مردم خاورمیانه زیست بدون نزاع می‌خواهند!

 
 
 
 


اقتدار منطقه‌اي ايران از ناحيه رقبا توليد مقاومت کرده است و ناخودآگاه آنان در برابر کلوني قدرت منطقه‌اي ايران در حال تجهيز براي مقابله به مثل هستند و اين واقعيت غيرقابل کتمان است. قدرت‌هاي خارج از منطقه نيز از چنين فضايي احساس رضايت دارند و به سبب وابستگي تاريخي به قدرت‌هاي بيروني، آنان مشغول داد و ستدهاي اقتصادي و نظامي هستند و اين هزينه‌اي است که خاورميانه در حال پرداختن به جوامع توسعه يافته است. سوال اين است؛ خاورميانه در مقابل پرداخت چنين هزينه سنگيني چه سود و فايده‌اي را کسب کرده است؟ نکته اين است که هرگونه قدرتي به مانند خودش را در ابعاد گوناگون توليد مي‌کند و اين خرده کانون‌هاي قدرت که پيدا و پنهان به قدرت‌هاي بزرگ‌تر اتصال دارند در تقابل با يکديگر منابع شان در حال از دست رفتن است هر گونه تصميم‌سازي و تصميم‌گيري‌هاي امروز فردا و فرداها را مي‌سازد. بنابراين بايد هشيار بود که چه تصوير و تصوري از آينده داريم و مهم‌تر اينکه سياستمداران بايد درک درستي از قانون نانوشته صعود و سقوط‌ها داشته باشند نکته ديگر اينکه ديپلماسي در خاورميانه در خيلي از امور ابعاد منطقه‌اي ندارد و حضور و مداخله قدرت‌ها در ديپلماسي منطقه خاورميانه نشان دهنده اين موضوع است که خاورميانه مستقل نيست و متغيرهاي بيروني هر لحظه با ايجاد جنگ و صلح ساختار منطقه را تحت‌الشعاع قرار مي‌دهند متاسفانه در تعامل و تقابل‌هاي منطقه‌اي که با مشارکت قدرت‌هاي غيرمنطقه‌اي حادث شده است امتياز دادن و امتياز گرفتن‌ها طول و عرض و ارتفاع متناسب ندارد. تقابل‌هاي پيوسته نوعي خستگي همگاني به وجود آورده است، چرا که اکثر مردم خاورميانه به دنبال زيست بدون دردسر هستند. با توجه به تاثيرگذاري فناوري و تکنولوژي در قالب شبکه‌هاي اجتماعي مردم منطقه خاورميانه به مانند گذشته نيستند و به نوعي در فضاي ادبيات‌هاي مشترک جهاني حضور پيدا کرده‌اند و تعامل و تقابل‌هاي دولت‌ها را نوعي ادبيات قدرت در راستاي کسب، حفظ و توسعه مي‌دانند با توجه به مشکلات اقتصادي که گريبان برخي جوامع را گرفته است اين مشکلات به نوعي برهم زننده سياستي است که در نقاطي رنگ و بوي همگاني به آن مي‌دهند. منافع ملي در جنگ و تقابل تامين نمي‌شود به عنوان مثال نزاع ارتش ترکيه با کردهاي شمال شرقي سوريه چه چيزي توليد کرده است؟ خشم و کينه‌اي که بين دو قوم ترک و کرد به وجود مي‌آيد به هيچ روي تامين منافع ملي نيست. معني و مفهوم منافع ملي تغيير کرده است و رضايت عمومي هم مي‌تواند يکي از الزامات تامين منافع ملي باشد. خشم و کينه‌اي که بر اثر نزاع بين دو قوم ايجاد مي‌شود مغاير با تامين منافع ملي است چرا که هرگونه بذري در فرآيند زمان توليد خود را دارد. بنابراين اگر تصميم‌هاي امروز، فردايي روشن توليد نکند اين هنر يک سياستمدار و دولت نيست بلکه فقط براي بقاي خود مي‌کوشد. اگر هر حکومتي اقتدار بيروني داشته باشد، اما مردم آن جوامع در داخل اقتدار دروني‌شان به دليل مشکلات عديده در معرض آسيب باشد چنين اقتدارهايي با پشتوانه اکثريت مردم نيست. نکته پاياني اينکه صلح و امنيت است که توسعه مي‌آفريند تقابل‌ها شايد سود کوتاه‌مدت بيافريند اما در درازمدت عکس سود اوليه اتفاق خواهد افتاد. بنابراين هر جا که قدرت توليد شود مقاومت هم شکل مي‌گيرد. ادبيات خاورميانه بايد متاثر از ادبيات منطقه‌اي باشد، چرا که قدرت‌هاي بيروني فقط به فکر منافع ملي شان هستند و ممکن است براي منافع ملي شان هر دشمني دوست و هر دوستي دشمن شود. به همين دليل است که هيچ قدرت بيروني تکيه‌گاه مطمئن نيست و ممکن است براي تامين منافع ملي شان هر دوستي را قرباني کنند.