ساختار يا ساختمان ؟!

معاون توسعه مديريت ومنابع وزارت جهاد كشاورزي در مراسم آغاز عمليات اجرايي احداث ساختمان جديد سازمان جهاد كشاورزي استان البرز اظهار داشت: «رويكرد ما در اجراي برنامه‌هاي وزارت جهاد كشاورزي در سال جهش توليد كاهش هزينه‌هاي توليد با روش‌هاي علمي و اتكا به بهره‌وري است.» روند ساختمان‌سازي و افزايش تابلو‌هاي متعدد، از دهه 40 در مديريت اجرايي كشور شتابي افزون گرفت.
 تابلو‌هايي كه چه بسا برخاسته از آزمون و خطا‌هاي مديراني بود كه از پي هم مي‌آمدند و عمارت‌هايي نو مي‌ساختند. مديريت بخش كشاورزي كشور نيز نه تنها از اين قاعده مستثني نبود چه بسا پيشي هم گرفت.‌گر چه به دليل همبستگي فعاليت كشاورزي با شرايط اقليمي، توسعه ساختار نوين كشاورزي بايستي بر اساس تنوع اقليمي كشور صورت مي‌گرفت اما عملا گسترش اين ساختار تابعي از تقسيمات سياسي كشور گرديد. ساختاري كه با توجه به تقسيمات مستمر كشوري و به موازات افزايش تعداد استان‌ها، سازمان‌هاي كشاورزي و منابع طبيعي نيز بي‌هيچ توجيه منطقي، تكثير شده و همچنان نيز مي‌شوند. جالب اينكه ضرورت تقسيمات كشوري اساسا ناشي از افزايش جمعيت و تعداد شهرها مي‌باشد. روندي كه به موازات آن به تغيير كاربري اراضي، كوچك‌تر شدن منابع و در نتيجه كاهش ظرفيت توليد كشاورزي مي‌انجامد. شايد آسيب‌پذير‌ترين نهاد مديريت كشاورزي در تبعيت از تقسيمات كشوري را در بخش تحقيقات آن شاهد باشيم. حوزه‌اي كه با بيشترين همبستگي به شرايط اقليمي، كمترين ارتباط را به جغرافياي سياسي دارد. بنابراين مرزبندي بين اقليم‌هاي كشور از قبيل حاشيه درياي خزر (گلستان، مازندران و گيلان)، مناطق نيمه خشك ميانه فلات ايران (اصفهان، مركزي، قم و سمنان)، حوزه آبخيز زاگرس (آذربايجان غربي، كردستان، كرمانشاه، لرستان، ايلام، چهار محال و بختياري، كهگيلويه و بويراحمد)، دامنه‌هاي جنوبي رشته كوه البرز (تهران، البرز، قزوين)، مناطق استپي شمال شرقي و ... بايد مبناي تنوع ساختار در مديريت بخش كشاورزي به خصوص فعاليت‌هاي تحقيقاتي آن باشد كه موجب تحقيقات كشاورزي خواهد شد. در غير اين صورت برنامه‌هاي اجرايي و تحقيقاتي در استان‌هاي هم اقليم مشابهت زيادي داشته و موجب موازي‌كاري شده و مي‌شود. 
با عنايت به اين جوانب، ضرورت كلنگ زني‌هاي جديد براي ساختمان مديريت كشاورزي استان البرز و نظاير آن چه بسا مورد ترديد قرار بگيرد. استان البرز يا شهرستان كرج در گذشته نه‌چندان دور، يكي از اقمار استان تهران محسوب مي‌شد. قطعا دلايل تبديل شدن اين شهرستان به استان نه گسترش كشاورزي بلكه اتفاقا كاهش‌هاي ظرفيت‌هاي آن بوده است. منطقه‌اي كه اكنون بقاياي باغ‌هاي گسترده و اراضي زراعي آن در زير ستوران توسعه شهري در حال مقاومت براي ماندن هستند. حتي بسياري از اراضي موسسات تحقيقاني و يا پرديس كشاورزي و منابع طبيعي دانشگاه تهران در استان كنوني البرز در معرض نابودي و تغييركاربري هستند. در چنين روند معكوسي از توسعه كشاورزي منطقه، جاي اين پرسش است كه ساختمان عريض و طويل جديد مديريت، چه نقش سازنده‌اي براي توسعه كشاورزي آن خواهد داشت. آيا تاكيد مقام مسوول در اين مراسم بر «رويكرد وزارت به كاهش هزينه‌هاي توليد با روش‌هاي علمي و اتكا به بهره‌وري در سال موسوم به جهش توليد» با چنين كنگ‌زني‌هاي غير لازمي پارادوكس ندارد؟