ولی‌الله شجاع‌پوریان پافشاری در مسیر اشتباه

دوازدهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری برای سومین بار متوالی در چهارسال ناکامی سنگینی را در پرونده اصول‌گرایان ثبت کرد. پیش از این در جریان یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری و دهمین دوره انتخابات مجلس در شهر تهران، جریان اصول‌گرایی شکست‌های سنگینی را متحمل شده بود. واکنش اصول‌گرایان به سه ناکامی متوالی نشان می‌دهد آنها از پذیرش واقعیت طفره می‌روند و به جای تبیین و واکاوی واقع‌بینانه علل و عوامل ناکامی، به بهانه‌های سطحی و فرافکنی روی می‌آورند.انتخاب حسن روحانی در انتخابات گذشته در رقابت با چند رقیب اصول‌گرا نقطه شروع ناکامی اصول‌گرایان بود. آنها بلافاصله بعد از شکست شروع به مصادره حسن روحانی کردند. سابقه اصول‌گرایی روحانی و حضور او در جامعه روحانیت مبارز، مدعای اصول‌گرایان قرار گرفت، اما بعد از گرایش نسبی روحانی به استفاده از نیروهای معتدل و اصلاح‌طلب در دولت، رویه دیگری در پیش گرفته شد و این بار تلاش کردند با بهانه قرار دادن آرای 51درصدی روحانی، او را رئیس جمهوری لب‌مرزی و با مقبولیت پایین معرفی کنند. بسیاری از فعالان اصول‌گرا از همان ابتدا علم مخالفت با روحانی را بر دوش گرفتند و چنین عنوان می‌شد که در انتخابات بعدی روحانی حتی در برابر یک چوب خشک نیز شکست می‌خورد(نقل قول رسایی)! در 7 اسفند 94 نیز دومین ناکامی اصول‌گرایان ثبت شد. موفقیت کامل لیست امید در تهران و لیست مورد حمایت آیت‌الله هاشمی در انتخابات مجلس خبرگان هشداری برای اصول‌گرایان بود که این بار واقعیت جامعه را بپذیرند. با این وجود آنها به جای احترام به رای مردم و تلاش برای بازسازی اصول اعتقادی خود، تهران را کوفه معرفی کردند و با فشار بر نمایندگان شهرستان‌ها حتی از نمایندگانی که با پشتوانه لیست امید وارد مجلس شده بودند خواستند از اصلاحات تبری بجویند تا صلاحیت آنها برای دوره بعدی تضمین شود! انتخابات اخیر که با پیروزی مطلق دکتر روحانی و شکست سنگین اصول‌گرایان در شهرهایی چون تهران، کرج، اصفهان، شیراز و حتی مشهد همراه بوده نیز باعث نشد تا اصول‌گرایان به واکاوی و تحلیل منطقی ناکامی‌های متوالی خود بپردازند. آنها این بار عملکرد دولت و وزارت کشور را زیر سوال برده‌اند و چون جسارت استفاده از واژه «تقلب» را ندارند، تلاش می‌کنند با استفاده از واژگانی چون مهندسی و دخالت، شکست خود را توجیه کنند. این در حالی است که ناظران شورای نگهبان که دست بالا را در نظارت بر انتخابات دارند، همسویی کامل با اصول‌گرایان داشته و از سویی در راس وزارت کشور نیز وزیری اصول‌گرا وجود دارد. افزون بر این عوامل بسیج و سپاه نیز در جریان تامین سلامت انتخابات نقش داشته‌اند. واقعیت آن است که مردم بارها و بارها عدم اقبال خود را به اصول‌گرایان اثبات کرده‌اند. ورای برخی رقابت‌های محلی که ملاحظات سیاسی در آن دخیل نیست، اصول‌گرایان در سه دوره اخیر در رقابت‌های مختلف ناکام مانده‌اند. آنها در این دوره از همه ظرفیت‌های خود استفاده کردند، رسانه ملی را به صورت انحصاری برای تبلیغات کاندیدای موردنظر خود به کار گرفتند، تریبون‌های عمومی همچون منابر مذهبی، مداحان، ائمه جمعه و... به صورت مستقیم و غیرمستقیم به تبلیغ اصول‌گرایان مشغول شدند، به سراغ شبکه‌های اجتماعی رفتند و با خرید کانال‌های پرتعداد برای اثرگذاری در شبکه‌های اجتماعی نقشه کشیدند، از تمام ظرفیت‌های خود در روستاها و مناطق محروم برای تخریب دولت و دکتر روحانی استفاده کردند، وعده‌های بزرگ اشتغال و یارانه را عنوان کردند و هر آنچه در چنته داشتند از جمله تحریک باورهای مذهبی مردم، ارادت به امام رضا(ع) و احترام به سادات، رو کردند تا شاید به موفقیت برسند اما باز هم با یک «نه» بزرگ از طرف اکثریت مردم مواجه شدند تا بلکه دریابند مسیری که قریب یک دهه در پیش گرفته‌اند، مسیری ناصواب و غیرقابل قبول برای افکار عمومی است و باید تغییری اساسی در اصول، مرام و رفتارهای سیاسی اصول‌گرایان صورت گیرد.اصول‌گرایان اگر بخواهند مانند چند روز گذشته (بعد از پیروزی روحانی) به تحلیل و تبیین‌های ساده و سطحی خود ادامه بدهند، باید خود را مهیای ناکامی دیگری در انتخابات آینده کنند. استراتژی اصول‌گرایان از تخریب و اتهام‌افکنی و ژست‌های حامی محرومین و مستضعفان در رقابت‌های انتخاباتی باید به صداقت، شفاف‌سازی، کارآمدی و احترام به رای و مطالبات همه مردم و نه یک عده خاص تغییر یابد. مادامی که بخواهند با رویکردی انحصارطلبانه، تفکرات و جریان‌های متکثر و متنوع را طرد یا حذف کنند، با «نه» مردم روبه‌رو خواهند شد.