فضل‌الله یاری روزگار سپری شده اصول‌گرایان

جناح راست سیاست‌ورزی در جمهوری اسلامی، روزگار دشواری را می‌گذراند. این جناح در وضعیت متناقض خودشیفتگی و عدم مقبولیت اجتماعی گیر کرده است. نه توان پیروزی در بازی عادلانه با حریف را دارد و نه ظرفیت پذیرش شکست. با آن که تریبون‌ها و امکانات گسترده‌ای را در اختیار دارد، و حریف نیز با محدودیت‌هایی چون حصر و ممنوع‌التصویری روبه‌روست، اما در این میدان فراخ نیز نه می‌توانند آن گونه بازی کنند که تماشاگران بپسندند و نه می‌توانند نتیجه بگیرند.
این جناح در همه سال‌های پس از انقلاب - به جز چهارسال اول دولت احمدی‌نژاد و چند دوره مجلس که اصلاح‌طلبان غایب بازی بودند – طعم پیروزی را نچشید. نقل قول متواتری در تاریخ سیاسی جمهوری اسلامی وجود دارد که برطبق آن بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی، اسلاف آنان را «ناتوان از اداره یک نانوایی» توصیف کرد و تا در قید حیات بود، کارهای خطیر به آنان نسپرد.با این همه این جناح پس از شکست سنگین در انتخابات دوم خرداد 76 تلاش کرد با شیوه‌ای دیگر در زمین بازی حاضر شود و در غیاب رهبر فقید انقلاب، سعی کرد تا خود را تیم اصلی نظام و انقلاب جا بزند و در این مسیر از رانت‌ها و فرصت‌های بسیاری نیز بهره گرفت و رسانه ملی و تریبون‌های فراگیر نظام را نیز در همه این سال‌ها به خدمت گرفت؛ سیاستی که چندان نتیجه نداد و نشانه آن هم این که این جناح قدرتمند از نظر سخت‌افزاری در سه انتخابات اخیر، نتوانست تا نزدیکی دروازه‌های حریف هم جلو بیاید و اگر به شیوه لیگ‌های فوتبال هر برد را سه امتیاز حساب کنیم با نتبجه 9 بر صفر از حریف عقب است.تا اینجای کار در نظام‌هایی که سازوکار دمکراسی را برگزیده اند، امری طبیعی است، اما نکته عجیب این ماجرا آن جاست که حریف شکست خورده (آن هم سه بار متوالی) حاضر به پذیرش شکست نیست. اگرچه می‌خواهد بگوید که به مانند معترضان نتایج انتخابات جنجالی سال 88 به خیابان نمی‌ریزد، اما پشت شخصیت‌های سالخورده‌ای که در غیاب بزرگان انقلاب در مصادر مهم نظام قرار گرفته‌اند، سنگر گرفته و سخنانی را مطرح می‌کنند که بی‌احترامی آشکار به رای ملت است.همان که در گفتار بنیانگذار نظام«میزان» خوانده شده بود. پس از «کوفی» خواندن مردم تهران و «انگلیسی» خواندن منتخبان‌شان در انتخابات7 اسفند94، اکنون رای مردمی را که به آنان«نه» گفته‌اند «حرام» می‌خوانند تا دست خالی از این میدان به در نرفته باشند و حداقل خود را قهرمان جام «اخلاق» جا بزنند. امری که از ابتدا معلوم است که مورد قبول کسی – به غیر از خودشان – قرار نمی‌گیرد. این موضوع نشان‌دهنده وجه «خودشیفته» شخصیت جناح اصول‌گراست که فکر می‌کنند اگر مردم ما را نمی‌خواهند، اشکال از آنان است که یا از دشمن خط گرفته‌اند یا در همین داخل فریب خورده‌اند. این درحالی است که فریبکارانه‌ترین وعده‌ها – که هم غیرعملی بود و هم برای اقتصاد کشور زیان‌بار – از سوی نامزدهای مورد حمایت این جناح مطرح شد و البته با پاسخ محکم مردم مواجه شد.این تناقض ویران‌کننده نشان می‌دهد که روزگار این اصول‌گرایی و این شیوه تفکر به سر آمده و آنان اگر با همین شیوه پا در هر کارزار دیگری بگذارند، شکست خورده و مجروح از آن خارج می‌شوند.اصول‌گرایی نیاز به یک پوست‌اندازی حقیقی دارد - و نه پوستین وارونه پوشیدن – تا بتوانند با قواعد بازی دمکراسی در زمین مسابقه‌ای حاضر شوندکه داوران – حتی اگر بخواهند - نیز نمی‌توانند نتیجه مسابقه را تعیین کنند، بلکه این تماشاگران‌اند که حکم به پیروزی و شکست می‌دهند. در این بازی، چشم داشتن به داوران دیگر نتیجه نمی‌دهد که داوران خود نیز چشم به حرکت تماشاگران دارند. برنده این بازی کسی است که خوب، منطقی و جوانمردانه بازی کند، حتی اگر نتیجه را به حریف واگذار کرده باشد. اصول‌گرایان در این بازی هم از سوی تماشاگران بازنده اعلام شده‌اند و هم از سوی داوران، هم بازی را باخته‌اند و هم اخلاق را. روزگار دیگرگونه شده است.آن‌گونه که هاشمی سرد وگرم چشیده سیاست ایران،در آخرین روزهای حیاتش گفته بود، «مردم راه خود را پیدا کرده اند» و از سر همین دانش بود که با آرامش گفته بود:« حالا دیگر می‌توانم راحت بمیرم.»