اشتغالزایی به جای طرح‌های مقطعی ازدواج

بيکاري جوانان، امروزه به ام الفساد يا منشا آسيب‌هاي اجتماعي تبديل شده است. اگر مسئولان به‌جاي تشويق به ازدواج جوانان به‌دنبال طرح‌هاي اشتغالزا بودند، بي‌شک ما شاهد بحران‌هاي فعلي در نسل جوان نبوديم. اگر جوان برايش شغل ايجاد شود و بتواند متناسب با تحصيل و تخصصي که کسب کرده‌ فعاليت درآمد‌زايي داشته باشد، خود بهتر مي‌داند که چگونه ازدواج کند يا چطور زندگي‌ مشترک تشکيل دهد. اينکه ما در انديشه تشويق‌هاي مناسب و کاربردي براي ازدواج جوانان باشيم يا در جهت کمک به آنها مشکلات مسکن‌شان را رفع کنيم، بسياري از مشکلات ديگر نيز برطرف مي‌شود. از ديد نگارنده و از سه معضل فعلي امروز جامعه ايراني مسکن، ازدواج و اشتغال، بي‌شک اولويت نخست اشتغال است؛ بدان معنا که اگر توانستيم بيکاري نسل جوان را برطرف کنيم، مشکلات بزرگ ديگر از روي دوش جامعه برداشته‌ خواهد شد. بيکاري براي جواني که ‌سواد و مهارت چنداني ندارد، خيلي آسيب‌زا نخواهد بود، ولي فارغ‌التحصيلان ماهر و صاحبان فن و تخصص، قطعا بيکاري برايشان بزرگ‌ترين ضربه روحي و رواني خواهد بود. اما معضل بيکاري چه نوع آسيب‌هايي مي‌تواند در جامعه باشد؟‌ اول اينکه جوان تحصيلکرده -با توجه به آرمان‌ها و آرزوها- زماني که از محيط دانشگاه وارد جامعه‌ مي‌شود و با پديده بيکاري روبه‌رو خواهد شد، بحران بزرگي بر زندگي وي وارد خواهد آمد که براي عبور از اين بحران، گاهي اوقات با پناه بردن به انواع مُسکن‌ها و در نتيجه دچار عارضه اعتياد مي‌شود. اگر يک جوان صرفا با تشويق‌هاي مسئولان ازدواج کند، اما شغلي نداشته باشد، پس از مدتي دچار طلاق عاطفي و کشمکش‌هاي فراوان خانوادگي با همسرش مي‌شود و مدتي بعد راهي دادگاه‌هاي خانواده خواهند شد. به دلايل موارد مذکور، بيکاري را مي‌توان ام‌الفساد آسيب‌ها نامگذاري کرد که منشا نابهنجاري‌ها و کجرويي‌ها و هزاران انحراف اجتماعي ديگر است. گاهي اوقات مسئولان در جامعه به‌دنبال برنامه‌ها و طرح‌هايي هستند که عموما طرح‌هاي بسيار ضعيف، روبنايي، سطحي، قشري و به نوعي براي رفع تکليف در جهت کاهش آمار بيکاري است که اکثرا بدون مطالعه و اقدامات کارشناسانه و بدون تحقيقات ميداني و بررسي‌هاي اجتماعي به‌خصوص در حوزه فرهنگي صورت مي‌گيرد، چون فعاليت‌هاي فرهنگي اموري ديربازده است و به اندازه زمان دوران مديريت مسئولان نيست، در نتيجه مديران خيلي تمايلي به مقوله‌هاي فرهنگي و ديربازده ندارند و به دنبال فعاليت‌هاي فوري و زودبازه مي‌روند. در اين بين طرح‌هايي براي اشتغالزايي تدوين و اجرا مي‌شود و چون اشتغالزايي فعاليتي بسيار سرمايه‌بر و زمانبري است، اين اقدامات مثمرثمر نخواهد بود، مثلا يک سري طرح‌هايي براي کارآفريني در صنايع دستي و با وام‌هاي بلندمدت تدوين و اجرا مي‌شود که پس از مدتي چون روي نيازسنجي و اقدامات زيربنايي مطالعه و تحقيقي صورت نگرفته، جوانان مدتي بعد از راه‌اندازي اين کارگاه‌ها، در فروش و عرضه محصولات با مشکل روبه‌رو خواهند شد و نمي‌توانند يک کارآفرين موفق باشند، در نتيجه جوان بيکار به جوان بيکار بدهکار تبديل مي‌شود. بنابراين طرح‌هاي مقطعي و کوتاه‌مدت نمي‌تواند مشکل بيکاري و ازدواج را برطرف نمايد و بايد يک اراده ملي، طرح‌هايي در سطح ملي و يک اقدام فراسازماني صورت پذيرد.