روزنامه آفتاب یزد
1400/08/06
رهبران ضعیف و هژمونی شرقی
با مطالعه روند شکلگیری اتحادیه اروپا از سال ۱۹۵۷ تا به امروز، میتوانیم به این نکته پی ببریم که شاید اروپای امروزی در ضعیفترین دوران خود به سر میبرد. زمانی که سران شش کشور اروپایی در سال ۱۹۵۷ در رم تصمیم به امضای معاهدات موسوم به بازار مشترک اوراتوم گرفتند تصور نمیکردند در چند دهه آینده این سرزمینها بتوانند نقش مهمی در سیاست بینالملل ایفا کنند. در واقع معاهدات مذکور به دنبال آن بود تا کشورهای اروپایی بتوانند در زمینه اقتصادی و انرژی هستهای تبدیل به یک سیستم مستقل و تاثیرگذار بشوند و در بهترین حالت ممکن صادرات خود را افزایش دهند.اروپایی که بعد از جنگ بینالملل دوم، به دنبال راهی برای بازسازی داخلی و افزایش قدرت اقتصادی خود بود، هرگز تصوری از نقش آفرینیهای گسترده در نظام جهانی نداشت و تنها هدفش برقراری یک سیستم اقتصادی و انرژی در داخل بود. به همین دلیل زمانی که توانست به صورت یک منطقه اقتصادی قوی دربیاید، سران وقت اروپایی به فکر یک تغییر بزرگ افتادند.
سالهای پایانی دهه هشتاد و سراسر دهه ۹۰ قرن بیستم، دوران طلایی اروپا و ایده اتحاد اروپایی بود. پس از سقوط دیوار برلین و فروپاشی بلوک شرق، کشورهای کوچک و بزرگ اروپا در شرق و مرکز و جنوب این قاره، به دنبال پیوستن به «جامعه اروپا» بودند.
دوازده عضو «جامعه اروپا» در فوریه سال ۱۹۹۲ در دهکده ماستریخت هلند، یکی از معاهدات پایهای اتحادیه اروپا را تصویب
کردند. پیمان ماستریخت در اول نوامبر لازم الاجرا
شد و «جامعه اروپا» به «اتحادیه اروپا»
تغییر نام داد. این پیمان سنگ اول خلق یورو، به عنوان پول واحد اروپایی را گذاشت و قدرت بسیار بیشتری به نهادهای اروپایی داد.
هدف از این تغییر و تحول، فرا رفتن از همکاریهای صرفا اقتصادی و تبدیل اروپا به یک نظام سیاسی و حقوقی واحد بود. در همان سالها فرانسیس فوکویاما، نظریهپرداز نومحافظهکار آمریکایی، اتحادیه اروپا را تنها مدل موفق از روابط بینالمللی توصیف میکرد؛ جایی که اقتصاد و رقابت اقتصادی، جای جنگ را گرفته است.
پیمان ماستریخت مفهوم شهروندی اروپایی و سیاست خارجی واحد را پی ریخت و مقامهای کشورهای عضو را موظف به همکاری قضائی نزدیکتر با یکدیگر کرد. با این حال تصویب آن در کشورهای عضو آنچنان که پیشبینی میشد، بیدردسر نبود.
شهروندان فرانسه با یک اقلیت کوچک در همهپرسی پیمان ماستریخت به آن رای مثبت دادند. در دانمارک اما مخالفان گسترش اختیار اروپا، پیروز شدند و رفراندوم آری به پیمان ماستریخت، جواب منفی گرفت.
ویکتور فرناندز سوریانو، پژوهشگر دانشگاه آزاد بروکسل درباره مخالفتها میگوید: «برای اولین بار، افراد عالیرتبه در بروکسل فهمیدند که الزاما شهروندان عادی در شوق و اشتیاقی که آنها را از مذاکرات اروپایی به سمت همه پرسی ماستریخت برد، سهیم نیستند».
دلایل مختلفی در پشت اینعدم پذیرش وجود داشت. برای برخی ترس از مهاجرت و از دست دادن هویت ملی عامل رد کردن ایده اتحادیه اروپا بود و برای برخی دیگر مدل اقتصادی پیشبینی شده برای این اتحادیه «بیش از اندازه لیبرال» و «پایمالکننده حقوق کار و کارگران» به نظر میرسید.
در هر صورت پیمان ماستریخت با ۱۲ عضو خود، فعال شد و تلاش کشورهای اروپایی در بازه زمانی ۱۹۹۲ تا ۲۰۰۹ بسیار ستودنی است.
در سالهای ۱۹۹۹،۲۰۰۳ و ۲۰۰۹ سران اروپا با امضای معاهدات آمستردام، نیس و لیسبون توانستند به بسیاری از انتقادات و کاستیهای موجود پاسخ داده و مشکلات را مرتفع کرده و اروپای قدرتمند را شکل دهند.
اگرمی گوییم اروپای قدرتمند، چندین فاکتور را در نظر میگیریم، اقتصاد، صنعت و تجارت اروپا در سالهای ۹۲ تا ۲۰۰۹ عملا تبدیل به یک وزنه جهانی شد و این اتحادیه را تبدیل به یک شریک اقتصادی معتبر برای بسیاری از کشورهای جهان کرد. در کنار این موضوعات، در طول این سالها در کشورهای اروپایی رهبرانی بر سر کار بودند که اقتدار لازم برای رهبری اتحادیه اروپا را داشتند. در دوران نظم نوین جهانی که آمریکا به دنبال ایجاد یک هژمونی گسترده در غیاب قدرتمندترین رقیب خود یعنی شوروی بود، رهبران اروپایی بودند که توانستند اتحادیه خود را در یک مسیر مستقل قرار دهند.
نگاهی گذرا به لیست مقامات اروپایی در طول سالهای ۱۹۹۲ تا ۲۰۰۹ بیاندازیم: در فرانسه روسای جمهوری چون «ژیسکاردستن، میتران و شیراک»، در آلمان صدر اعظمهایی چون، «کهل، شرودر و مرکل»، در اسپانیا نخستوزیرانی مانند «سوآرز، گونزالس، ازنار و زاپاتر» و در ایتالیا نیز افرادی همچون «آماتو، برلوسکونی» در انگلستان نیز «تاچر، میجر و بلر» بودند.
افرادی که در خطوط بالا نامشان ذکرشد،
بلا استثناء مقاماتی بودند در حوزه اروپا و جهان بسیار صاحب نفوذ کلام بوده و توانسته بودند اتحادیه اروپا را به شکل یک شخصیت مستقل در جهان بروز دهند. در زمان وقایع جنگ بوسنی یا حمله آمریکا به عراق سران اروپایی به طور جدی و مستقل تصمیم گرفته و در مقابل آمریکا ایستاده بودند.
اما از سال ۲۰۱۱ به بعد با روی کار آمدن افرادی مانند سارکوزی، پرودی، بروان و... اروپا تبدیل به یک اتحادیه منفعل و نه چندان تاثیرگذار شد. این روند حتی با روی کار آمدن گروههای چپ در کشورهای مختلف نیز ادامه یافت، در زمان بهار عربی، ظهور داعش، مذاکرات هستهای ایران، مسئله یمن و شاخ آفریقا، اتحادیه اروپا عملا منتظر بود تا سیاستهای واشنگتن را دنبال کند.
از زمان روی کار آمدن ترامپ در آمریکا، این اتحادیه اروپا بود که نتوانست به صورت مستقل در قبال تصمیمهای خلق الساعه وی ایستادگی کند و حتی در زمینههای تجاری و اقتصادی علی رغم متضرر شدنهای بسیار، باز هم قدرت تصمیمگیری مستقل را نداشت.
اروپای به اصطلاح جوان شده با وجود گذشت یک دهه از پایان یافتن دوران طلایی زمامداران مستقل، اینک در میان سرانی جوان، کم تجربه و بدون برنامه اروپایی سردرگم است. تمام کسانی که اتحادیه اروپا را پایهگذاری کردند، در سیاستهای خود نیز توانسته بودند برنامههای اروپایی را جای دهند و این مسئله متاسفانه در میان مقامات یک دهه اخیر اروپا جای نداشت.
جدایی بریتانیا از اروپا عملا زنگ خطر را برای رویای اروپای واحد به صدا در آورد. حال آخرین رهبر مقتدر اروپایی آنگلا مرکل نیز از صدارت آلمان خداحافظی خواهد کرد تا شاهد تضعیف بیش از پیش اروپا باشیم. در دورانی که اروپا میتوانست با استفاده از سیاستهای منفعلانه دولت بایدن، بار دیگر خود را در عرصه جهانی به صورت یک ابر قدرت تبدیل کند و جلوی زیاده خواهی چین و روسیه را بگیرد، ما شاهد این هستیم که خود اروپاییها ترجیح میدهند بیصدا مشغول امور اقتصادی و تجاری خودشان بشوند و درگیر مسائل جهانی نباشند و هر زمان اتفاقی رخ داد یک موضعگیری کلی میتواند از این اتحادیه سلب مسئولیت کند.
امروز اتحادیه اروپا نیاز به رهبرانی تازه با فکری اروپایی و دیدگاهی جهانی دارد تا بار دیگر در عرصه بینالملل بتوانند تبدیل به یک وزنه تاثیرگذار بشوند و در مقابل هژمونی شرقی چین - روسیه بایستند. اروپایی مقتدر با اقتصاد و تجارتی قدرتمند، مستقل از آمریکا و تاثیرگذار در شورای امنیت نیاز جهان بینالملل است. اگر روند فعلی به همین منوال پیش برود ما شاهد یک جهان تک قطبی شرقی خواهیم بود که چندان نمیشود به آن اعتماد کرد.
سایر اخبار این روزنامه
رسانههای رسمی بازنده فضای مجازی در تبلیغات
دردی که انسانیت را به زانو در میآورد
فضای سیاسی عراق مبهم و پیچیده شده است
پروندهای علیه روحانی تشکیل نشده است
تکرار جرم و بیتفاوتی محیط زیست یزد به تهدیدات زیست محیطی!
آفرین بر رجب
کهنسالی جمعیت
فدراسیون کت و شلوار پوشها!
دشمن با محاصره اقتصادی ایران به دنبال تحمیل سیاستهای خود است
بازگشت امید به خیابان جام جم
عذرخواهی وزیر - دلگرمی رئیس
رهبران ضعیف و هژمونی شرقی