چرا آزمون و خطا می‌کنیم؟

يکي از مهم‌ترين و بلکه مهم‌ترين عامل تورم، رشد نقدينگي است که از اول انقلاب در همه دولت‌ها در بعضي کمتر و بعضي بيشتر افزايش يافت. رشد نقدينگي در دولت اصلاحات بسيار کم و در دولت احمدي‌نژاد بسيار بالا بود. افزايش نرخ نقدينگي، عامل اصلي تورم است و اگر دولت بتواند آن را مهار کند، مي‌تواند بر بقيه مشکلات نيز فائق آيد و در غيراين‌صورت هر چقدر هم تلاش کند، بيهوده خواهد بود. نقدينگي دست بخش خصوصي مانند سيل مي‌ماند که اگر در پشت سر نگه داشته شود، کنترل مي‌شود و درصورتي‌که رها شود، تخريب مي‌کند. سيل که وارد شهر شود همه چيز را خراب مي‌کند و اگر پشت سد جمع شود، هم توليد برق، هم کشاورزي، هم صنعت و هم آب شرب و همه خوبي‌ها از آن بيرون مي‌آيد. در گذشته تصور مي‌شد براي اينکه بتوان نقدينگي دست بخش خصوصي را جمع کرد، بهتر است نرخ سود بانکي افزايش يابد تا مردم تشويق شوند پول خود را در اختيار بانک‌ها قرار دهند. روساي بانک مرکزي چندين مرحله اقدام به افزايش نرخ سود بانکي کردند که اثر بسيار کمي داشت و اين تجربه شکست خورد و اکنون بايد راهي پيدا شود تا نقدينگي دست بخش خصوصي جمع شود. در اين راستا، ابتکار جديد دولت توجه به بورس بود که اتفاق افتاد ولي کامل نشد و هنوز نتوانستند به مردم دلگرمي دهند که با يک فراز و فرود متزلزل و نگران نشوند. سود بورس را بايد سالانه محاسبه کرد و نه روزانه و ماهانه که با يک افزايش خوشحال و با يک کاهش ناراحت شوند. مشروط بر اينکه دولت مطابق قول خود، حمايت‌هاي بي‌دريغي از نهاد بورس داشته باشد. چرا به‌جاي اينکه از کشورهاي موفق دنيا الگو بگيريم، دائم آزمون و خطا مي‌کنيم؟ به کشورهاي آسيايي و هم‌نژادهاي خودمان مثل سنگاپور و مالزي توجه کنيم که معجزه نکردند بلکه روش‌هاي اقتصادي صحيحي به کار گرفتند که امروز موجب سرافرازي آنهاست و از فلاکت به سطح زندگي‌ خوب و موفقي رسيدند. به نظر مي‌رسد دولتمردان نبايد احساس بي‌نيازي نسبت‌به کشورهاي درحال‌توسعه کنند و خودشان را عالم به همه مسائل بدانند بلکه روش‌هاي صحيح علمي تجربه شده کشورهاي موفق را در کشور خودمان بومي‌سازي و پياده‌سازي کنند که در اين صورت مي‌توان نقدينگي را جمع کرد. بنابراين در اولين قدم، دولت از بورس حمايت کند و از طرف ديگر، روش‌هاي جديد کشورهاي درحال‌توسعه شرقي را اجرا کند. 40 سال پيش چين و هند که از کشورهاي تقريبا فقير و پرجمعيت دنيا بودند، امروز رشد اقتصادي مطلوبي دارند و چين در آستانه رسيدن به اقتصاد اول دنياست. ختم کلام اينکه چه در زمان انقلاب و چه بعد از آن توسعه اقتصادي، شعار اول ما نبود که همه فکر و ذکر و نگاه و توجه‌ها به توسعه اقتصادي باشد، ما بيشتر به توسعه ايدئولوژيکي توجه کرديم. نامگذاري اقتصادي سال‌هاي اخير توسط رهبر انقلاب بايد به‌صورت گفتمان درآيد؛ به‌گونه‌اي که هيچ‌کس در کشور هيچ تصميمي نگيرد، مگر اينکه حساب سود و زيان آن را براي ملت درنظر بگيريد. اگر در مجلس سخني گفته شود، حساب سود و زيانش بررسي شود و اگر در قوه‌قضائيه، مجريه يا نهادهاي انقلابي سخني بيان يا تصميم‌سازي مي‌شود، توسعه اقتصادي آن درنظر گرفته شود و چنانچه اثبات شد، دنبال وگرنه رها شود. با دعوت از انديشمندان بزرگ اقتصادي دانشگاه‌ها و اتاق بازرگاني انديشه‌ها و تجربه‌هاي موفقي جمع‌آوري ‌شود که بتوان از آن بهره‌مند شد. گفتمان زمان جنگ که فقط پيروزي و سربلندي کشور بود را از ياد نبريم که در مقابل صدام باوجود برخورداري از حمايت اکثريت کشورهاي قدرتمند دنيا چون به غير از پيروزي نمي‌انديشيديم، موفق شديم.