کرونا و تغییر سبک حیات

جهاني شدن فرهنگ و ارتباطات منجر به گسترش، نهادينه شدن و بازتوليد ارزش‌هاي فرهنگي - اجتماعي کشورهايي مي‌شود که در اين عرصه دست برتر را دارند. يکي از نتايج اين امر رسوخ و هنجار شدن مولفه‌هاي «سبک زندگي» و «زندگي روزمره» براساس اصول و جامعه مطلوب اين کشورهاست که داراي مولفه‌هاي مهمي همچون مصرف‌گرايي، فردگرايي، اصالت سود و لذت، تنوع‌طلبي شديد و... است. جهاني شدن فرهنگ باعث مي‌شود فرد به‌جاي اينکه از طريق روابط اقتصادي (طبقه) يا پيوندهاي سياسي (مليت) هويت پيدا کند، با خوردن، آشاميدن، پوشيدن، نحوه گذراندن اوقات فراغت يا بيکاري و«سبک زندگي» هويت يابد. به اين ترتيب جريان جهاني سرمايه، کالا، خدمات، فناوري، ارتباطات و اطلاعات به طور فزاينده‌اي سبب هماهنگي و يکدستي سبک زندگي در سراسر جهان شده است؛ امري که مي‌تواند داراي ابعاد مثبت و منفي به صورت توأمان باشد. بخش منفي اين قضيه تسريع در فرآيند از خود‌بيگانگي فرهنگي و کاستن از احساس تعلق مردم به سرزمين و آداب و رسوم خويش است. اين امر خود باعث کمرنگ شدن خاطرات تاريخي و تاريخ مشترک مي‌شود و به دنبال خود تغيير جهان‌بيني و در نهايت استحاله فرهنگ، سنت‌ها، ارزش‌ها و هنر بومي کشورها را در پي خواهد داشت. اما جهاني شدن سبک زندگي در صورت مديريت منطقي مي‌تواند واجد ابعاد مثبتي نيز باشد که ايجاد حس «جهان وطني» و افزايش همکاري‌هاي بين‌المللي براي مقابله با معضلات مشترک از جمله نمونه‌هاي آن است. در دنيايي که ميزان پيوستگي و درهم‌تنيدگي جامعه جهاني تا جايي پيش رفته که حتي بيماري‌ها نيز جنبه جهاني يافته‌اند و ويروسي همچون کوويد 19 مي‌تواند به يک‌باره کل جامعه بشري را درگير و سبک زندگي مشابهي را به همه مردم جهان تحميل کند، شايد ديگر سخن گفتن از تفکيک ملت‌ها و نگرش‌هاي تنگ‌نظرانه ناسيوناليستي فرصتي براي عرض‌اندام نداشته باشند. به اين ترتيب به نظر مي‌رسد در چنين شرايطي مهم‌ترين مساله براي دولت‌ها، پويايي و عقلانيت در تدوين و کاربست سياست‌هاي فرهنگي است. امروز تجارب مشترک بشري از جمله در زمينه مواجهه با کوويد 19 مي‌تواند عامل همبستگي اجتماعي و همدلي، همدردي، همکاري، اخلاقي شدن وعقلاني شدن روابط کشورها شود. مشکلات و دغدغه‌هاي مشترک براي بشر امروز اين پيام را دارد که راهي جز تعامل و همزيستي مسالمت‌آميز با همنوع خود وجود ندارد. بنابراين هر چند جهاني شدن فرهنگ و ارتباطات مي‌تواند داراي ابعاد و پيامدهاي منفي باشد، اما در عين حال از اين قابليت نيز برخوردار است که صلح و وحدت جهاني را تقويت کند و سرآغازي بر سبک زندگي مسالمت‌آميز و فضيلت‌مدار باشد. البته اين مساله نافي آن نيست که همه کشورها، به ويژه کشورهاي در حال توسعه، بايد تدابيري براي حفظ فرهنگ و ارزش‌هاي بومي خود نيز بينديشند و با استفاده بهينه از فناوري‌هاي جديدي که جهاني شدن در اختيار آنها قرار داده، بکوشند با سيل خروشان تحولات جهاني همسو شوند و با بيان و معرفي هنجارها و ارزش‌هاي بومي خود در قالب الگوهايي جذاب و قابل اجرا، در حوزه‌هاي مختلف فرهنگي از جمله سبک زندگي معماري، شهرسازي و... به ايفاي نقش فعال بپردازند.