ضرورت پاسخگویی در آشفتگی ورزشی

 
 
 
 


 
اگر امروزه در برخي از بخش‌ها ناهماهنگي و پريشاني وجود دارد، دليل نمي‌شود که بي‌ساماني‌هاي عمدي را در تمام زواياي فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و ورزشي بپذيريم. فوتبال به‌عنوان يکي از محبوب‌ترين ورزش‌ها، مخصوصا در ميان نوجوانان و جوانان، در حال حاضر دچار آشفتگي و خستگي است؛ صد البته اين گفته به‌مفهوم شرايط مساعد در ساير رشته‌ها نيست، اما بحث روز در مورد فوتبال است و بلبشوي عالم‌گير در اين رشته. در ابتدا بايد به اين نکته اشاره کنيم که برخلاف ديگر کشورهاي دنيا ورزش و مخصوصا فوتبال در کشور ما دولتي است. ثانيا حتي در کشورهاي مينياتوري همسايه که به اندازه يکي از استان‌هاي ما وسعت دارد، اين ميزان از کشمکش ديده و رسانه‌اي نمي‌شود. ثالثا اگر در اين کشورها اجبار در به‌کارگيري مربي يا بازيکن خارجي باشد، دليلي نمي‌شود که ما نيز رويه آنها را دنبال کنيم. صد البته استخدام مربي از کشورهاي صاحب فوتبال و اروپا، فقط براي ژست ورزشي نيست، بلکه انتقال دانش روز و فنون جديد از ضروريات حضور در ميادين جهاني است، اما آيا اين مفاهيم ارزش جايگاه انگشت‌نما شدن حداقل در قاره آسيا را دارد؟! چرا فقط در کشور ما بعد از استخدام مربي يا بازيکنان خارجي اين‌ همه حرف و حديث به‌وجود مي‌آيد؟ نگارنده به‌عنوان يک دلسوز اجتماعي وقتي شاهد هستيم که يک مربي براي خود و پسرش (وينفرد شفر، سرمربي سابق استقلال) عليه مسئولان کشور ما شکايت مي‌کند يا در مجامعه بين‌المللي محکوم به پرداخت 6ميليون يورو از بيت‌المال مي‌شويم، بغض گلويم را مي‌گيرد و با خود مي‌گويم مگر ورزش ما متولي ندارد؟ حالا که يک وزارت عريض و طويل در بحث مديريت ورزش ايجاد شده، اين آشفتگي در ورزش را چگونه تفسير کنم؟ پناهندگي بعضي از ورزشکاران نيز به علت‌هاي مادي را چگونه براي فرزندان جامعه توجيه کنيم؟ مگر ما کشور فقيري هستيم؟ چه کساني در پس پرده استخدام و عقد قرارداد با مربيان خارجي هستند؟ مردم به‌عنوان صاحبان نظام در شرايط دشوار تحريم که سخت‌ترين روزها را تحمل مي‌کنند حق دارند اين سوال را داشته باشند که چرا حوزه ورزش به‌خصوص فوتبال تبديل به ملک مطلق چند نفر شده، چرا؟ بدون شک اين افراد بايد جوابگوي سازمان‌هاي نظارتي و قوه قضائيه باشند. بي‌ترديد بازي با غرور و حيثيت يک ملت نبايد بي‌جواب بماند. بايد روشن‌سازي کنند که اصل ماجراي ويلموتس و قرارداد نجومي او چيست که به‌قول يک نماينده مجلس روي ترکمانچاي را سفيد کرده است. نمايندگان مجلس بايد مديران ورزش را براي پاسخگويي درباره نحوه مديريت چندين ساله‌شان به مجلس احضار کرده و به آنها ثابت کنند دوران فرق کرده و ديگر جاي فرار وجود ندارد. از شکايت مربي دو تيم بزرگ تهراني (برانکو و شفر) تا شکايات ديگر مربيان که عليه تشکيلات فوتبال به‌عمل آمده، بايد حقايق به نمايندگان ملت عرضه شود. بي‌شک کساني‌که عامل و باعث اين رسوايي و ضرر هنگفت مالي هستند، بايد از جيب خودشان جرايم را بپردازند، نه از جيب مردمي که براي تهيه يک قلم داروي ضروري روزها سرگردان و حيران هستند. همچنين پاکسازي محيط ورزش و به‌کار‌گيري مديران مجرب و پاکدست مي‌تواند ورزش ما را از کروناي فرهنگي نجات دهد. البته در حال حاضر کارشناسان و مديران دلسوز و متعهد در زمينه‌هاي مذکور در وزارت ورزش و فدراسيون‌هاي مربوطه کم نيستند، اما کسي نيست که به نظريات و پيشنهادات آنها توجه کافي کند. اگر براي يکبار عوامل اين‌گونه کج‌رفتاري‌ها ضمن معرفي به‌ جامعه، مجازات شوند، دوست و دشمن قاطعيت و صداقت ما در پاک‌سازي بدنه ورزشي را خواهند پذيرفت. همه منتظر ورود قوه قضائيه و مديريت قاطع قاضي‌القضات به موضوع قراردادها مخصوصا پرونده ويلموتس هستند. وزارت ورزش نيز بايد به‌دور از يارکشي‌هاي معمول، وجود و جايگاه خود را براي مردم مخصوصا جوانان محسوس و ملموس کرده و در مدت باقي‌مانده از دولت يازدهم، اشتباهات گذشته را اصلاح و کاستي‌هاي موجود را جبران کند.