مسیر پر پیچ و خم مبارزه با خشونت علیه زنان

 
 
 
 


چهارصد سال پيش دوران مدرن با نقد کنش‌هاي آبااجدادي و سنت مديريت قبيله، خانواده و اجتماع با تاکيد بر توانايي ومسئوليت انسان براي ساخت، تغيير و مديريت جهان آغاز شد. در دوران نو جهان بر اساس باور آزادي و اختيار انساني در ساخت جهان و شکل‌دهي روابط اجتماعي جايگزين باور قضا و قدري و قسمت‌هاي از پيش تعيين شده آبا اجدادي شد. در اين دوران احترام به انسان که در اصل احترام به اراده و انديشه انساني است مورد توجه قرار گرفت و اهميت ويژه پيدا کرد. البته مسأله احترام به انسان به لحاظ ارزشي به‌طور پيوسته در تاريخ و مذهب و اخلاق پيگيري مي‌شد، اما تفاوت احترامات سنتي با احترامات انساني نوين در برسميت شناختن نقش انسان در تغيير جهان و تغيير خود است. پيش‌فرضي که جهان نو بر آن تکيه دارد اين است که جهان انساني نظمي ثابت و مسدود و محدود نيست. واقعيت‌هاي طبيعي، انساني و اجتماعي‌؛ واقعيات مسدود کننده و محدود کننده انسان نيستند بلکه اين واقعيات به منزله مسائلي پيش راه انسان‌اند که انسان قادر به حل و گذار از آنها و ساخت واقعيات جديد و مسائل نوتر هست. از اين رو نقش وجودي انسان مانند وجود و ساختار فيزيکي او دائما تغيير مي‌کند. انسان نوين فردي است که روي دنياي خود تاثير مي‌گذارد و آن را تغيير مي‌دهد و خود نيز در فرايند تاثير‌گذاري و تاثيرپذيري تغيير مي‌کند و از اين طريق امکانات گسترده‌تري براي زندگي فردي و زيست جمعي انساني در جهان فراهم مي‌سازد. چنين انسان تاثير گذاري قابل احترام است، اما احترام چيست؟ چگونه مي‌توان احترام انساني را پاس داشت؟ احترام از واژه‌هاي غيرمصرح قرآني است که از ريشه حرم و حرمت گرفته شده است. حرمت شخص به معناي چيزي است که شخص از آن حمايت و دفاع مي‌کند. کلمه احترام در لغت نامه دهخدا نيز به معناي حرمت داشتن، بزرگ داشتن و بزرگداشت آمده است. در قرآن، خداوند انسان را بزرگ مي‌شمارد و محترم مي‌دارد. تا بدان حد که انسان را جانشين خود روي زمين مي‌خواند. در قرآن نه تنها انسان که برخي مکان‌ها و بعضي مراسم و حتي بعضي زمان‌ها و ايام از احترام برخوردارند. زيرا اين ايام و مکان‌ها و مراسم قدرت تاثيرگذاري و تغيير در انسان و ساخت واقعيت‌هاي جديد دارند. محروم کردن و تحريم و بي‌حرمتي و عدم توجه از مصاديق بي‌احترامي هستند و بي‌احترامي مصداق بارز خشونت است. احترام انسان‌ها به يکديگر ماوراي جنسيت، طبقه، مذهب و زبان و هويت نقطه مشترک بين دنياي سنت و نظام ارزشي سنتي و دنياي جديد و مدرن است. احترام به انسان اصلي‌ترين وظيفه انسان است، اما اين وظيفه اساسي در طول تاريخ قديم و جديد تا حدود زيادي ناديده انگاشته شده است. احترام به انسان يعني رعايت اين اصل اساسي آنچه به خود نمي‌پسندي بر ديگري هم نپسند. بي‌احترامي به انسان طي تاريخ و در عصر حاضر از طريق نابرابري و بي‌عدالتي و تبعيض‌هاي جنسيتي و قوميتي و زباني يکسره اعمال شده است. پافشاري و مقاومت انسان‌ها و ابراز علاقه زنان و مردان محروم از آزادي و برابري و عدالت بيانگر نياز وجودي انسان‌ها به احترام است. هر نوع تبعيض يعني بي‌احترامي و محروم ساختن انسان از حقوقي که هستي اجتماعي او را مي‌سازد و شکل مي‌دهد. بي‌احترامي به انسان که از طريق تبعيض‌ها اعمال مي‌شود خشونت آشکار به نوع انسان و جهان و طبيعت است. زيرا امکان برخورد بي‌واسطه با واقعيات تاثيرگذار و حل مساله و تغيير جهان را از ساير انسان‌ها مي‌ستاند. ..
ادامه در صفحه 8