نسبت اصلاح‌طلبان و قدرت

 
 
 
 


ويژگي اصلاح‌طلبان به روزآمد بودن، حرکت علمي و معتقد به کار جمعي و گروهي است. پويش‌ها و کنشگري‌هاي متفاوت که در اصول باهم هماهنگ‌اند، اما در فروع اختلاف نظر‌هايي بين گروه‌هاي مختلف وجود دارد. بنابراين تفاوتي که بين اصولگرايان و اصلاح‌طلبان مي‌توان سنجش کرد نخست روزآمد بودن و بعد اعتقاد به رقابتي بودن حوزه‌هاي فرهنگي، سياسي، اجتماعي است. در رقابت، انتخاب‌ها بين خوب و خوب‌تر است به طوري که قدرت انتخاب‌کنندگان بالا مي‌رود و مي‌توانند خوب‌تر را انتخاب کنند؛ وقتي رقابت را از بين ببريم انحصار به وجود مي‌آيد و مسبب انحراف از اصول اخلاقي و خيلي از رفتار‌هاي اجتماعي مي‌شود. اگر امروز صحبت از ناپاکي و ناسالمي بخشي از نظام اجرايي و اقتصادي مي‌شود بخشي از آن به دليل تنگ‌نظري‌هاي سياسي است که در کشور به وجود آمده؛ رقابت از بين رفته و خود به خود دسترسي به قدرت سياسي و اقتصادي براي عده‌اي فراهم و از عده‌اي گرفته شده است. بنابراين وقتي اصلاح‌طلبان به نگاه علمي، کار تشکيلاتي و جمعي و حرکت رقابتي معتقد هستند خود به خود مانيفيستي که به آن اعتقاد دارند روزآمد خواهد شد. اگر بنا باشد که مکان و زمان در رفتار اصلاح‌طلبان تاثيري نداشته باشد، به طور طبيعي از اصلاح‌طلبي عدول پيدا مي‌کنند و ديگر نمي‌توان اسم آن گروه يا فرد را اصلاح‌طلب گذاشت. مانيفيست اصلاح‌طلبي بجز اصول کلي هر روز متناسب با زمان و مکان در حال تغيير است. ارگان‌هاي و نهاد‌هاي تصميم‌ساز اين جريان به طور طبيعي رفتاري متناسب با زمان و مکان داشته‌اند. در انتخابات سال 92 انتخاب حداقلي براي فرار و گريز از جريان تندرو و دلواپسي بود که مملکت را دچار مشکل کرده بود. به همين دليل در آ‌ن زمان اصلاح‌طلبان با خواست حداقلي، تصميم گرفتند فضاي سياسي را از گفتمان راديکال نجات دهند. در آن زمان تصميمات شوراي عالي سياست‌گذاري متناسب با زمان خودش درست بود، اما فراکسيون اميد، چون به شکل حداقلي تشکيل شده بود نمي‌توانست انتظارات حداکثري را پاسخگو باشد. التزام اصلاح‌طلبان به صندوق راي يکي از ويژگي‌هاي اجتناب‌ناپذير آنهاست به طوري که در همين انتخابات اخير اصلاح‌طلبان با حداکثر توان در انتخابات حضور پيدا کردند، اما بسياري ازآنها اجازه حضور در انتخابات را نيافتند و به نظر مي‌رسد يکدست شدن قدرت که در سال 84 به بعد رخ داد، دوباره در حال تکرار است. به دليل ناکارآمدي دولت، مجلس و نهاد‌هاي انتخابي مثل شوراي شهر و برخي مداخلات، عملا توان کنشگري از اين نهاد‌ها گرفته شده است؛ در اين شرايط اگر شوراي نگهبان به طور کامل صلاحيت‌ها را هم تاييد مي‌کرد و اصلاح‌طلبان از مرحله نظارت‌ها عبور مي‌کردند، باز هم به دليل انفعالي که در مردم به وجود آمده بود، راي نمي‌آوردند. بايد بتوانيم فضاي آينده را با ارتباط گرفتن تنگاتنگ با بخش‌هاي مختلف اجتماع و مردم مديريت کنيم و کنشگري سياسي را جدا از حضور در قدرت پيگيري کنيم که قطعا اين موضوع با داشتن يک تدبير بهتر و مانيفست عملياتي قابل اجراست. جريان اصلاح‌طلبي و تشکل‌هاي سياسي بايد تمام توان را بر روي اين موضوع بگذارند که يک دولت در سايه و مانيفست اجرايي کارآمد را در ابعاد مختلف فرهنگي، سياسي و اجتماعي تبيين و برنامه‌هاي آن را اعلام کنند و نقدشان را منصفانه نسبت به جريان حاکم انجام دهند. در آينده و در صورت کارآمد شدن برنامه‌هاي اصلاح‌طلبان از يک سو و يکدست شدن قدرت که منجر به ناکارآمدي، سکون و عدم تحرک مثبت علمي مي‌شود، از سوي ديگر، اين اثر گذاري مي‌تواند بستري به وجود بياورد که نيرو‌هاي توانمند و متخصص با برنامه کاملا عملياتي و علمي بتوانند در جامعه حضور بيابند.