سحر جان کجایی؟

دیشب از شدت ناراحتی به خاطر گرفتاری‌ها‌ی زندگی خوابم نمی‌برد . دلم می‌خواست زودتر صبح بشه، طلوع بزنه و از رختخواب بیرون خیزم. دوست اهل تله‌پاتی‌ام نیمه شب تماس گرفت و گفت بی‌خوابی سرت زده شب زنده‌دار ؟نگران نباش فدات شم . منم منتظر سحرجونم گفتم نیمه شبی از عاشقی دم میزنی؟ قهقه‌ای زد وگفت آره، نیمه شب، عشق مثل سیل طغیان میکنه روی سر و ذهن‌ات. اما شنیدم سحرجونم نزدیکه ! گفتم: آنقدر دلم گرفته که مرغ سحر ناله سر کن می‌خوانم. گفت درست میشه بالاخره، سحر من میاد سحر تو هم میاد. این سیلاب تاریکی‌ها‌ تمومم میشه. مسئولین یه نقشه راهی پیدا می‌کنند. راستی یادته در دیالوگ کارتون گالیور کاپیتان لیچ می‌گفت : "بالاخره اون نقشه رو به دست میارم"؟ . این نقشه راه ما هم بالاخره کی نقش می‌بنده. ای فدای اون نقشینه و نقشه راه برم که معلوم نیست کی پیداش می‌کنیم. ما نیاز به یه نقشینه‌چی خوب داریم. یعد یهویی زد زیر خنده . گفتم چت شد ؟ گفت اسم نقشینه‌چی آمد یاد خدا رحمتش کنه غلامحسین نقشینه افتادم همان بازیگر نقش دایی جان ناپلئون که می‌گفت: نقشه بکشید نقشه انگلیس‌ها‌ نقش بر آب بشه.
زیاد به فکرت فشار نیار به فکرت فشار میاری بیچاره به صد جا فشار میاد، آروم باش .
یه عرق و دمنوش گل‌گاوزبون درست کن آروم میشی. حتی قبل از اینکه زیر خاک بری آروم می‌شی . مگه دور از جون مدیران ... که تو نگرونی؟ این شبم تمومه میشه. شک داری سحر نزدیکه ؟ پس ای مرگ، ببخشید سیل بر تو که شک داری ؟ شک نکن. هر چند دکارت می‌گوید شک مقدمه یقین است. تو هم صبر کن تا سحر بیاد. به قول حضرت حافظ : سحرم دولت بیدار به بالین آمد. شک داری برو یادداشت حسام‌الدین آشنا را بخوان نوشته : "ما یک نقشه راه ملی برای گذار از این دوران می‌خواهیم". لابد بهترین نقشه راه ملی هم باید در رسانه ملی کشید! از جدی رد کرده وی گفته:"هم‌میهنان، همه سخن من این است: اندکی صبر... سحر نزدیک است" هر چند عمرت بیچاره به صبر گذشت. راستی منظورش از سحر سحرگاه صبح بوده یا چیز دیگه! اما : کجایی سحرجونم که
بی تابتم - ز آغوش تاریکی رنجیده‌ام- سیمای مشعشع‌ات نور دلم ؟!