نبرد تمدنی و چالش با نرمالیزاسیون فرهنگی

سال‌های زیادی از روزی که الکساندر کنت دومارانش، رئیس سابق دستگاه جاسوسی فرانسه و یکی از نوابغ و برجسته‌ترین چهره‌های اطلاعاتی جاسوسی غرب از گزاره جنگ جهانی چهارم استفاده کرد، می‌گذرد؛ گزاره‌ای در مورد جنگی که یک طرف آن فرهنگ و تمدن ایرانی است و طرف مقابل آن تمدن غربی. او تنها کسی بود که حمله نظامی شوروی سابق به افغانستان و پیروزی انقلاب اسلامی را در ابتدای سال‌های دهه ۵۰ پیش‌بینی کرده بود، شاید به همین علت بود که پیش از وقوع انقلاب اسلامی از لزوم شبکه‌سازی در مساجد و حوزه‌های علوم دینی به منظور کند کردن و به انحراف کشاندن مسیر انقلاب اسلامی به عنوان تنها دشمن بالقوه فرهنگ و تفکر غربی حرف می‌زد. سالیان زیادی از آن روزگار گذشته و به شکست انجامیدن پروژه‌های تغییر نظام از طریق جنگ سخت و نظامی، غربی‌ها و دیگر دشمنان ایران را مجبور کرده است سراغ استحاله درونی و فروپاشی داخلی نظام از مسیر تغییر نگاه‌های فرهنگی مردم با رویکرد‌های متنوعی مثل تغییر مرجعیت و الگو‌های کنشگری رفتاری و تفکری بروند؛ پروژه‌ای طولانی‌مدت برای گذار از چهره‌های برجسته انقلابی‌گری و استکبارستیزی به سمت شبه‌روشنفکرانی که تحت تفکرات غربی تربیت شده‌اند، البته این تهاجم در لفافه اقدامات فرهنگی و هنری در قالب تولید آثاری مثل فیلم‌های سینمایی، آثار شبکه نمایش خانگی و صد البته تولید محتوا در حوزه کتاب و نشر است، هر چند دشمنان برای دستیابی به این اهداف در همه عوالم و عرصه‌های هنری و فرهنگی مشغول فعالیت هستند که یکی از آن‌ها فعالیت‌های عجیب برخی سفارتخانه‌های خارجی در کشورمان است که با اهدای نشان‌ها و مدال‌های خاص امیدوار به سرباز‌گیری از درون نیرو‌های فرهنگی و هنری کشورمان به نفع پیشبرد برنامه‌ها و اهداف‌شان هستند. واضح است که از دوران پیروزی انقلاب سال‌ها گذشته است، اما فعالیت‌های جهت‌دار جا‌هایی مثل نشر فرانکلین و ترویج و ترجمه آثار چهره‌های برجسته صهیونیستی مثل هانا آرنت با بازنشر «اسناد سفید» در جریان است که وزارت ارشاد باید برای مقابله با آن‌ها طراحی ساختاری و اجرایی را برنامه‌ریزی کند. جهت‌دهی و حمایت از محتوای درست مبتنی بر شاخصه‌های انقلاب اسلامی و تفکر و تمدن اسلامی جزو کار‌هایی است که باید با سرعت و دقت انجام شود. واقعیت این است که ما با غرب در یک نبرد تمدنی و ایدئولوژیک محض هستیم و برای حرکت و کسب پیروزی در این عرصه نیازمند تبیین و تئوریزه کردن انگاره‌های تمدنی و دینی در آثار برجسته فرهنگی و هنری هستیم و باید متوجه باشیم که اگر رویکرد کنشگرانه‌ای در این زمینه نداشته باشیم، خداوند به هیچ قومی چک سفید امضا برای استیلا بر دشمن نداده است ولو یاران پیغمبر در صدر اسلام باشند. وزارت ارشاد و دیگر دستگاه‌های فرهنگی و هنری باید به وظایف و مأموریت‌های راهبردی و استراتژیک خود با همت مضاعفی عمل کنند، چه اینکه دشمنان همه توانشان را برای استحاله فرهنگی و فروپاشی درونی انقلاب اسلامی به کار گرفته‌اند و در این مسیر بسیار ایدئولوژیک‌تر و اعتقادی‌تر از ما در حال فعالیت هستند. دشمنان ایران کشورمان را یک ابرقدرت بلامنازع می‌دانند که با پشتوانه انقلاب اسلامی یکی از خطرناک‌ترین دشمنان غرب و مدن اومانیستی آن است و ما باید بدانیم که عبور از پیچ تمدنی مورد اشاره رهبری و ساختن تمدن بزرگ اسلامی که در بیانیه گام دوم نیز بر آن تأکید می‌کنند با سرمایه‌گذاری و تولید آثار متنوع در حوزه فرهنگی و هنری بر محور شخصیت‌ها و قهرمانانی مثل شهید قاسم سلیمانی و تبیین مکتب آن‌ها میسور خواهد شد نه سرگرم شدن به تولید آثاری مثل «زهر مار»، «هزارپا»، «نیسان آبی» یا پرداختن به روزگار و فعالیت افراد بدنامی مثل پری بلنده!