جنگ سردتر

احسان حضرتی‪-‬ از سال 1992 همزمان با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی که سبب شد تا بیش از 44سال جنگ سرد و جنگ‌های نیابتی میان ابرقدرت‌های شرق و غرب پایان یابد، هیچگاه کسی تصور نمیکرد که قرن 21 میتواند آبستن حوادثی به مراتب شوکه کننده‌تر باشد و
باردیگر جهان اسیر جنگ‌های نظامی و
شبه نظامی و نیابتی شود.
تجربه تلخ جنگ ویتنام، جنگ کره، جنگ‌های شبه نظامیان در آفریقا، جنگ اعراب و اسرائیل و جنگ ایران و عراق، به اندازه کافی، دنیا را کلافه کرده بود. با فروپاشی شوروی، اکثر تحلیلگران جهانی، با استقبال از دکترین «نظم نوین جهانی» جرج بوش پدر، امیدوار بودند تا در سایه ابرقدرتی آمریکا و همراهی اروپا در کنار ضعف شرق، صلح و آرامش در جهان شکل بگیرد. اما این دکترین و توجه آن به مسائل اقتصادی و کمک به جمهوری‌های تازه استقلال یافته باعث شد تا از بسیاری اتفاقات در شرق غافل باشند.


ظهور گروه طالبان در افغانستان و سپس رشد و قدرت‌گیری القاعده هر چند بی‌سر و صدا رخ داد، اما در نتیجه همان سیاست غرب بود که با حمله 11سپتامبر به آمریکا شکل جدی یافت. آغاز جنگ آمریکا علیه افغانستان و عراق هر چند منجر به سقوط طالبان و صدام شد اما فضای منطقه را برای افزایش نفوذ روسیه ولادیمیر پوتین مساعد کرد. پوتین به عنوان یک دوست با کشورهای منطقه ارتباط گرفت و تلاش کرد تا آسیای میانه، قفقاز و خاورمیانه و کشورهای عربی را به نوعی حیاط خلوت و حوزه نفوذ خود کند. آمریکا نیز به بهانه دفاع از امنیت خود در خاورمیانه دست به افزایش نیروهای خود زد. رقابت پنهان روسیه و آمریکا در دهه اول قرن 21، بی‌شباهت به دوران صلح مسلح نبود،دورانی که جنگ بین‌الملل دوم را رقم زد. در آن سال ها، روسیه و آمریکا یک هدف واحد را دنبال می‌کردند افزایش
حوزه نفوذ.
مشکل از جایی شروع شد که برخی کشورهای اروپای شرقی از جمله و اکراین،لهستان،رومانی و.... به سمت آمریکا کشش بیشتری پیدا کردند. حتی آذربایجان و گرجستان نیز روابطشان را با آمریکا افزایش دادند. در مقابل نیز روسیه با کوبا و ونزوئلا و نیکاراگوئه ارتباط قویتری گرفت و برای رهبران کره شمالی فرش قرمز پهن کرد.
زمانی که دو کشور مشغول نفوذ بودند، کشورهایی در نقاط دیگر جهان، نوع دیگری از قدرت را به رخ کشیدند.
چین،ژاپن،هند و آلمان با افزایش توان اقتصادی و تجاری، خود را به عنوان مدعیان جدید در عرصه جنگ غیر نظامی معرفی کردند. چین توانست در کمتر از یک دهه، جدی‌ترین شریک اقتصادی اروپا و آمریکا شود و با تکیه بر تراز تجاری خود، حرف آخر را بزند. هند عملا تبدیل به بزرگترین صادر‌کننده قطعات کامپیوتری شد، ژاپن در عرصه تکنولوژی خود را سرآمد کرد و آلمان با یک مدیریت اقتصادی صحیح از دغدغه تورم رهایی یافت. پس از این اتفاقات، روسیه و آمریکا متوجه شدند که
رقبای جدید، می‌توانند برای هر کشوری مشکل آفرین
باشند. در کنار این مسائل، مشکلات
درگیری‌های نظامی در خاورمیانه و آفریقا نشان‌دهنده عدم پاسخگو بودن سیاست‌های قدیمی بود. القصه، دنیای امروز عملا تبدیل به عرصه یک جنگ سرد بی‌سلاح، جنگی بر محوریت اقتصاد و توسعه شده است. کشور پیشرفته تکنولوژی و اقتصادی، به راحتی حوزه نفوذ پیدا می‌کند و کشورهای در حال توسعه یا کمتر توسعه یافته را تحت پوشش خود نگه میدارد. جنگ سرد امروز، جنگی سردتر است. جنگی با محوریت اقتصاد، توسعه، تجارت و شاید جنگی با روش‌های نوین
استعماری.