پیامدهای گرانی مسکن و اجاره بها

 
 
 
 


افزايش قيمت اجاره‌بها و مسکن اين روزها بيش از هر زمان ديگري احساس مي‌شود و اين موضوع از سه دهه گذشته باعث تغيير سبک در نوع زندگي مردم ايران شده است. ما نسلي هستيم که در خانه‌هاي 100 متري و در حياط پر از درخت بزرگ شديم، دوران جواني‌مان را در آپارتمان‌هاي 60 و 70 متري سپري شد و حالا فرزندانمان عموما در خانه‌هاي 40 متري بزرگ مي‌شود. البته اين خانه‌ها با طرح جديد کم کم به 25 متري نيز خواهد رسيد. همچنين هزاران کارگري که در تهران به اميد يک زندگي حداقلي روز را به شب مي‌رسانند، به دليل ناتواني در پرداخت کرايه خانه يا در خانه‌هاي جمعي زندگي مي‌کنند، يا برخي براي گذران شب به صبح روي پشت بام‌ها در چادر مي‌خوابند و هر شب مبلغي پرداخت مي‌کنند. در اين بين زوجين جوان و مهاجريني که از روستاها به شهر براي به‌دست آوردن حداقل‌هاي زندگي مهاجرت کرده‌اند، به حاشيه شهرها رانده مي‌شوند. البته معضل آلونک نشيني و کپرنشيني مختص به امروز نيست، ولي در سال‌هاي اخير به دلايل گراني مسکن و افزايش اجاره‌بها معضل حاشيه نشيني، کانکس نشيني و زندگي در چادر در اطراف کلانشهرها همچون تهران افزايش پيدا کرده است. تهران، اختلافات طبقاتي است و در مدت حدود يک ساعت مي‌توان از برج‌هاي هر متر چند صدميليون تومان شمال شهر به کانکس‌ها و کانتينرهاي جنوب شهر رسيد. اختلاف طبقاتي با هر شاخصي که در جامعه به‌وجود آيد، آسيب پذيري قشر فرودست را افزايش مي‌دهد. در شرايط اقتصادي امروز قيمت دارايي افراد مانند طلا، مسکن، ارزهاي خارجي و... افزايش يافته اما به اين معني نيست که اگر قيمت يک ملک نسبت به سال گذشته دوبرابر شده، قدرت خريد مالک آن افزايش پيدا کرده باشد. افزايش ناگهاني قيمت‌ها نشان دهنده کاهش قدرت خريد است. کساني که از قبل مالک بودند با افزايش رشد غيرمنطقي مسکن همراه مي‌شوند اما اقشار فرودست جامعه که فاقد مالکيت هستند در اين شرايط فقيرتر مي‌شوند. براي مثال کسي که ماهيانه دو ميليون تومان حقوق مي‌گيرد شايد امسال 500 هزار تومان به حقوق آن اضافه شده باشد اما بايد حداقل يک ميليون تومان روي اجاره خانه خود بگذارد و يا اينکه خانه خود را عوض کند که در اين شرايط وضعيت اسفناک‌ مي‌شود. اجاره نشيني در شهرهاي بزرگ حداقل 40 درصد از درآمد خانواده‌ها را به خود اختصاص مي‌دهد که اين عدد در حال افزايش است. اگر ميزان افزايش قيمت مسکن تحت کنترل قرار نگيرد، حاشيه نشيني افزايش پيدا مي‌کند و حتي کساني هم که در حاشيه‌ها زندگي مي‌کنند روز به روز به عقب رانده مي‌شوند و چاره‌اي به‌جز زندگي در کانکس، کانتينر و حتي چادر ندارند. تبعات اين موضوع نيز بر کسي پوشيده نيست و در يک پيش بيني ساده مي‌توان پي برد در نتيجه اين مشکلات، فشار نهايي در خانواده به شکل اعتياد، بيکاري، اختلاف بين زوجين و.. نمود پيدا مي‌کند که در نهايت آسيب پذيري و جرم در اين دايره بسته، بازتوليد مي‌شود. اگر دولت قيمت مسکن را کنترل نکند و حاشيه نشيني روز به روز افزايش پيدا کند انواع هزينه‌ها بر دوش دولت تحميل و بار مالي آن سنگين‌تر خواهد شد