اونا کجا ما کجا

چند روز پیش تصویری از یکی از لوکیشن‌های فیلم سینمایی «روزی روزگاری در‌هالیوود» جدیدترین ساخته کوئنتین تارانتینو منتشر شد که مربوط به سکانس‌هایی می‌شد که گویا قرار بوده در شب فیلمبرداری شوند. تصویر مذکور عکسی از آزادراه «مارینا دل ری» را نشان می‌داد که ماشین‌ها در آن در حال حرکت بودند. نکته جالبی که در تصویر مشاهده می‌شد جرثقیل‌های غول پیکری بودند که با داشتن پروژکتورهای بزرگی برای روشن کردن آزادراه با فاصله معینی از یکدیگر قرار داشتند. گروه فیلمبرداری هم بالطبع در مکان‌های معینی مشغول ضبط صحنه‌هایی که مربوط به فیلم می‌شد، بودند. راستش آنچه توجه مرا به خود جلب کرد تکنولوژی خاصی بود که سر صحنه فیلمبرداری وجود داشت تا به واقعی بودن هرچه بیشتر فیلم کمک کند و از آنجا که داستان فیلم تارانتینو در سال 1969 در لس آنجلس اتفاق می‌افتاد طراحی فیلمبردار برای تصویربرداری باید به گونه ای صورت می‌گرفت که هیچ نشانی از تکنولوژی و مدرنیته در ساخته شدن فیلم در سال 2019 دیده نمی‌شد. بی شک سازندگان هر فیلم و یا سریالی که در جهان ساخته می‌شود هرچقدر وسواس و دقت به خرج بدهند باز هم گاهی اتفاق غیرمترقبه ای پدید می‌آید که آثارش را در هنگام اکران نشان خواهد داد. نمونه این نوع اتفاقات را می‌توان در سریالی مانند «بازی تاج و تخت» یافت. اتفاقاتی که در اصطلاح عامیانه از آنها به عنوان گاف‌های سینمایی تعبیر می‌شود. اما آنچه در این یادداشت کوتاه قصد پرداختن به آن را دارم نه گاف‌های سینمایی بلکه بررسی کوتاه و گذرایی از آنچه در سینمای ایران رخ می‌دهد با آنچه در سینمای جهان اتفاق می‌افتد، است. اگر بخواهیم یکی از فیلم‌های ژانر جنایی سینمای ایران ( تقریبا همان ژانری که تارانتینو در «روزی روزگاری در‌هالیوود» به آن پرداخته) را با جدیدترین ساخته کارگردان «جانگوی رها شده از بند» مقایسه کنیم در می‌یابیم که اساسا چیزی برای محاسبه وجود ندارد. پرسش اینجاست که کدامیک از صحنه‌های کدام فیلم سینمای ایران را می‌توان با تصویری که همراه با این یادداشت منتشر شده مقایسه کرد. البته طرح این پرسش بیانگر این نیست که سینمای ایران نسبت به سینمای جهان در جایگاه خوبی قرار ندارد بلکه می‌خواهد این موضوع را مورد طرح و بررسی قرار دهد که با به روز بودن بخش‌های مختلف سینمایی از قصه نویسی گرفته تا بازیگری و کارگردانی اساسا چرا سینمای ایران در بخش سخت افزاری هنوز در جایگاهی که باید در آن قرار داشته باشد، نیست؟ به سخن دیگر اگر ما بخواهیم تنها سکانس مربوط به فیلمبرداری بخش بزرگراه «روزی روزگاری در‌هالیوود» را در یکی از فیلم‌های سینمایی خودمان تصویربرداری کنیم از چه نوع سخت افزاری برای این کار استفاده می‌کنیم؟ اگر عکاسی بخواهد در یک فیلم سینمایی ایرانی
از سکانسی شبیه سکانس آزادراه «مارینا دل ری»
عکس برداری کند عکسی که می‌گیرد
چقدر شبیه تصویری است که از پشت صحنه «روزی روزگاری در‌هالیوود» گرفته شده؟ پرسش اساسی دوم این است که آیا با مقایسه دو تصویر می‌توان چنین ادعا کرد که سینمای ایران در درجه پایین‌تری نسبت به سینمای‌هالیوود قرار دارد؟ جوایزی که سینمای ایران تاکنون در عرصه جهانی به دست آورده نشان می‌دهد که نمی‌توان به این پرسش پاسخ مثبت داد. شاید بهتر باشد برای واکاوی مناسب تر چنین سوالی همان تکنولوژی ای را که در اختیار سازندگان «روزی روزگاری در‌هالیوود» قرار داشته در اختیار سازندگان یک فیلم ایرانی قرار دهند تا نتیجه مشخص شود. آنچه مهم است یادآوری این نکته است که این یادداشت قرار نیست نگاه ناسیونالیستی خاصی به سینمای ایران داشته باشد و به دفاع از آن بپردازد بلکه دغدغه نگارنده این سطور طرح این پرسش است که چرا سینمای ایران که بارها توانایی‌های خود در عرصه جهانی به تصویر کشیده نباید از تکنولوژی مدرنی


(همانند تکنولوژی ای که تارانتینو در
«روزی روزگاری در‌هالیوود» از آن استفاده کرده) بهره مند باشد؟ شاید یکی از دلایلی که سینمای ایران در ساخت آثار تریلر چندان فعال نیست نبود همین تکنولوژی باشد. موضوعی که اگر به دغدغه مسئولان تبدیل شود بی شک باب جدیدی را در صنعت فیلمسازی به روی سینمای ایران خواهد گشود.