حاشیه نشینی از تهدید تا فرصت

داود خاضعی نسب‪-‬ در چند دهه اخیر رشد و افزایش تراکم جمعیت در کشورهای جهان سوم بازمانده از توسعه و همچنین کشورهای در حال توسعه همچون ایران از عوامل موثر در گسترش پدیده فقر و نابرابری‌های اجتماعی بوده است که عدم توازن و نابرابری بین شتاب توسعه و سرعت رشد جمعیت،معضلات بزرگی همچون محرومیت و تبعیض در برخورداری از امکانات و فرصت‌های رفاهی را برای جمعیت قابل توجهی از مردم جوامع مختلف
در پی داشته است.
بدنبال این افزایش جمعیت و همچنین صنعتی شدن کشور‌های مختلف دنیا و سیاستگذاری‌های مبتنی بر تمرکز و تجمیع امکانات تولیدی و زیر ساخت‌های مختلف در شهرها بویژه کلان شهرها با هدف تحقق و تسریع در روند توسعه و همچنین با فراموشی و غفلت از ظرفیت‌های اقتصادی روستاها، شهرها به مدینه فاضله‌ای برای رشد و پیشرفت فردی و اجتماعی در جامعه تبدیل شدند. مدینه فاضله‌ای که به مرور زمان با جذب مهاجرین به سمت خود، روستاها و شهرهای کوچک را خالی از جمعیت کرد.
مهاجرت پرشتابی که با افزایش جمعیت شهری، آسیب‌ها و مشکلات فرهنگی اجتماعی متعددی را برای جامعه به دنبال نیز داشته است.


پدیده حاشیه نشینی را می‌توان یکی از معضلات بزرگ حاصل از این مهاجرت و گسترش و توسعه بدون پشتوانه علمی و
برنامه ریزی شده شهر نشینی در ایران دانست.
افزایش مخارج زندگی شهری و همچنین تبعیض در توزیع امکانات شهری از سوی مدیران شهری و تشدید شکاف طبقاتی و همچنین عوامل دیگری همچون عدم اشتغال زایی
در روستا‌ها به ویژه از طریق توسعه و مدرنیزاسیون کشاورزی و دامداری،مهاجرت جمعیت زیادی به حواشی و یا مراکز
غیر رسمی و غیر قابل سکونت شهری را بدنبال داشته است.
حاشیه نشینی که روزگاری عمدتا محدود به مهاجرین روستایی می‌شد امروز با افزایش هزینه‌ها و مخارج زندگی بویژه در حوزه مسکن افراد ساکن شهر نیز به این قشر اضافه شده‌اند و به ناچار در پهنه شهر و یا خارج از محدوده شهری در سکونتگاه‌های نا ایمن و غیر قانونی با حداقل خدمات و امکانات شهری و یا حتی بدون بهره مندی از امکانات ابتدایی همچون آب و برق و در سایه عدم توجه و حمایت نهاد‌های دولتی در آلونک،کپر و چادر و یا نهایتا در یک منزل مسکونی با بافت فرسوده و محروم از خدمات بهداشتی و یا فرهنگی و اجتماعی زندگی می‌کنند.
سکونتگاه‌هایی که با بافت سست و نااستوار در برابر بلاهای طبیعی همچون سیل و زلزله آسیب پذیری بالایی داشته و در صورت بروز این حوادث جان و سلامتی افراد ساکن در آن‌ها همواره در معرض خطر می‌باشد.
کمبود امکانات بهداشتی نیز در این مناطق می‌تواند زمینه ساز بروز و شیوع بیماری‌های مختلفی شود که به دلیل وضعیت مالی ضعیف و عدم دسترسی این قشر به مراکز بهداشتی افراد این مناطق با قرار گرفتن در معرض بیماری‌های مختلف به عنوان بیمار و یا ناقل بیماری، سلامت عمومی جامعه را با خطر رو به رو می‌کنند.
رشد جمعیتی نیز که در این قشر عمدتا به دلیل عدم دسترسی به مراکز بهداشتی و استفاده از امکانات بهداشتی و همچنین عدم آگاهی در رابطه با آموزش‌های پیشگیری از بارداری صورت می‌گیرد با توجه به فقر حاکم در این مناطق و با وجود محرومیت‌های وسیع فرهنگی و اجتماعی می‌تواند به جرقه‌ای برای بروز و گسترش معضلات بزرگی همچون اعتیاد و ناامنی تبدیل شود؛ جرقه‌ای که نه فقط حاشیه‌نشین‌ها که کل جامعه را نیز در آتش خود
می‌تواند بسوزاند.
افراد حاشیه نشینی که بدون جایگاه مشخص و کارآمد در نظام اقتصادی و اجتماعی شهری و همچنین با محرومیت از حقوق شهروندی و عدالت اجتماعی،آینده روشن و پویایی برای خود و نسل‌های بعد از خودشان نمی‌توانند متصور شوند.
اما ریشه شکل‌گیری و گسترش این پدیده و سبک زندگی را باید در سیاست‌های ناکارآمد و بی‌توجهی مدیرانی جستجو کرد که سالها توان و تلاش خود را به جای ساماندهی و اسکان مناسب این قشر و همچنین توانمند‌سازی آن‌ها برای حضور موثر در بازار، صرفا بر جابجایی و یا تخریب این مناطق متمرکز کرده بوده‌اند که نهایتا نتیجه این سیاست‌ها نه تنها سبب کاهش جمعیت حاشیه نشین‌ها نشد بلکه روزبه‌روز شاهد افزایش این جمعیت نیز بوده‌ایم به گونه‌ای که طبق برخی آمار‌ها امروز بیش از ۱۱ میلیون نفر حاشیه نشین در کشور داریم.
در واقع ناتوانایی مهارتی و عملی و همچنین وضعیت معیشتی ضعیف این قشر،توانایی و اجازه رها کردن این سرپناه‌های نا ایمن و غیررسمی را به آن‌ها نمی‌دهد.
از این رو عموما این حاشیه نشین‌ها بدلیل فقر مالی و عدم بهره مندی از تخصص عملی برای درآمدزایی کافی در بازار و متناسب با هزینه زندگی شهری، با حضور و زندگی در این مناطق با وجود تمام درد‌ها و کاستی‌ها و همچنین در سایه فقدان زیر ساخت‌ها و امکانات فرهنگی و اجتماعی زمینه ساز شکل‌گیری و تجمیع خرده فرهنگ‌های مختلفی خواهند شد که ممکن است افزایش ناهنجاری‌ها و آسیب‌های اجتماعی قابل سرایت به تمام جامعه و سلب امنیت و آرامش عمومی را به دنبال داشته باشند.
بدون شک تحقق توسعه پایدار در ایران با فراموشی و نادیده انگاشتن جمعیت و اقشار محروم‌ جامعه همچون حاشیه نشین‌ها امکان‌پذیر نخواهد بود.
از این رو حاشیه نشینی که با حضور جمعیت قابل توجهی از مردم و با محرومیت از امکانات و خدمات زیرساختی و آموزشی، بهداشتی و فرهنگی و اجتماعی، خارج از قوانین و چارچوب‌های نظام شهری در سایه بی‌توجهی‌ها و ناتواتی مدیریتی فضای شهری و به صورت خود جوش شکل گرفته است را بایستی به عنوان تهدید و مانعی بزرگ در مسیر پویایی جامعه به شمار آورد که این تهدید را می‌توان با به رسمیت شناختن این قشر به عنوان عضوی از مجموعه شهری و تلاش برای برخورداری از حقوق شهروندی و خدمات شهری به فرصتی برای توسعه همه‌ جانبه و پایدار
تبدیل کرد که در این راستا و برای توجه‌های ویژه سیاستی و مدیریتی برای رفع مشکلاتی از قبیل مسکن و اشتغال و خدمات رفاهی، تخصیص اعتبارات و تسهیلات ویژه و یا تشکیل کارگروه‌های تخصصی دولتی با کمک سازمان‌های مردم‌نهاد و موسسات خیریه‌های خصوصی در جهت محرومیت زدایی از این مناطق نقش مثمرثمری در این زمینه می‌تواند ایفا کند.
افزایش نهاد‌های فرهنگی و بهداشتی نیز از لازمه‌های رشد و توسعه در این مناطق بوده که در صورت توسعه فرهنگی این مناطق حتی می‌توان امیدوار به حضور سرمایه گذاران و بخش خصوصی برای ایجاد کارگاه‌های تولیدی و کسب و کار در این مناطق نیز بوده که گام موثری در مسیر توسعه پایدار خواهد بود.