسانده و تلاش کردند خود را به دفاتر و ادارات دولتی در بروکسل برسانند، بازداشت کرد.
مردم اما در خیابان‌ها توافق‌های بین المللی را هدف قرار داده اند، روی خوشی به بودن اتحادیه اروپا نشان نمی‌دهند، سیاست‌های مهاجرتی را باعث تضعیف وضعیت اقتصادی شان می‌دانند، آن‌ها با این که پول‌های آن‌ها صرف جنگ‌هایی که در جهان رخ داده است می‌شود، یا صرف کشورهای خاورمیانه یا توافق ‌ای فراملی شود مخالفند. اعتراضات آن‌ها سبک و سیاق راست‌های افراطی را به خود گرفته است. در شعارهایشان آنقدر از توافقنامه پاریس و هزینه‌های آن بد گفته‌اند که دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا با انتشار توییتی اعتراضات در فرانسه را نشانه «عدم کارایی» توافق پاریس در مورد تغییرات آب و هوایی دانست و نوشت: «توافق پاریس چندان برای پاریس خوب کار نمی‌کند! در سراسر فرانسه تظاهرات و شورش است. مردم نمی‌خواهند ارقام هنگفت بپردازند؛ ارقامی که بیشترش به کشورهای جهان سوم می‌رود (و به شکل نامعلومی خرج می‌شود) تا شاید از محیط‌زیست محافظت شود. آنها شعار می‌دهند «ما ترامپ را می‌خواهیم». عاشق فرانسه هستم! شاید زمان آن رسیده که به توافق احمقانه و به شدت پرهزینه پاریس پایان دهیم و هزینه‌ها را در قالب مالیات کمتر به مردم برگردانیم.»
هرچند در پاسخ به این اظهارات ترامپ، وزیر امور خارجه فرانسه اظهار داشته است: «ترامپ در امور داخلی ما دخالت نکند. من به دونالد ترامپ می‌گویم و امانوئل ماکرون، رئیس جمهور ما نیز به او گفته است که ما خودمان را در نزاع‌های آمریکا طرف حساب نمی‌کنیم، شما هم بگذارید ملت ما زندگی‌اش را کند.»

>پایان جهانی سازی
اساسا معترضین در حال حاضر عهدنامه‌های جهانی را مورد اعتراض قرار داده اند. در ایتالیا
هم تجمع راست گراها و شعارهای آن‌ها مثل"اول ایتالیا"و "ایتالیا دوباره برخیز " بیانگر اینگونه نگاه ملی و مخالف با جهانی شدن است.
این در حالی است که ماتئو سالوینی، معاون نخست‌وزیر و وزیر کشور ایتالیا که رهبر حزب راست افراطی هم هست، شنبه تاکید کرد اروپا باید روح خود را که با جهانی‌سازی گم شده است، احیا کند. اما آیا همه اینها یعنی اینکه مردم اروپا امروز در برابر جهانی شدن قد علم کرده اند ؟ آیا کسانی که امروز درباره توافق پاریس شعار می‌دهند فردا روز مانند انگلیس خواستار جدایی از اتحادیه اروپا خواهند شد؟ صندوق بین المللی پول، بانک جهانی، توافق‌های فراملی، واحد پول اروپا یا تمام سازو کارهایی که بعد از جنگ جهانی دوم برای گسترش همکاری‌های پولی بین‌المللی و تسهیل رشد متوازن تجارت بین‌الملل یا ایجاد سامانه باثبات ارزی به وجود آمده بود، آیا اکنون بناست تا دومینوی اعتراضات به سمتی رود که تمامی این نهادها و ارکان‌ها را تحت الشعاع قرار دهد؟
عده‌ای معتقدند که ناآرامی‌های فرانسه و کشیده شدن آن به سایر کشورهای اروپایی با شعارهای ملی به معنای پایان جهانی سازی و آغاز فصلی جدید در قرن بیست و یکم خواهد بود. اما آیا چنین چیزی واقعا ممکن است و آتش خشم فرانسوی‌ها آنقدر تند هست که روند اتحادیه اروپا را تحت الشعاع قرار خواهد داد؟

>هنوز زود است
علی اکبر فرازی دیپلمات ایرانی با بیان اینکه اعتراضات اخیر اروپا به ویژه فرانسه دو جنبه جداگانه داخلی و خارجی دارد به آفتاب یزد گفت :« افزایش قیمت سوخت در فرانسه جرقه ای بود در میان مشکلات داخلی فرانسه. مشکلاتی که ریشه طولانی دارد. حقوق بگیران ثابت و اقشار کم درآمد از این بابت نگرانی دارند که روز به روز وضع معیشت‌شان سخت تر شود و مالیات آن‌ها را بیش از گذشته تحت تاثیر قرار دهد.»
او ادامه می‌دهد: «اما این نا آرامی‌ها را می‌توان در محتوای کل اروپا و نه مشکلات داخلی فرانسه نیز بررسی کنیم باید گفت که بسیاری از کشورهای اروپا به این مسئله رسیده اند که بهتر است از وابستگی‌های فرامرزی کشورهایشان که بودجه‌ها ی آن‌ها را تحت تاثیر قرار می‌دهد کم کنند و به وضعیت معیشتی در داخل کشور پرداخته شود. در این میان گروه‌های لیبرال و رسانه‌های آنان نیز سعی می‌کنند گروه‌های معترض در خیابان را بترسانند که این امر به سود خواست راست افراطی است و اگر این روند ادامه پیدا کند، باعث شیوع جنبش‌های راست گرا خواهد شد.»
وی ادامه می‌دهد:« اما واقعیت این است که اتفاقات فرانسه ریشه طولانی دارد و در اصل در سال 2012 این جنبش‌ها شروع شد و ادامه پیدا کرد. اما حرکات حرکات صرفا داخلی نیست.»
فرازی در پاسخ به اینکه آیا ممکن است نا آرامی‌های کش دار اروپا، موضوع اتحادیه اروپا، بانک جهانی، صندوق بین المللی پول را تحت الشعاع قرار دهد و حتی به سمت نابودی بکشاند اظهار کرد: «هنوز خیلی زود است در این باره قضاوت کنیم. اما موضوع جدا شدن از اتحادیه اروپا از سوی بخش‌هایی از مردم اروپا، واقعیتی کتمان ناپذیر است. اما به هر حال بخشی از مردم معقتدند اگر بودجه‌هایشان را صرف کشور خودشان بکنند بهتر است تا اتحادیه اروپا. در ادامه اینکه آیا این حوادث به روند جهانی شدن یا برخی از نهادها و تشکل‌های بین المللی کنونی ممکن است آسیب بزند یا نه، باید دید که در ادامه برای حل معضلات فرانسه و سایر کشورهای اروپایی چه سیاست‌هایی در پیش گرفته می‌شود.»

>نتیجه سیاست‌های ریاضتی
مرتضی مکی کارشناس مسائل اروپا نیز با فرازی هم عقیده است او نیز معتقد است که نمی‌توان هنوز درباره تبعات این تجمعات در اروپا و اتفاقاتش در بحث جهانی شدن سخن گفت، او حوادث اروپا را بسیار پیچیده تر از آنچه که پنداشته شد می‌داند و به آفتاب یزد می‌گوید: «اساسا این اتفاقات اگرچه از فرانسه آغاز شده است ولی به نظر می‌رسد اینها تبعات ناشی از ریاضت اقتصادی باشد که از سال 2007 شروع شد. وقتی اروپایی‌ها سیاست‌های ریاضتی را در پیش می‌گیرند تا بتوانند بحران را کنترل کنند، نتایجش اکنون در فرانسه دیده می‌شود. آنچه که در فرانسه می‌بینیم، نتیجه تبعات 10 سال ریاضت اقتصادی است که در زمان سارکوزی، اولاندو ماکرون برای جبران کسری بودجه انجام شده است و اکنون انفجار انتظارات یک دهه گذشته رخ داده است. اما اینکه آیا تبعات این بحران به کل اروپا کشیده شود هنوز زود است که درباره آن سخن بگوییم.»
وی ادامه می‌دهد:« در سیاست‌هایی که نظام سرمایه داری پیش می‌برند همواره عدالت اجتماعی در مرحله دوم قرار دارد، آن‌ها سعی می‌کنند اینگونه بیندیشند که اگر رشد اقتصادی جهانی را در نظر بگیرند آن موقع اقشار متوسط کشورها نیز می‌توانند از موهبت این موضوع برخوردار باشند.»
مکی اظهار می‌کند:« اما مردم فرانسه در هشت سال گذشته فشار اقتصادی زیادی تحمل کردند و طبق آمارها یی که وجود دارد از سال 2000تا 2009 حدود 9 میلیون فرانسوی زیر خط فقر رفته‌اند.»
این کارشناس درباره اینکه تا چه میزان اتفاقات اخیر ممکن است جهانی شدن را تحت الشعاع قرار دهد می‌گوید: «بستگی به این دارد که ماکرون تا چه اندازه بتواند حوادث فرانسه را کنترل کند.»
وی ادامه می‌دهد: « اما آنچه که در فرانسه رخ داده جنبش فرودستان است؛ جنبشی که رهبری ندارد و مقابله با آن مشکل است.اما این جریان روی دیگری هم دارد. در آمار‌ها 75درصد مردم با جنبش همدردی می‌کنند، اما همین 75 درصد نیز با اقدامات خشونت آمیز تجمع کنندگان مخالفند و معتقدند که باید از راهکارهای مدنی برای طرح مطالبات شان استفاده کنند.»

>اظهارات ترامپ
مکی درباره خطری که جهانی شدن و نهادهای بین الملی را با کشیده شدن ناآرامی‌ها به بلژیک، هلند و ایتالیا تهدید می‌کند و اینکه چرا در اعتراض‌های مردم، توافقنامه‌های جهانی مثل آب و هوای پاریس مورد هدف قرار گرفته‌اند، گفت: «موضوع تداوم این اعتراضات و اینکه این امر تا چه میزان ضد سرمایه داری و چه اندازه ضد توافق‌های بین المللی است، نیاز به زمان دارد. اما حقیقت این است که جهانی‌شدن موضوعی است که نمی‌توان جلو آن را گرفت چون بدیل دیگری نیامده تا اروپایی‌ها بتوانند با توسل به آن منافع خودشان را تامین کنند.»
وی ادامه می‌دهد: «ترامپ اکـنــــون بهانه کرده است که جلیقه‌زردهای اروپا نشان دادند که تصمیم او در خروج از توافق پاریس تا چه میزان صحیح بوده است و اکنون مردم سایر کشورهای اروپا نیز با تصمیم وی موافق هستند. اما همه باید بدانند که مثلا اگر بخواهند از افزایش گرمای کره زمین جلوگیری شود باید اقداماتی جهانی در این راستا صورت بگیرد توافق پاریس در این راستا بود. اما اکنون انتقادات
بر سر هزینه‌هایی است که برای کاهش گازهای گلخانه ای می‌شود. طبقه متوسط و فقیر جامعه اروپا اعتراض دارند که چرا بهای این کاهش گاز گلخانه‌ای را باید آنها بدهند.»
مکی درباره تناقض موجود در اروپا و ساختار این کشور می‌گوید :« در نظام سرمایه داری تا بنگاه‌های اقتصادی کار نکنند، فعالیت‌های اقتصادی رخ نخواهد این یک لبه تیغ است، در لبه تیغ دو نوع انتخاب می‌توان انجام داد یا باید به سمت بنگاه‌های اقتصادی حرکت کنند یا به سمت عدالت اجتماعی. تا زمانی که پولی وجود نداشته باشد عدالت اجتماعی نیز نمی‌تواند رخ دهد. برقراری چنین توازنی میان عدالت اجتماعی و بنگاه‌های اقتصادی برای کشورهایی مثل فرانسه کار سختی است.»

>ادعاست
این کارشناس درباره واقعیت تغییر دید اروپا از جهانی شدن به ملی گرایی می‌گوید:« با ورود ترامپ، ملی گرایی در جهان تقویت شده است. اما ما از کشور آمریکایی صحبت می‌کنیم که به تنهایی دارای ظرفیت‌های سیاسی، اقتصادی و امنیتی بالایی است. اما وقتی در مورد آلمان و فرانسه سخن می‌گوییم باید گفت این کشورها به تنهایی نمی‌توانند قدرت اول جهانی باشند بلکه باید به صورت فراملی اقدام کنند تا منافع شان تامین شود. از همین رو نباید در مورد کشورهای اروپایی نیز انتظار چنین ملی گرایی که اکنون احزاب راست افراطی در کشورهای اروپایی مطرح می‌کنند، باشیم. احزاب راست افراطی در اروپا هیچ کدام برنامه خاص اقتصادی ندارد. معترضان امروز سیاست‌های ماکرون یا معترضان بلژیک و هلند اگر بر سر کار بیایند وضعیت را نمی‌توانند سر وسامان دهند.»
از وی درباره اظهارات امروز مقامات راست ایتالیا در باره پایان جهانی سازی که سوال می‌کنیم، پاسخ می‌دهد: « مگر جوزپه کونته نخست وزیر عوام گرا ایتالیایی در این مدت که بر سر کار آمده است چه کار اقتصادی انجام داده و آیا اساسا می‌تواند به برنامه‌هایی که گفته عمل کند؟ وقتی که کشورش بیش از دو تریلیون و 341 میلیارد یورو بدهی دارد مگر می‌تواند به تنهایی و خارج ازاتحادیه اروپا فعالیت کند؟ بنابراین نباید موضوعی که ترامپ در ارتباط با ملی گرایی مطرح می‌کند را درباره کشورهای اروپایی مثل فرانسه یا حتی ایتالیا که امروز نخست وزیر آن ادعایش را دارد نیز مطرح کنیم.»

>بنیادین نیست اما دردسر ساز است
اروپا در راستای تشکیل حکومتی جهانی با هدف افزایش قدرت رقابتی، افزایش صادرات درآمدهای ارزی بیشتر، گام برداشت. هر چند امروز گروه‌هایی از مردم قاره سبز به شرایطی که امروز در آن دچارند اعتراض دارند و فریادهای اعتراضی شان را در خیابان‌ها با خشونت نیز نشان می‌دهند. اما موضوع مخالفت با جهانی‌سازی از سوی این گروه‌های معـــترض وجـــه تناقض‌هایی نیز دارد. نخست نمونه موفق کشورهای اروپایی در حرکتشان به سمت جهانی شدن است، آلمان یا کشورهای اسکاندیناوی می‌توانند نمایشی از این باشند که الزاما سیاست‌ها یا توافق‌های بین‌المللی باعث وضعیت بد اقتصادی در همه کشورهای اروپایی نمی‌شود. از سویی دیگر شکست اقتصادی حاکمان راست افراطی در کشورهای اروپایی که بر ملی گرایی و دوری از جهانی شدن نیز تاکید دارند را هم نباید فراموش کرد.
به قول مرتضی مکی ایتالیا نمونه ای از آنهاست. نخست‌وزیری که با جهانی سازی مخالف است وخود در عرصه حل مشکلات اقتصادی کشور ناتوان مانده است. این در حالی است که مخالفان امروز در فرانسه، بلژیک و هلند و احزاب حامی این اعتراضات نیز خود از دادن برنامه ای مشخص و مدون در عرصه اقتصادی عاجزند. از سویی بنابه گواه کارشناسان هنوز زمان برای قضاوت پیرامون تغییر معادلات در قبال اتحادیه اروپا یا سیاست‌های جهانی سازی نیز زود است. حقیقت این است که اگر وضعیت امروز به خوبی رهبری نشود، سرنوشت بسیاری از توافق‌های بین المللی یا مشارکت‌های اقتصادی، امنیتی دنیا ممکن است دستخوش تغییراتی شود تغییراتی که اگر بنیادین هم نباشند دردسر ساز خواهند بود.