اصولگرايان هم ناگزير از«اصلاح» هستند

چرا مرزبندي طيف‌هاي درون‌جريان اصلاحات نسبت به گذشته پررنگ‌تر شده است؟ تحليل شما از رفتارشناسي طيف‌هاي مختلف درون جريان اصلاحات چيست؟
اختلاف‌نظر در بين اصلاح‌طلبان اتفاق جديدي نيست و از ابتداي انقلاب تا امروز وجود داشته است. از ابتداي انقلاب اسلامي تا‌کنون در مقاطع تاريخي مختلف بين نيروهاي چپ اسلامي يا گروه‌هاي موسوم به خط امامي، پس از آن خط سومي‌ها و در ادامه اصلاح‌طلب‌ها اختلاف‌نظر رخ داده است. اولين اين اختلاف‌ها نيز در بين مجمع روحانيون مبارز و جامعه روحانيت مبارز رخ داده که سبب انشعاب مجمع روحانيون مبارز از جامعه روحانيت مبارز شده است. اين اتفاق در آينده نيز در جريان چپ و در جريان راست صورت گرفته است. با اين وجود موضوع مهم اين است که در شرايط کنوني منشأ اختلافات کجاست و تعاريفي که مي‌توانيم از مفاهيم سياسي منطبق با اين اختلافات پيدا کنيم چيست؟ اگر اصلاح‌طلبان را به دو گروه راديکال و ميانه‌رو تقسيم کنيم بايد مفاهيم سياسي منطبق با رفتار‌شناسي اين گروه‌ها را نيز مطرح کنيم. برخي نيز به اصلاح‌طلبان ائتلافي با اعتدالي موسوم شده‌اند. براساس تفسيري که آقاي روحاني از مفهوم اعتدال دارند در گفتمان اعتدال از نيروهاي کارآمد هر دو جريان سياسي کشور در راستاي تقويت منافع ملي استفاده مي‌شود. اين اختلاف‌نظرها در جريان اصلاحات همواره وجود داشته و در آينده نيز وجود خواهد داشت.
چرا نقش اصلاح‌طلبان که تمايل به زيست در بيرون از قدرت دارند در جريان اصلاحات بيشتر از گذشته شده است؟ در شرايط کنوني بسياري از تحليل‌ها حول محور اين طيف انجام مي‌شود. مهم‌ترين دغدغه‌هاي اين طيف از جريان اصلاحات چيست؟
اين طيف از جريان اصلاحات برخي مباحث تئوريک و عملي را با هم دنبال مي‌کنند. اين طيف معتقد است اگر قرار است برنامه‌ها و مديران اصلاح‌طلب را به جامعه عرضه کنيم بايد از کساني استفاده کنيم که در مرحله نخست واقف به اين برنامه‌ها باشند و در مرحله دوم مومن به اين برنامه‌ها. اين طيف به دنبال مديران بوروکرات که براي آنها تفاوتي نمي‌کند کدام جريان سياسي قدرت را در اختيار داشته باشد، نيست. اين مديران هنگامي که وارد فضاي تصميم‌گيري مي‌شوند به تمايلات و حرکات اصلاحي جامعه کمتر توجه مي‌کنند. به همين دليل نيز اين گروه معتقدند ما بايد از کساني استفاده کنيم که به رويکرد اصلاحي اعتقاد داشته باشند و به صورت عميق به آن باور دارند. اين طيف معتقدند هر زمان که ما کوتاه آمده‌ايم و مماشات کرده‌ايم نيروهايي سکان هدايت جريان اصلاحات را برعهده گرفته‌اند که ناکام و ناموفق بوده‌اند. اين درحالي بوده که هزينه عملکرد ناموفق آنها را جريان اصلاحات پرداخت کرده است. در نتيجه دليلي وجود ندارد که هنگامي که اصلاح‌طلبان نمي‌توانند برنامه‌هاي خود را اجرا کنند برنامه‌هاي خود را به کسي ديگر بسپارند تا او اجرا کند.


چرا در کنار اين طيف از جريان اصلاحات از مفهوم «راديکال» استفاده مي‌کنند؟
دليل اصلي اين موضوع اين است که اين عده به تحقق مطالبات اندک راضي نيستند و معتقدند نبايد ماهيت مطالبات زير‌سوال برود. در مقابل، گروه ديگري وجود دارد که چنين اعتقادي ندارد و معتقد است مي‌توان با گذشتن از برخي مطالبات به تحقق دستاوردهاي ديگر خوش‌بين بود. گروه نخست اين رويکرد را برنمي‌تابد و عنوان مي‌کند شيوه عمل و نوع نگاه ما به مقوله‌هاي اجتماعي و سياسي متفاوت است. از نگاه اين گروه توسعه سياسي زيرساخت يک توسعه متوازن است. اين اتفاق در دولت اصلاحات نيز رخ داده است. اين عده معتقدند ما در دولت اصلاحات انسداد سياسي قبل از اصلاحات را به مردم اعلام کرده‌ايم و مردم با آگاهي از اين موضوع به صحنه آمده‌اند و از ما حمايت کرده‌اند. از نظر اين گروه جريان اصلاحات بايد در زمين اصلاحات بذر اصلاح‌طلبانه بکارد و برداشت مصلحانه انجام بدهد تا جامعه در مسيري که انتخاب کرده اميدوار باقي بماند. ملاک در اينجا ديدگاه مردم است. اين دو گروه بايد برنامه‌هاي خود را به مردم ارائه کنند و مردم پس از چند سال متوجه شوند که با حمايت کدام گروه سود بيشتري کرده‌اند و کيفيت زندگي آنها بهتر شده است. در چنين شرايطي کسي نمي‌تواند از محصولي که در زمين و با بذر اصلاحات به وجود آمده به شکل ديگري برداشت کند. اين طيف معتقد است جريان اصلاحات بايد براي چيزي مبارزه کند که محصول و خواست اين جريان باشد. اگر نمي‌توانيم اين نقش را بزنيم نبايد قلم به دست بگيريم؛ در غير اين صورت هر کسي هر نقشي که دوست دارد بزند اما نبايد به پاي جريان اصلاحات گذاشته شود. اين طيف معتقد است هنگامي که ما نقش خود را بزنيم ديگران متوجه خواهند شد که نقش ما با نقش ديگران متفاوت است. برخي اين گروه از جريان اصلاحات را راديکال مي‌دانند. راديکاليسم در نگاه مارکسيستي در مقابل کاپيتاليسم و سرمايه‌داري قرار مي‌گيرد. در اين نوع نگاه به صورت بنيادين روش‌هاي مديريت جامعه تغيير مي‌کند. اين گروه معتقدند با رفرم‌هاي سطحي و ناکارآمد نمي‌توان به نتيجه مطلوب دست پيدا کرد. برگشت به بنيان و تغيير بنياني ايجاد کردن رويکرد اصلي راديکاليسم است. در نتيجه اصلاح‌طلباني که امروز به عنوان اصلاح‌طلبان راديکال شناخته مي‌شوند در واقع راديکال نيستند و ديدگاه‌هاي متفاوتي نسبت به طرفداران راديکاليسم دارند. قرار نيست جريان اصلاحات به يک آش شعله‌قلم‌کار تبديل شود که هر کسي هر چه دوست دارد در آن بريزد. در چنين شرايطي آشي که درست مي‌شود طعم و مزه مطلوبي نخواهد داشت.
هر زمان که طيف‌هاي راديکال در محوريت گفتمان‌هاي سياسي قرار گرفته‌اند هم هزينه ايجاد کرده‌اند و هم پتانسيل واگرايي را افزايش داده‌اند. در شرايط کنوني نيز کساني که اصلاحات را بيرون از قدرت تعريف مي‌کنند در اين طيف قرار مي‌گيرند. آيا در شرايطي که اين طيف فکري در محوريت جريان اصلاحات قرار بگيرد گفتمان نحيف شده اصلاحات توانايي پرداخت هزينه را دارد؟
اين طيف فکري معتقد است اگر ما به اصل خود برگرديم و گفتمان اصلاحات را براساس آرمان‌هاي واقعي اين جريان تعريف کنيم جامعه از اين رويکرد استقبال خواهد کرد. اين طيف معتقد است ائتلاف با گفتمان‌هاي ديگر براي جريان اصلاحات نتيجه مطلوبي به همراه نداشته و به همين دليل بايد به اصل خود بازگرديم و جريان اصلاحات را براساس آموزه‌هاي اصيل اصلاح‌طلبي جلو ببريم. قرار نيست عده‌اي با انحصارطلبي و محدوديت‌آفريني هر زمان در رقابت‌هاي سياسي و اجتماعي بازنده مي‌شوند بازي را به هم بزنند و هزينه ايجاد کنند. ديگران نيز از هراس اينکه مبادا طرح اين مطالبات هزينه‌ساز باشد يک شير بي‌يال و دم و اشکمي به نام اصلاحات درست کنند که تعريف مشخصي ندارد. اگر کساني معتقدند بايد در ميانه قرار گرفت و به قدرت نزديک شد بايد عملکرد آنها را مورد نقد قرار داد که از اين رويکرد چه دستاوردي نصيب گفتمان اصلاحات شده است. واقعيت اين است که در سال‌هاي گذشته گفتمان مسلط با برگ اين گروه بازي کرده بدون اينکه عايدات قابل‌توجهي نصيب اين گروه شود. از سوي ديگر هزينه‌هاي اين بازي نيز به گردن جريان اصلاحات افتاده است. گروه موسوم به اصلاح‌طلبان راديکال معتقدند ما سرجنگ با گفتمان مسلط نداريم، اما بنا هم نيست به هر روشي در مديريت جامعه تن بدهيم و با هر رويکردي همراهي کنيم. اگر کسي مي‌خواهد نام اين گروه را اصلاح‌طلب راديکال يا اصلاح‌طلب اصيل بگذارد، مانعي ندارد. اگر ريشه فکري اين گروه را بررسي کنيم به قبل از خرداد 76 باز‌مي‌گردد که با تئوريسين‌هايي مانند سعيد حجاريان، علوي‌تبار، محسن آرمين، مصطفي تاجزاده و.. شناخته مي‌شدند. اين گروه معتقدند تئوري اصلاحي در فضاي اين گروه تدوين شده و معتقدان به اين شيوه پس از مدتي به اين گروه پيوسته‌اند. در نتيجه دليلي ندارد اين گروه به عنوان هسته مرکزي براي ادامه راه به گروه ديگر اميد داشته باشند.
در مقابل طيف ديگري در جريان اصلاحات وجود دارد که به يک اصلاحات حــداقلي و در قدرت اکتفا مي‌کند و معتقد است براي حضور در قدرت بايد با زبان قدرت سخن گفت. اين طيف حتي به يک گزينه حداقلي در انتخابات رياست‌جمهوري آينده نيز فکر مي‌کند. اين طــيف چــه جايگاهي در گستره گفتمان اصلاحات خواهد داشت؟
اين طيف معتقد است در درون جريان حاکم عده‌اي هستند که تلاش مي‌کنند ما را در شرايطي قرار بدهند که در مقابل آنها بايستيم و پس از آن عنوان کنند شما هم ادامه‌دهنده همان رفتارهاي ابتداي انقلاب هستيد. به همين دليل مي‌خواهند اين طيف را از گرودنه تصميم‌گيري و تصميم‌سازي براي جامعه حذف کنند. هنگامي که ما در صحنه حتي در سطوح مياني نيز قرار نداشته باشيم مسير براي حرکت به سمت تماميت‌خواهي همواره خواهد شد. اين عده معتقدند اگر ما نمي‌توانيم به 100 برسيم حداقل به 50 يا 60 اکتفا کنيم. نمي‌توان سياه و سفيد به قضيه نگاه کرد و عنوان کرد يا 100 يا هيچ. برخي معتقدند اين رويکردي بود که آقاي هاشمي در فضاي سياسي ايران دنبال مي‌کرد و کساني که امروز از آن حمايت مي‌کنند تئوريزه‌کنندگان مشي اعتدالي آقاي هاشمي هستند. طيف اصلاح‌طلبان اصيل معتقدند چه تضميني وجود دارد هنگامي که تزاحم قدرت ايجاد مي‌شود و تقابل مدافعان مردم با گروه‌هاي منفعت‌طلب درون رخ مي‌دهد اين گروه به نتيجه دلخواه و مطلوب خود دست پيدا کند. براي اينکه اختلافات اين دو گروه در يک نقطه پايان پيدا کند بايد به هر دو گروه فرصت داد برنامه‌هاي خود را به جامعه عرضه کند تا مردم تصميم بگيرند کدام برنامه بيشتر دغدغه‌هاي آنها را مرتفع مي‌کند. ما بايد بپذيريم بخشي از رفتاهاي سياسي و اجتماعي بايد در متن جامعه تحليل شود. جامعه بايد سود و زياد هر رويکرد را مشاهده کند، سپس نسبت به يکي از اين رويکردها اقبال نشان بدهد.
از برخورد اين دو طيف کلي در جريان اصلاحات چه چشم‌اندازي پيش‌روي جريان اصلاحات قرار گرفته است؟
اگر اين دو گروه به کج‌ رفتاري‌هاي متداول سياسي مبتلا نشوند و در مسير صحيح حرکت کنند بنده فکر مي‌کنم اين اختلافات فرصت خوبي است که اين دو جريان يکديگر را به صورت برادرانه نقد کنند. در اين زمينه دو راه‌حل وجود دارد؛ نخست اينکه دو گروه فکري ديدگاه‌هاي خود را به هم نزديک کرده و در نهايت تصميم‌گيري کنند يا در نهايت ديدگاه‌هاي يک گروه بر ديگري تفوق پيدا کند و پس از آن همه آن ديدگاه را بپذيرند. اين دو گروه فکري در درون جريان اصلاحات بايد به جاي تقابل با هم تعامل داشته باشند.
در حالي که طيف راديکال جريان اصلاحات فعال‌تر از گذشته شده طيف راديکال جريان راست نيز با پيشران مجلس در صحنه سياسي ايران فعال شده اســت. تقـابل طيف‌هاي راديکال دو جريان سياسي چه چالش‌هايي را براي فضاي سياسي ايران به همراه خواهد آورد؟
اگر طيف راديکال راست که امروز در مجلس حضور دارد به دنبال حل کردن مشکلات کشور است چاره‌اي جز تعامل و تبادل‌نظر با امکانات موجود در گفتمان اصلاحات ندارند. اصولگرايان نمي‌توانند از ظرفيت جريان اصلاحات براي حل مشکلات چشم‌پوشي کنند. اگر اصولگرايان به دنبال اين مساله باشند که رفتاري را که با آقاي ظريف در مجلس کرده‌اند ادامه بدهند اوضاع سياسي کشور بهنجار پيش نخواهد رفت و اين کار منشأ ناهنجاري‌هاي سياسي و اجتماعي و صرف هزينه‌هاي غير‌ضروري خواهد شد. امروز کشور در شرايطي نيست که يک گروه بخواهد روي گروه ديگر خط قرمز بکشد. به همين دليل نبايد اجازه داد عده‌اي با رفتارهاي اشتباه، کشور را روانه سراب‌هاي بي‌سرانجام کنند.