روزنامه همدلی
1396/04/08
درگفتوگوی همدلی با پدر «میلاد بهرهبر» تشریح شد ضرب و شتم یک معلول ذهنی در مرکز توانبخشی
همدلی | آساره کیانی: تصویرش خیلی زود در کانالهای تلگرامی همان منطقه دست بهدست شد؛ کودک معلولی که پیراهن تنش نیست، با دندانهای شکسته جلویی، رو به دوربین لبخند میزند؛ عکسها از چند زاویه گرفته شدهاند؛ پس سر و پشت کمرش، جای زخم، کندگی، قرمزشدن و خونآمدن پوست وجود دارد؛ پدرش میگوید وقتی به مرکز توانبخشی رسیده، دیده که مربیان مرکز، او را زیر مشت و لگد گرفتهاند.نورالله بهرهبر، پدر معلولی که مورد ضرب و شتم قرارگرفته، میگوید «به خاطر عید فطر گفتند بیایید بچههایتان را ببرید مرخصی؛ هنوز به مرکز نرسیده بودم که از دیوار پشتی صدای گریه و فریاد شنیدم؛ فهمیدم بچه خودم است.»
میپرسد «چرا بچه من را کتک میزنید؛ مگر چهکار کرده» و میشنود که « سرو صدا میکند؛ لباسهایش را بیرون میآورد؛ دمپاییهایش را پرت میکند خانه همسایه»
آقای بهرهبر که یک کارگر 45 ساله است به «همدلی» میگوید: «در جواب مسئولی که بچهام را کتک میزد، گفتم که شما باید او را کنترل کنید نه اینکه کتک بزنید؛ او نمیفهمد؛ دست خودش نبوده»
فشار زندگی باعث شده اعصاب وروان همسرش هم به هم بریزد. چهار دختر دارد که سالماند اما دو پسر 6 و 7 ساله معلول دیگر که به گفته خودش «در خانه زنجیرشان کرده»
میلاد(همان پسر معلولی که کتک خورد) حدود 20 سال دارد؛ او بزرگ شده و دیگر نمیتوانند در خانه نگهش دارند؛ میترسند بزند بیرون؛ گُم شود یا بلایی سر خودش بیاورد.
سه سالی میشود که به این مرکز توانبخشی میرود؛ این مرکز توانبخشی در شهر یاسوج، زیر پوشش سازمان بهزیستی است؛ رایگان نیست و به گفته پدر میلاد، ماهانه مبلغی(هر ماه متفاوت) برای هزینههای فرزندان از والدین دریافت میشود هرچند که خیلی کارهایشان مثل حمامکردن و اصلاح موی سر و... در خانه توسط والدین انجام میشود .
«من یک کارگر بدبخت هستم؛ 7 سر عائله دارم با سه معلول عقبمانده وقتی به مرکز رسیدم دیدم دارند پسرم را کتککاری و اذیت و آزار میکنند؛ گفتم این عقبمانده ذهنی است؛ کاریش نداشته باشید؛ گنگ است؛ به خاطر نگهداری که نمیتوان او را کتک زد؛ با ما دعوا کرد گفت بچهات را ببر؛ من دیدم اعضای بدنش همه زخم است؛ زبان هم ندارد که توضیح بدهد.
پدر میلاد او را همانطور برهنه به بهزیستی میبرد و در حراست آنجا شکایتی را تنظیم میکند. او باز این جمله را تکرار میکند که «گفته بودند که مرخصی عید فطرشان است بیایید ببریدشان و من دیدم دارند کتکاش میزنند.»
حالا میلاد، مرخصیاش تمامشده و در همان مرکزی است که کتک خورده؛ شاید اگر ما جای میلاد بودیم، دیگر دوست نداشتیم به جایی برگردیم گه جلوی همه ما را کتک زدهاند؛ شاید میلاد همهچیز را فراموش کرده و فکر میکند این روال عادی زندگیاش است و باید کتک میخورد اما پدرش هیچوقت ناله فرزندی را که در کوچه به گوشش آشنا آمد فراموش نمیکند.
بچهام را زدند؛ تهدید هم کردند
پدر کودک معلولی که مورد ضرب وشتم قرار گرفت، میگوید که «فقط بچه من را میزدند و به بقیه کاری نداشتند و در تمام این سه سال، این اولینباری است که دیده بچهاش را کتک میزنند، بچههای معلول اسم یکی از مربیان را آوردند و گفتند که او بچهات را میزند؛ او همه ما را میزند. من ناراحت شدم بچه را بردم گفتم خدا این بچه را به من داده جایش را هم میدهد؛ شما نباید عذابش بدهید.»
پدر میلاد میگوید که فردی که بچهاش را کتک زده او را تهدید کرده که «می کشمت؛ فلان بلا را سر خودت و خانوادهات میآورم و...»
دو پسربچه معلولم را در خانه زنجیر کردهام
آقای بهرهبر در مورد کمک مراکز به آنها میگوید«هیچ مورد کمکی به من نکردهاند؛ به خدا به پیغمبر هیچ نوع کمکی به ما نمیکنند حتی از جیب کارگری خودم از من هزینه میگیرند؛ یک دستم هم از کار افتاده. آن دو بچه معلولم فعلا کوچک هستند و بودجه ندارم که آنها را ببرم مرکز؛ در خانه آنها ا زنجیر کردهام که جایی نروند. میلاد بزرگ است؛ فرار میکند؛ گم میشود. به خدا خانمم دچار بیماری اعصاب و روان شده و مشغول نگهداری معلولین کوچک است و حق پرستاری هم به او نمیدهند.»
بنا نبوده بچههایمان را بزنند!
میگوید که این مرکز نگهداری معلولان، تا حالا فقط از نظر بهداشتی مشکل داشت اما از نظر کتککاری اولینباری بود که میدیده؛ «ما میخواهیم که کارکنان بهزیستی بچههای ما را نگهداری کنند؛ اگر بنا بر این باشد که بچه را در مرکز توانبخشی آزار و اذیت کنند خودمان داخل خانه آنها را نگه میداریم.»
او میخواهد که «تسهیلات ماهانه برای نگهداری فرزندان بدهند یا مراکز مطمئن که آنها را نگه دارد و حق پرستادی بدهند.» میگوید «هرچه باشد فرزندانمان است؛ پاره جگرمان است و هرطورشده نگهشان میداریم؛ بهتر از این است که عذاب ببینند.»
میلادهای دیگری هم هستند؟
پدر میلاد میگوید در این سهسال اولین باری است که دیده فرزند معلولش را کتک میزنند؛ تا حالا ندیده بود و مشخص نیست زمانیکه مسئولان و مربیان مرکز توانبخشی در حضور والدین معلول را کتک زدهاند آیا غیابی این کار یا آزار و اذیتهای مشابه دیگر را هم انجام میدهند؛ نظارت بهزیستی بر این مراکز چه ایراداتی دارد؟ در این مورد خاص، تنها کتکزدن یک معلول در یک مرکز توانبخشی در یاسوج، مساله نیست؛ مساله اساسی و هشداردهنده برای مسئولان شاید این باشد که در سایر مراکز توانبخشی در سراسر کشور اوضاع از چه قرار است؟ آیا در مراکز میلادهای دیگری هم هستند که کتک بخورند؟
سایر اخبار این روزنامه
صادقی: روز حمله داعش به مجلس به یاد 7 تیر سال 60 افتادم
درگفتوگوی همدلی با پدر «میلاد بهرهبر» تشریح شد ضرب و شتم یک معلول ذهنی در مرکز توانبخشی
تشریح شخصیت شهید مظلوم انقلاب از زبان فرزندان غبارزدایی از چهره بهشتی
حمایت رئیسی از مخالفان دولت
تندروها توضیح صریح رهبری را چگونه تفسیر میکنند؟ تدریس آتش به اختیار با شهریه 30 هزار تومانی
کاظم جلالی خبر داد: تخصیص 2000 میلیارد تومان برای گسترش فعالیتهای موشکی و سپاه قدس
شیرزاد عبداللهی
ایران در میانه دو افراط
10ویژگی لازم برای یک شهردار شایسته