روزنامه آفتاب یزد
1397/10/09
ناگفته های جنگ را چگونه باید گفت؟!
آفتاب یزد ـ رضا بردستانی: عملیات کربلای چهار، روز 5 دی سال 1365 انجام شد، اما بر اساس اطلاعات میدانی و خاطرات فرماندهان و رزمندگان؛ اهداف این عملیات پیش از آغاز از سوی دشمن شناسایی و انجام آن لو رفته بود. این عملیاتقرار بود با استفاده از تاریکی شب به صورت ناگهانی انجام شود و هدف از آن گرفتن نقطه اتکایی در ساحل غربی آبراه اروندرود بود. پس از تسخیر ساحل غربی قرار بود تهاجم تا اشغال بصره ادامه یابد. این عملیات در واقع بخشی از عملیات کربلای ۵ بود که با شکست این عملیات، عملیات کربلای ۵ به صورت جداگانه انجام شد. هدف ابتدایی تسخیر جزیره امالرصاص و سایر جزایر و جادههای اطراف آن بود تا محاصره شهر بصره تکمیل شود.
مرحوم هاشمی رفسنجانی (فرمانده عالی جنگ در زمان عملیات) در یادداشتهای روزانه اش در ۱۱ دی ماه مینویسد: «آقای شمخانی اطلاعات لازم را در خصوص نتایج عملیات شکست خورده کربلای۴ داد. خیلی بدتر از آنچه تا به حال گفته بودند، نزدیک به ۱۰۰۰ شهید و ۳۹۰۰ مفقود الاثر داشتیم که اکثر آنها را باید شهید حساب کرد و حدود ۱۱هزار مجروح». مارشال عبدالحلیم ابوغزاله، وزیر دفاع پیشین مصر در کتاب «جنگ عراق و ایران»، کربلای ۴ را بدترین عملیات این جنگ از نظر سازماندهی و طراحی مانور خوانده و آن را به «حمله پیادگان مایوس و ناامید انگلیس و فرانسه و آلمان علیه نیروهای سنگر گرفته یکدیگر در کانالها و مواضع دفاعی مجهز به تجهیزات پیشرفته در جنگ جهانی اول» تشبیه کردهاست.
دکتر علایی در کتاب «روند جنگ ایران و عراق» در جلد دوم صفحه ۲۸۵ مینویسد: «در این عملیات حدود ۱۰۰۰ نفر از رزمندگان ایرانی شهید شدند و نزدیک به ۲۰۰۰ نفر از آنان نیز مفقود شدند. حدود ۱۱ هزار نفر از ایشان نیز مجروح شدند».
در سالروز این عملیات، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس در بیانیه ای، ضمن دفاع از انجام این عملیات، مینویسد:«اساساً غافلگیری کامل در هیچ عملیاتی امکانپذیر نبود. با وجود توان بالای ارتش عراق در استراق سمع و امکان بهرهگیری از اطلاعات ماهوارههای جاسوسی، امکان نداشت که تعداد زیادی یگان جابهجا شوند ولی دشمن هشیار نشود. به جز دو سه عملیات، همه عملیاتهای دوران دفاع مقدس بدون غافلگیری انجام شدند؛ از جمله عملیات فتحالمبین و بیتالمقدس، با وجود هشیاری دشمن، با موفقیت اجرا گردید. پیروزی در نبردها به عوامل گوناگونی ارتباط دارد. در عملیات کربلای ۴ علاوه بر هشیاری دشمن، پیچیدگی جغرافیایی منطقه دلیل اصلی عدم الفتح
بود. بر خلاف آنچه گفته شدهاست، در عملیات کربلای ۴ دو محور از سه محور شامل منطقه شلمچه و جزیره مینو موفق بودند به طوری که در محور شمالی عملیات، لشکرهای ۱۹ فجر و ۵۷ ابوالفضل (ع) توانستند یکی از سختترین مواضع ارتش عراق در شلمچه را بشکنند. همچنین در محور جنوبی، قرارگاه نوح (جزیره مینو) برخی یگانها موفق شدند از خطوط مستحکم دفاعی ارتش عراق عبور کنند. اجرای عملیات کربلای ۴ در مرحله اول با توجه به موانع موجود در همان ساعتهای اولیه متوقف شد. در این عملیات از ۲۶۰ گردان عملیاتی سپاهیان حضرت محمد (ص)، تنها ۴۰ گردان وارد عمل شده بودند. تدبیر و قدرت فرماندهی جنگ سبب شد، در حداقل زمان ممکن، عملیات کربلای ۴ متوقف و عملیات گسترده کربلای ۵ در کمتر از ۲ هفته با غافلگیری کامل عراق انجام شود؛ بنابراین عملیات موفق و سرنوشت ساز کربلای ۵ از دل کربلای ۴ بیرون آمد. برخلاف تبلیغات برخی رسانههای خارجی آمار شهدای عملیات کربلای ۴ به استناد اسناد موجود، کمتر از ۱۰۰۰ نفر است.
جعفر شیرعلی نیا، محقق و پژوهشگر تاریخ جنگ، با رد این ادعاها، با استناد به کتاب تنبیه متجاوز توضیح داد که عملیات پس از حدود ۲۶ ساعت متوقف شدهاست. همچنین با استناد به کتاب «روند جنگ ایران و عراق» نوشته دکتر علایی، آمار مفقودان ایران را حدود ۲۰۰۰ نفر میداند.
محسن رضایی فرمانده وقت سپاه پاسداران ایران، در سی و دومین سالروز این عملیات، در یک توییت، مینویسد:«عملیات کربلای چهار به منظور فریب دشمن انجام شد. اگر تحلیلگر تاریخی در فهم آن فریب بخورد، پس وای به حال
نوشتههای او. با عملیات کربلای چهار به دشمن وانمود کردیم که عملیات سالانه ما تنها همین بودهاست. ده روز بعد در همان نقطه و در زمانی که نیروهای ارتش بعثی به مرخصی رفته بودند، عملیات کربلای پنج را انجام دادیم.» که باعث بروز حواشی زیادی شد و انتقادات زیادی را برانگیخت.
با این دو سوال که؛ ناگفتههای جنگ را باید گفت یا نه، و اگر باید گفت چگونه؟! به سراغ حسین دهباشی پژوهشگر تاریخ شفاهی میرویم که در پاسخ میگوید:« من این روزها نگران انتشار و یا عدم انتشار اسناد نیستم بلکه نگرانی واقعی من از بین رفتن و به هر نحو گم و گور شدن آنها است اما پیش از هرچیز باید بدانیم که ما با یک خلا قانونی، فرهنگی، پژوهشی و اجتماعی
رو در رو هستیم».
این پژوهشگر ادامه میدهد: سخن گفتن از وقایعی که از پایان آن مدت زمان زیادی نمیگذرد به خودی خود سخت است اما ماجرا آن گاه سخت و پیچیده تر میشود که حاضران در آن ماجرای تازه پایان یافته، اینک بخشی از بازیگران عرصه ی سیاست باشند و چون بازیگران عرصه ی سیاست مصونیتهایی برای خود قائل میشوند ـ به درست یا غلط ـ دیگر ورود به آن حوزههای تاریخی به یک چالش سیاسی ـ اجتماعی بیشتر شبیه است تا بازخوانی یک رویداد تاریخی.
این پژوهشگر حوزه تاریخ شفاهی معتقد است جنگ هشت ساله ی ایران و عراق که بیشتر از خیلی از جنگهای بزرگ و مهم دنیا به طول انجامید و تلفات برجای گذاشت از یک منظر یک رویداد تاریخی است که تمامیابعاد آن باید بررسی، ثبت و مورد کنکاش قرار گیرد و اما باید به خاطر داشته باشیم که این جنگ همچنان درهاله ای از تقدس و اهمیت برای بسیاری از خانواده هایی قرار دارد که عزیزان خود را از دست داده اند و نیز جنبههای عقیدتی این رخدا هم نباید از نظر دور نگاه داشته شود.
با این توضیحات معلوم است که ناگفتههای تمامیرویدادها باید بیان شود، هیچ سند و معمایی بررسی و حل نشده نباید باقی بماند این بخشی از تاریخ ما و دست بر قضا بخش مهمیاز تاریخ ما است که نباید دچار حواشی و چالشهای آسیب زا شود اما نکته در این است که صاحبان ناگفتههای جنگ یا در بین ما وجود ندارند، یا علاقه ای به حرف زدن ندارند یا اگر هم حرف بزنند با واکنشهایی رو در رو میشوند که میبینیم.
دهباشی ادامه میدهد: در مورد اخیر یعنی توئیت محسن رضایی که واکنشهای بسیاری را به همراه داشت باید در نظر داشته باشیم که اصل ماجرا، پاسخ رضایی به یادداشت تلگرامیجعفر شیرعلی نیا محقق و پژوهشگر تاریخ جنگ است ـ دست گذاشتن روی لو رفتن عملیات ـ که همین مسئله مثبِتِ این نکته است که اولاً باید ناگفتههای جنگ گفته شود و در ثانی در بیان ناگفتهها گِردِ کشمکشهای عرصه
سیاست نگردیم! در ابتدای گفت و گو توضیح دادم که حرف زدن از وقایعی که از تاریخ اتمام آن زمان زیادی نگذشته سخت است و سخت تر
زمانی که بازیگران عرصه ی فعلی سیاست از حاضران در آن وقایع باشند!
از حسین دهباشی میپرسیم در این رابطه بزرگترین نگرانی شما به عنوان یک پژوهشگر حوزه تاریخ شفاهی چیست؟ او میگوید: بزرگترین نگرانی ثبت و ضبط نشدن واقعیتها و گم شدن ناگفتههای جنگ بنا به هر دلیل ممکن است. شما فرض کنید مرحومهاشمیدو سال زودتر فوت کرده بود آن گاه به نظر شما دسترسی به واقعیتها یا رازهایی از جنگ که فقط نزد وی محفوظ بود اساسا ممکن بود؟ بزرگترین نگرانی از میان ما رفتن کسانی است که برگ برگ اسناد ارزشمند هشت سال جنگ ایران و عراق هستند و نیز سکوت عده ای که بنا به تفکرات و عقایدی که دارند تلاش میکنند برخی ناگفتهها برای همیشه ناگفته باقی بماند.
مهم دیگری که دهباشی بر آن دست میگذارد خلاهای قانونی است! ما قوانینی نداریم که افراد و بازیگران اصلی رویدادهای تاریخی را موظف کند تا هرگونه سندی که از وقایع تاریخی مهم در اختیار دارد را در اختیار آرشیوهای رسمیبگذارد. به طور طبیعی افراد و این بازیگران اصلی اساسا علاقه ای هم ندارند که تلخیهایی که در آن حضور یا سهمیداشته اند منتشر شود.
ما مثل جوامع پیشرفته نیستیم که افراد احیاناً اسناد مهم تاریخی را ملک و اموال شخصی خود بدانند بلکه برعکس خود را موظف میدانند تا هرگونه سندی که در اختیار دارند را به آرشیوهای معتبر و رسمیبسپارند و چون این گونه نیستیم باید تلاش کنیم به هر نحو ممکن آن اسناد را از نابود شدن و گم و گور شدن قطعی نجات دهیم.
البته باید در نظر داشته باشیم که در جوامع پیشرفته معمولا افراد خاطرات خود را مینویسند و اگر ننویسند این احساس را دارند که احتمالاً عملی غیرفرهنگی انجام داده اند پس بیشتر از آن که یک مبحث قانونی مطرح باشد یک خلا کاملاً فرهنگی در میان است. در ایران اما افراد خاطرات شان را با منت و به سختی مینویسند و پس از انتشار هم کم پیش آمده تا نقد فنی روی این گونه خاطرات انجام شود تا تعارضاتی اگر در بیان خاطرات وجود دارد مطرح شود.
شما ببینید در جامعه ای غیر از ایران امروز اگر بود قطعا در سالروز عملیات مهمیچون کربلای 4
مطبوعات، رسانهها، افراد و بازیگران آن عرصه حتما به طوری بسیار ویژه و وسیع و صدالبته
بی پروا و بی محابا بدان میپرداختند اما رسانههای ما این آزادی عمل را حداقل از لحاظ قانونی و چه بسا فرهنگی ندارند و دور از ذهن نیست اگر با ورود به چنین عرصههایی با تذکراتی نیز رو به رو شوند که امری بدیهی و کاملاً طبیعی است.
موضوع مهم دیگر این است که چه کسانی
باید از ناگفتههای جنگ بگویند؟
دهباشی در این باره میگوید: همه! یعنی کسانی که در جنگ حضور داشته اند، تاریخ نگاران، پژوهشگران و تمامیکسانی که میتوانند در ماندگاری اسنادِ مربوط به رویداد مهمیهمچون جنگ هشت ساله تاثیرگذار باشند. این پژوهشگر تاریخ شفاهی ادامه میدهد در این راه نباید تنها به اسناد شفاهی بسنده کرد، همه ی سندها از مکتوب و مضبوط تا تصاویر و سندهایی که حالا دیگر میتواند جبنه ی محرمانه نداشته باشد هم باید لحاظ شود.
حسین دهباشی دست روی نکته ای بسیار مهم میگذارد نکته ای که آن را جزئی از وظایف تاریخ نگاران میداند؛ تاریخ نگارانی یا دچار غفلت شده اند یا شاید هم تنبلی و آن این که: باید تمامیاسناد و اسرار جنگ را که نزد بازیگران اصلی عرصه ی جنگ است تا پیش از،
از بین رفتن جمع آوری کنند حال این که این اسناد و اسرار جمع آوری شده کی و چگونه منتشر شود را بعداً هم میشود به جمع بندی رسید اما فی الحال مهم محفوظ ماندن این اسناد است که از همه ی دیگر حواشی و مسائل مهم تر است.
از این پژوهشگر تاریخ شفاهی میپرسیم، شاید چون خودتان فعال در این عرصه هستید روی اسناد شفاهی اصرار دارید که میگوید: نه فقط اسناد شفاهی که تمامیاسناد تاریخی باید ثبت و ضبط شود اما به لحاظ فرهنگی چون ما عادت به بیان تلخیهای یک واقعه که درون آن حضور داشته ایم،
نداریم و مرسوماً با تعارف از کنار آن میگذریم فلذا مردم ترجیح میدهند به سمت اسناد شفاهی گرایش بیشتری دا شته باشند. نکته ی مهم دیگر این که در این حوزه فقط اسناد شفاهی در حال فراموشی و از بین رفتن نیستند، بسیاری از اسناد مکتوب هم در معرض نابودی و به اصطلاح
گم و گور شدن هستند پس وظیفه ی تاریخ نگاران از هر زمان دیگر حساستر و مهم تر است که تا دیر نشده
اسناد جنگ را گردآوری کنند؛ صرفاً گردآوری اما برای انتشار باید فضا مهیاتر از حداقل الان باشد.
سایر اخبار این روزنامه
فریدون مجلسی=تحلیلگر سیاسی
ناگفته های جنگ را چگونه باید گفت؟!
مهدیار سعیدیان=پزشک و فعال صنفی
حامد هدائی=روانکاو فروش
یاران بهزاد نبوی میآیند
بیانات منتشر نشده رهبر انقلاب درباره سال ۸۸
آمریکا بعد از 6 ماه تحلیل خود درباره ایران را تغییر میدهد
بلای شبکههای اجتماعی برای آقازادهها
10 درصد کارکنان مازاد دولت ممکن است اخراج یا منتقل شوند
چرا نقد و انتقاد در جامعه ما به سوءتفاهم منجر میشود؟
ماجرای بسته بندی زعفران ایران با برند اسپانیا
عدم صلاحیت با احراز صلاحیت در ما به ازای حقوقی هیچ فرقی ندارد
ناگفته های جنگ را چگونه باید گفت؟!
مدیران عاشق خدمت!لطفا استعفا دهید