گزاف‌گرایان علیه حجاریان

تفکر افراط‌گرا-پوپوليست و توسعه‌ستيزي که روزي مغز متفکر اصلاحات را نشانه گرفت، امروز به ترور شخصيت او روي آورده است، غافل از آنکه با تير و ترور نمي‌توان به مصاف تفکر رفت. حجاريان قديس نيست که نتوان نقدش کرد، ولي آنقدر با اصول، پرنسيب، چارچوب‌دار و مستدل سخن مي‌گويد که تندروها، توان پاسخ به نقدهايش را ندارند. ‌آنان به جاي نقد حجاريان نفي او را تئوريزه مي‌کنند، غافل از آنکه نفي‌شان، نه تنها حجاريان را از ميدان فکر و ساحت سياست بيرون نرانده، که او و تفکر اصلاح‌طلبي را در متن و بطن و جامعه نمايان‌تر کرده و روزبه‌روز نياز کشور به اصلاحات را نمايان‌تر مي‌سازند. تندروهاي گزاف‌گرا (extermist)وقتي از تاثيرگذاري مرغ نيمه‌بسمل (تعبير سروش از وضعيت جسماني حجاريان) در عرصه سياسي آگاهي يافته‌اند، ترور شخصيت ايشان را در دستورکار قرار داده‌اند. غافل از آنکه ضعف استدلال و منطقشان، بر هويت پوشالي خود آتش زده است، که اهالي نظريه گفتمان به نيکي گفته‌اند؛ سخن و کردار همچنان که هويت‌ساز است، هويت‌سوز است، چه آنکه بخواهي «ديگري» را بسوزي، «خود» مي‌سوزي. حجاريان را مي‌توان نماينده راديکاليسم اصيل اصلاح‌طلبي دانست، راديکاليسمي سياست‌ساز که معطوف به اصول اصيل انقلاب 57، دموکراتيزاسيون را در دستورکار قرار داده است. او چراغ‌به‌دست و اميدوار، در زمانه‌اي که تاريکي‌سازان اندک‌سالار و براندازي‌خواهان خيال‌انديش، انسداد و ياس را به عرصه سياست تزريق مي‌کنند، ايثارگرانه و دانشورانه مي‌کوشد تا چراغ نيمه‌جان اصلاحات را از تندبادهاي مخاطره‌آميز مصون دارد و سياست اميد و اصلاح را بر فراز سياست شعله‌ور سازد. گزاف‌گرايان آشفته‌گو به جاي آنکه نقد تفکر پيشه گيرند و جدال احسن را در دستورکار قرار دهند، زبان‌هاي آغشته به اتهام‌زني و شمشير سلاخي را از نيام برآورده و تير تهمت به سوي متفکر روانه کرده‌اند. ظهور تندروي گزاف‌گراي بي‌اصالت در فضاي سياست کشور، ناشي از به حاشيه رفتن گفتمان‌هاي اصيل است و البته هشداري به عقلاي قوم. اين عارضه بيش و پيش از آنکه حجاريان را به مسلخ برد، نشانه غلبه افراطي‌گري بر اصول‌گرايي است، زيرا پيشي گرفتن التقاط‌گرايي حاشيه‌اي بر اصولگرايي محافظه‌کارانه را صلا مي‌دهد. پيشي گرفتن امثال رائفي‌پورها بر نظريه‌پردازان با پرنسيب اصولگرا، همچون مهدي نصيري، ابراهيم فياض و... نه تنها عارضه‌اي ضد سياست، که بيماري اصولگرايانه است. غلبه حاشيه بر متن در جرگه اصولگرايان، در دهه هشتاد با ميدان‌داري هزاره‌گرايان پوپوليست، نظم و ساختار سياسي کشور را به بحران کشانيد که همچنان ملک و ملت، تاوان آن را مي‌دهند. اين حاشيه امروز گرچه به ظاهر عليه اصلاح‌طلبي زبان دراز کرده است، اما ماهيت و محتواي خطرناک آن، عليه نظم و ساختار سياسي قد علم خواهد کرد. اين فرقه نشان داده است که آنچه «خوبان افراط‌گرا» همه دارند، را همه يکجا دارد. سويه افراطي پوپوليسم منفي به معناي تحريک و شوراندن حاشيه نابرخوردار عليه بخش بهبودخواه، با اتکاء به مخالفان بهبودخواهي، به عبارتي ژست اپوزيسيون نمايي پوزيسيوني، سويه آشکار اين فرقه است، غافل از آنکه نتيجه اين رفتار نه تنها بر بهبودخواهان درون حاکميت و اصلاح‌طلبان، که بر تماميت سيستم و ساختار تحميل خواهد شد، به نشاني که حوادث 96 در يد اختيار و محدوده خواسته ايشان متوقف نگرديد و واريته قبلي‌شان نيز در نهايت از تخريب هاشمي...
ادامه در صفحه 6