اردوغان و اصطکاک میان قدرت‌های منطقه‌ای

 
 
 
 


ماجراي ترکيه و سوريه به عنوان يک بحران امتداد دار در تاريخ اصطکاک مرزي ميان ترکيه و سوريه بايد مورد پروا قرار گيرد. رجب طيب اردوغان امروز با توجه به تحولات دهه اخير و آنچه که در سوريه رخ داد در زمانه پاياني دوران گذار از منطق گذر تاريخي از نظم کهن به نظم نوين جهاني فرصت يافته است تا بتواند در اين آشوب موجود در منطقه و نظام بين‌الملل و تلاقي آنها در چهارراه دهه آينده ميلادي سال 2020 براي تصميم‌گيري نهايي براي شکل دهي به هندسه جهاني آينده قدرت در منطقه و نظام بين‌الملل از تمام ابزار موجود در جهت بهره‌برداري از وضعيت کنوني در جهت سرکوب کردها به عنوان اقليت قومي در ترکيه و سوريه بهره‌برداري کرده و از اين جهت به نقشه‌اي دست يابد که آن را ترکيه جديد مي‌داند و بدين ترتيب جهتگيري‌هاي خود را در مسير افزايش قدرت منطقه‌اي خود از طريق کشورگشايي بيشتر و تغيير و تحول در مرزهاي منطقه‌اي ايجاد کند. از طرف ديگر قدرت‌هاي فرامنطقه‌اي چون ايالات متحده آمريکا نيز بر آن هستند تا نظم نويني را در منطقه هارتلند نو يا خاورميانه عربي شکل دهند و با تغيير و تحول مرزهاي موجود زد و بندهاي بين‌المللي براي شکل دهي به نظم آينده جهاني را مقدمه‌سازي و زمينه‌پروري کنند. اکنون کشورهاي درون منطقه‌اي و قدرت‌هاي موجود در منطقه از يک سو با 3 قطب تهران، رياض و آنکارا با يکديگر در حال اصطکاک قدرت در جهت شکل‌دهي به نظم آينده منطقه‌اي هستند و سه قدرت بزرگ جهاني يعني آمريکا، اتحاديه اروپا و چين نيز در چارچوب نوعي رقابت شديد براي شکل دادن به هندسه آينده قدرت در نظام بين‌الملل به سر مي‌برند و نقطه تلاقي اين اراده‌ها در منطقه هارتلند نو و نو هارتلند خود را بيشتر از هر جاي ديگر به نمايش مي‌گذارد. لذا شکل دادن به اصطکاک قدرت ميان نيروهاي موجود منطقه‌اي و فرامنطقه‌اي به گونه‌اي که کمترين هزينه‌ها را براي ايالات متحده آمريکا داشته باشد، اکنون در دستور کار است. ايالات متحده آمريکا تلاش دارد با بهره‌برداري از زياده‌خواهي‌هاي اردوغان و استفاده از فرصت ناشي از اين بلندپروازي‌ها زمينه‌هايي را براي ايجاد اصطکاک بيشتر ميان قدرت‌هاي منطقه‌اي و فرامنطقه‌اي ايجاد کند. اگر ايالات متحده آمريکا در منطقه به عنوان کنشگر اصلي در درون بازي قرار بگيرد، وحدت عملياتي بيشتري ميان نيروهاي رقيب منطقه‌اي و رقباي فرامنطقه‌اي آمريکا در منطقه به‌وجود مي‌آيد و به ظاهر ترامپ با همه بي‌تجربگي‌اش در باب سياست با يک هوش تجاري در عرصه سياسي تلاش دارد رقباي خود را به جان يکديگر انداخته و با خارج شدن از متن، از حاشيه موجود استفاده کرده و متن را به نفع ايالات متحده آمريکا براي يک بازه ميان‌مدت از منظر زماني مديريت نمايد. هر چند او با اعلام خروج نيروهاي نظامي آمريکا از سوريه مورد نقد جمهوريخواهان و دموکرات‌ها قرار گرفته اما او اکنون توجهات را به سوريه جلب کرده است. در حالي که باوردارم که او در پي سازمان‌دهي و سامان‌دهي قدرت ايالات متحده آمريکا در منطقه براي حرکتي بزرگ‌تر برخواهد آمد و بدين ترتيب با استفاده از بلندپروازي‌هاي اردوغان و ايجاد فضاي اصطکاک بيشتر ميان اهداف قدرت‌هاي منطقه‌اي و فرامنطقه‌اي در درون اين منطقه زمينه‌هاي تغيير و تحولي را در آينده دنبال خواهد نمود. آنچه که مسجل است رئيس‌جمهور آمريکا به عنوان يک قدرت اجرايي در پيشاني قدرت آمريکا قرار دارد. در حالي که در پشت سر اين جريان‌ها همواره اتاق‌هاي فکر و طوفان‌هاي فکري ناشي از عملکرد اتاق‌هاي فکر، پژوهشکده‌ها و انديشکده‌هاي علمي- امنيتي ايالات متحده آمريکا برنامه‌ريزي‌هاي متفاوتي را به انجام مي‌رسانند و اکنون بنياد‌هاي پست نو محافظه‌کارانه مثل هريتيج در اين زمينه فعال هستند و ترامپ بازيگري است که در پيشاني اين حرکت، اعلام سياست‌هاي ايالات متحده آمريکا را به‌عهده دارد و آنچه اعضاي حزب جمهوريخواه و دموکرات در آمريکا مي‌گويند بيش از آنکه متوجه سياست‌هاي او در قبال مسائل منطقه خاورميانه باشد استفاده از اين سياست‌ها و نقد اين سياست‌ها در جهت تاثيرگذاري بر انتخابات آينده رياست جمهوري ايالات متحده آمريکا است.