از همراهی با روحانی پشیمان نیستم

لیلی گلستان مانند همیشه است: صریح، لبریز از کار و انگیزه برای ساختن. با همین معیارهایش گاه دست به انتخاب‌هایی می‌زند که گاه دوستدارانش را هم متعجب می‌کند و اتفاقا همین او را خانم خاص کرده است. خانم گلستان اما روزهای متفاوتی را می‌گذراند، او این روزها در شورای سیاست‌گذاری جشنواره هنرهای تجسمی فجر است، کتاب "مجموعه خصوصی لیلی گلستان" را پنج‌شنبه گذشته رونمایی کرد، هفته گذشته جایزه احمد محمود را برده است و فعالیت‌های مختلفی در حوزه تجسمی و ادبی دارد که هنرآنلاین در این مصاحبه درباره آنها از وی پرسیده‌ و او با صراحت همیشگی به آنها پاسخ داده است.

شما همیشه در سالیان اخیر مورد توجه رسانه‌ها بوده‌اید اما به یقین خودتان هم متوجه شدید که در دو سال اخیر، این توجه بیش از همیشه شده است، از عکس یک شدن پیاپی در رسانه‌ها که بگذریم، در فضای مجازی هم بسیار دیده می‌شوید و برای چهره‌ای که فعالیت خود را معطوف به دو عرصه تجسمی و ادبیات کرده این اتفاق جالبی است. من اسمش را می‌گذارم یک سلبریتی تازه در یک سن نامتعارف که از عرصه‌ای غیر از سینما آمده است. البته نمی‌دانم خودتان متوجه این توجه مضاعف شده‌اید؟
قبل از هر چیز بگویم که از کلمه فرنگی "سلبریتی" اصلا خوشم نمی‌آید! و باید فکری به حال این کلمات بکنیم و معادل فارسی‌اش را پیدا کنیم. بله بعد از سخنرانی تدکس متوجه این موضوع شدم. یعنی نمی‌شد که متوجه نشد! وقتی در مکان‌های عمومی هستم انگار در این سن و سال شده‌ام نیکی کریمی! البته خیلی هم حس خوبی است و اصلا هم بد نیست. تصورم این است همه اینها پس از سخنرانی‌ام در تدکس در تالار وحدت آغاز شد. با فضای مجازی خیلی آشنا نبودم و از قدرت فراگیر بودن‌اش اصلا مطلع نبودم و فکر نمی‌کردم سخنرانی‌ام وقتی به فضای مجازی می‌آید این‌گونه فراگیر می‌شود. به نظرم همراه با هفت، هشت نفر دیگر از زندگی و کارمان گفتیم و من زندگی‌ام و حس‌هایم را تعریف کردم. حالا که به آن فکر می‌کنم، می‌بینم به خاطر صمیمی بودنم در بیان این حس‌ها، حرف‌هایم به دل مردم و بخصوص جوانان نشست. زندگی خیلی عجیبی نداشتم و به نظر خودم معمولی زندگی کردم. در ایران فرهنگ پنهان‌کاری و محافظه‌کاری و احتیاط‌کاری بسیار همه‌گیر است، اما من این جنس محافظه‌کاری‌ها را بلد نیستم، هرچه دلم خواست گفتم و مردم هم خوش‌شان آمد و باعث شد بعد از آن در سینما، تئاتر و خیابان و همه جا مردم به من اظهار لطف کنند به خصوص جوانان که خیلی زیاد محبت دارند. من از همه جوانانی که این شور و شوق را نشان می‌دهند، ممنونم.



آیا در فضای مجازی حضور دارید؟
زیاد در فضای مجازی نیستم

اما ویژگی اغلب سلبریتی‌ها این است که در فضای مجازی صفحه دارند و برخی از آنها هزار جور تاکتیک بلدند تا فالوئرهای‌شان زیاد شود، اما شما به طور کلی در این فضا حضور ندارید؟
نه واقعا صفحه‌ای ندارم و فقط سایت گالری گلستان و اینستاگرام گالری است که تازه خودم کاری‌شان را انجام نمی‌دهم. من به کار خودم مشغولم، تجربه به دست می‌آورم، جوانان را حمایت می‌کنم و برنامه‌ریزی برای بهبود کارم می‌کنم. اصولا اهل این جور حرف‌ها نیستم. خوبی این اتفاق این بود که همه فهمیدند من با دل و جان در دو حیطه تجسمی و ادبی کار می‌کنم و آدمی هستم متعهد و مسئول.

چرا قبول کردید جزو شورای سیاستگذاری جشنواره هنرهای تجسمی فجر شوید؟ با توجه به اینکه شما نه تنها سال‌هاست با دولت‌ها همکاری نمی‌کنید، بلکه همیشه انتقادهایی هم به آنها داشته‌اید.
بله، من تاکنون نه با دولت‌ها، نه وزارت ارشاد و نه با جشنواره تجسمی فجر هیچ‌گاه همکاری به این شکل نداشتم. در مورد جشنواره تجسمی به طور مشخص همیشه رفتاری خیلی ایدئولوژیک داشت و اغلب، آثاری با سطح پایین کیفی ارائه می‌داد. امسال اما معاونت هنری ارشاد و مدیرکل هنرهای تجسمی را در چند جلسه که دیدم، فکر کردم اینها آدم‌های درستی برای این کار هستند. آمده‌اند کار مثبت بکنند، شور و شوق کار خوب دارند و دوست دارند از آدم‌های خبره این کار را بیاموزند. البته امیدوارم تا آخر کارشان در همین نظر و عقیده بمانم. این آقایان از من دعوت کردند که در شورای سیاست‌گذاری نماینده گالری‌ها باشم و این جشنواره‌ای که سطحش خیلی پایین بود را به همراه دوستان خبره دیگری بالا بکشیم، من با کمال میل قبول کردم. فقط به آنها گفتم من اعتبارم را در طبق اخلاص گذاشتم و دارم به شما تقدیم می‌کنم، خواهش می‌کنم از این اعتبار مراقبت کنید که تا همین حالا مراقبت کرده‌اند.

خیلی‌ها معتقدند جشنواره تجسمی فجر هیچ‌گاه مانند جشنواره سینما یا تئاتر فجر با اقبال روبرو نمی‌شود. به این دلیل که اصلا جنسش با آنها فرق دارد، از این رو این دو جشنواره 36 دوره برگزار شده‌اند و جشنواره تجسمی فقط 10 دوره از برگزاری‌اش می‌گذرد. به نظر می‌رسد سرمایه‌گذاری بیهوده در موردش انجام می‌شود، اما شما گویا دارید جور دیگری این رویداد را می‌بینید؟
من فکر کردم وقتی می‌توانم کار ثمربخشی انجام دهم، چرا این کار را نکنم؟ اگر از دستم برمی‌آید، حتما انجام می‌دهم. در شورای سیاست‌گذاری همه افراد کاربلد و نخبه حوزه کاری خودشان حضور دارند، از ابراهیم حقیقی، سیف‌الله صمدیان، کیانوش غریب‌پور، فرزاد ادیبی، امیر راد و... خیلی جلسات خوبی در این شورا برگزار کردیم، همه بسیار خوش‌فکر بودند و از جلسات لذت بردم و همه چیز خوب پیش رفته و امیدوارم بعد از این هم به همین شکل پیش برود.

در تمام این سال‌ها لیلی گلستان مسئولیت‌های اجتماعی مختلفی را پذیرفته است و با همه گرفتاری‌ها و درگیری‌های شخصی، اخیرا شنیده می‌شود ایران‌گردی هم می‌کند؛ به رشت و تبریز و شهرهای مختلف سفر کرده و دلیلش هم این است که اگر کاری در آنجا از دستش برمی‌آید، انجام دهد. در مورد این ایران‌گردی‌ها بگویید.
ایران‌گردی نبوده، من را برای سخنرانی در مورد ادبیات و هنرهای تجسمی دعوت کردند و به چند شهر رفتم.

می‌گویند هنر بیش از همیشه تهران محور شده است، استعدادها در شهرستان‌ها فوران می‌کند اما از امکانات خبری نیست، با توجه به سفرهای‌تان ارزیابی‌تان در این باره چیست؟
بله همینطور است، متاسفانه از نظر امکانات این فاصله خیلی هم زیاد است. در حالی‌که آثار هنری شهرستان‌ها عالی است. به نظرم پیش از هر کاری باید فرهنگ‌سازی شود که تماشاچی و خریدار به فضاهای هنری شهرشان بیایند.

در گالری گلستان هم هر سال تعداد نمایشگاه‌های هنرمندان شهرستانی بیشتر و بیشتر می‌شود.
چون هنرمندان شهرستانی خیلی خوب‌اند.

در روزهایی که اوضاع ترجمه نا به سامان‌تر از همیشه است، ترجمه‌های شما بسیار مورد توجه است و تجدید چاپ می‌شود، این اتفاق این نکته را به ذهن می‌آورد که اگر مترجم خوب باشد و کارش را بداند، مردم مثل مولف با او برخورد می‌کنند.
بله، خیلی عجیب است. در خارج از ایران اسم مترجم اصلا روی جلد چاپ نمی‌شود بلکه داخل جلد چاپ می‌شود اما در ایران نه تنها اسم مترجم روی جلد است بلکه مردم استناد می‌کنند به مترجم. روزی من داخل یک کتاب‌فروشی بودم خانمی وارد شد و شنیدم گفت از لیلی گلستان ترجمه چی درآمده است؟ من خیلی کیف کردم. این اتفاق فقط در ایران رخ می‌دهد. ترجمه‌های بد زیادی در می‌آید. برای من کتاب افستی آمده که در موردش می‌خواهم چیزی بنویسم. روی جلد نوشته مترجم رضا سید حسینی، داخل جلد نوشته مترجم لیلی گلستان، در شناسنامه کتاب هم نوشته مترجم کاظم سادات اشکوری! واقعا این چه وضعی است؟! هیچ کنترلی وجود ندارد. من به ارشاد رفتم و گفتم کتابم را افست می‌کنند، این کار درستی است؟ گفتند این کار به نیروی انتظامی ربط دارد به ارشاد مربوط نیست! اتفاقات عجیبی در حیطه نشر رخ می‌دهد.

در ادبیات هم مانند هنرهای تجسمی حامی جوانان هستید، از داوری در جوایز خصوصی تا خواندن مستمر آثارشان؛ ارزیابی‌تان از جوانان ادبیات چیست؟
استعدادهای فوق‌العاده‌ای در جوانان هست که باید کشف‌شان کرد. اما مشکل جدی جوانان این است که کجا بروند تا کشف شوند؟ بالاخره در حیطه تجسمی باید به گالری‌ها بروند، گالری‌ها هم به این دلیل که جوان هستند، برای‌شان نمایشگاه نمی‌گذارند. مگر نباید از یک‌جا شروع کرد؟ باید این فرصت را به آنها داد. در حوزه ادبیات خیلی از جوانان کتاب‌های‌شان را به گالری می‌آورند و به من می‌دهند. من خیلی در دسترس هستم و هرکس می‌تواند به گالری بیاید و یکدیگر را ملاقات کنیم. خواندن کتاب‌ها وقت‌گیر است، اما من این کار را می‌کنم.

اگر جوانان با استعداد داریم پس این دغدغه‌ها و نگرانی‌ها چیست؟ چرا می‌گویند به جای فلان نویسنده بزرگ یا نقاش معروف جایگزین نداریم؟
من چندان نگرانی از این بابت احساس نمی‌کنم، هم در هنرهای تجسمی هم در ادبیات چهره‌های جوان قابل اعتنایی داریم.

این روزها بحث هنرمندان، پرونده‌سازی و ایجاد شائبه‌های متعدد برای هنر است، به نظر شما هدف این ماجرا چیست؟
اغتشاشاتی است که به راه افتاده، هم برای گالری‌ها و هم به خصوص در حوزه تئاتر و سینما. وقتی حرف‌های محسن امیریوسفی، کارگردان "آشغال‌های دوست‌داشتنی" را خواندم، دلم برایش کباب شد که شش سال است منتظر است فیلمش نمایش داده شود، بی‌هیچ دلیل منطقی هم نشان داده نمی‌شود، نمی‌فهمم یک جوان چقدر باید زجر بکشد تا فیلمش اکران شود. فکر می‌کنم این بی‌عدالتی است. همینطور نمایشگاه‌ها و تئاترهایی که تعطیل شدند. من فکر می‌کنم یک موجی می‌خواهد دولت را تضعیف کند و هنر و فرهنگ دارد قربانی می‌شود. حیف از این همه تئاتر و نمایشگاه‌های خوب که دیده نمی‌شوند.

همه ما همراهی شما با روحانی تا 1400 یادمان هست، آیا امروز پشیمان هستید؟
نه، به این دلیل که باید ببینیم اگر روحانی نمی‌آمد، چه می‌شد؟ چاره‌ای جز این نداشتیم. البته فکر می‌کنم روحانی خیلی کند کار می‌کند. حل مشکلات این مملکت به شتاب نیاز دارد و نمی‌شود کند کار کرد. در دولت مدام دارند از هم ایراد می‌گیرند و ما هم احساس سر در گمی می‌کنیم و اینطوری همه چیز کندتر پیش می‌رود. راه چاره این نیست و باید خیلی جدی و تخصصی و حرفه‌ای جلو بروند و نمی‌دانم چرا این کار را نمی‌کنند؟!روحانی به نظرم خیلی فرز و تند و تیز و باهوش و با شهامت آمد اما در عمل طور دیگری دارد رفتار می‌کند. امیدوارم نهایت کارش به یک احمدی‌نژاد دیگر ختم نشود.

و چهارم بهمن کتاب تازه و متفاوتی از شما رونمایی شد؛ " مجموعه خصوصی لیلی گلستان".
بله. تصمیم گرفتم مجموعه هنرهای تجسمی‌ام را کتاب کنم. تا به حال در ایران هیچ مجموعه‌داری آثارش را در قالب کتاب نمایش نداده است. با خیلی‌ها صحبت کردم که بیایید همه این کار را بکنید، خیلی‌ها گفتند ما دوست نداریم مردم بدانند ما چه چیزهایی داریم. این حرف برایم خیلی عجیب بود. به نظرم مردم باید بدانند که سهراب سپهری، زنده‌رودی و سایر هنرمندان مهم، چه کارهای دیگری کرده‌اند که هنوز کسی ندیده است. این آثار در خانه من است و دیده نشده و فقط کسانی که به خانه‌ام آمدند آنها را دیده‌اند؛ اما باید همه این آثار را ببینند. من فکر کردم حتما این کار را انجام بدهم. بالاخره با نشر چشمه وارد صحبت شدم و این اتفاق افتاد. خیلی با من همراهی کردند و واقعاً درست و حرفه‌ای با من رفتار شد. نشر چشمه بی‌خود این همه اعتبار کسب نکرده. برای درست در آمدن رنگ نقاشی‌ها، خودم دو روز از صبح تا شب به چاپخانه رفتم و هر بار حدود 12-13 ساعت آنجا بودم و رنگ‌ها را کنترل کردم. سر و کله زدن با متخصصین چاپخانه و همراهی آن‌ها با من خیلی لذت‌بخش بود و کلی تجربه اندوختم.

گالری گلستان را نمی‌خواهید بزرگ‌تر کنید؟
یک روز یک آقایی من را در میدان کنار خانه‌مان دید و گفت خانم گالری شما برکت دروس است! من خیلی به هیجان آمدم و قلبم مالامال از عشق به گالری‌ام شد. من دوست داشتم که خانه من و خانه پدری‌ام به دلیل بار فرهنگی‌اش تبدیل به یک مکان بزرگ فرهنگی و هنری برای منطقه می‌شد. خیلی هم برای این کار کوشش کردم اما نشد. شاید صلاح در این بوده است. به قول دوست نازنین از دست رفته‌ام عباس کیارستمی که همیشه در این گالری نمایشگاه برگزار می‌کرد "گالری کوچک گلستان" را بگذاریم کوچک بماند. اعتبار به کوچکی و بزرگی
نیست.