تشریح شخصیت شهید مظلوم انقلاب از زبان فرزندان غبارزدایی از چهره بهشتی

همدلی| روز ۷ تیر سال ۱۳۶۰ آیت‌الله سیدمحمد بهشتی، رییس وقت دیوان عالی‌کشور و 72 تن از مقامات و چهره‌های برجسته سیاسی کشور از جمله چهار وزیر، چند معاون وزیر، ۲۷ نماینده مجلس و جمعی از اعضای حزب جمهوری اسلامی در جریان یک اقدام تروریستی و بمب گذاری در دفتر حزب جمهوری اسلامی، به شهادت رسیدند. این حادثه تروریستی 6 روز پس از عزل بنی‌صدر از ریاست‌جمهوری اتفاق افتاد. جلسه حزب جمهوری اسلامی در ساعت ۲۰:۳۰ روز 7 تیر در سالن اجتماعات دفتر مرکزی آن واقع در سرچشمه تهران برگزار شد و موضوع جلسه تورم و انتخابات ریاست‌جمهوری آینده بود. پس از تلاوت قرآن و اعلام برنامه، سید محمد حسینی بهشتی سخنان خود را آغاز کرده بود که انفجاری مهیب صدای آیت الله را برای همیشه خاموش کرد. شهید بهشتی یکی از بنیان‌گذاران نظام و یکی از چهره‌های سیاسی و مذهبی‌ای بود که به واسطه تفکر آزاد و روشنفکرانه خود مورد انتقادات و هجمه‌های شدید از طرف دوست و دشمن قرار داشت و منافقان به واسطه نوع نگاه بهشتی به انقلاب، قبل از ترور فیزیکی او در روز 7 تیر، اقدام به ترور شخصیتی او کرده بودند و تهمت‌های زیادی نسبت به او روا می‌داشتند. موضوعی که هرگز واکنش شهید بهشتی را به همراه نداشت. از سوی دیگر توصیفات فرزندان این شهید از زندگی وسیره سیاسی و اجتماعی وی با آنچه که در انتخابات اخیر از سوی برخی جناح‌ها به نام بهشتی مطرح شد، منافات دارد. آن‌چه دو نفر از فرزندان پسر( محمدرضا وعلیرضا) و یک فرزند دختر(ملوک السادات) از پدر می‌گویند، بیشتر به غبارزدایی از تصویر بهشتی می‌ماند، تصویری که هم از سوی مخالفانش وارونه جلوه داده شده وهم از سوی برخی از مدعیان دوستی و هواداری از او هنوز به شکلی که خود می‌خواهند توصیف می‌شود، نه آن‌چه که بود.
فرزندان شهید بهشتی، به مناسبت سالروز شهادت پدر و 72 تن در حزب جمهوری‌اسلامی در 7 تیر سال 60 در گفت‌وگویی با خبرآنلاین به تشریح ابعاد مختلف شخصیت شهید بهشتی پرداخته و در آن نوع نگاه و تفکر پدرشهیدشان درباره شیوه حکومت بر مردم را نیز تشریح کردند. گزیده ای از این گفت‌وگو به دنبال می‌آید:
محمدرضا بهشتی، فرزند بزرگ شهید بهشتی، شخصیت او را به عنوان یک رهبر سیاسی، ترسیمی یک جانبه دانست و گفت: شهید بهشتی در وهله اول یک اندیشه‌ورز است که بخش عمده‌ای از زندگی‌اش را در عرصه اندیشه‌های اسلامی به سر برده است و در آن میدان تلاش کرده که خودش را به یک شناخت خوب برساند. ثانیا او یک فردی بوده است که در عرصه‌های اجتماعی قبل از اینکه لزوما به عنوان یک چهره سیاسی وارد عرصه سیاسی شود، فعال بوده‌اند. ایشان از کسانی بودند که با اندیشه‌اش زندگی کرده است بنابراین فکرش در زندگی‌اش بازتاب دارد. نتیجه این موضوعات این است که یک نوع آمیختگی بین اندیشه‌ها و باورها و آرمان‌ها با زندگی عملی از همان ابتدا در زندگی ایشان وجود داشته است.
انتخاب حجاب را به دخترش واگذاشت


ملوک السادات بهشتی، دختر بزرگ شهید بهشتی در این باره گفت: من ساعت ها با ایشان بحث می‌کردم و هرگز به منِ دخترشان نگفتند که حتما باید روسری سرت کنی یا حتما باید پوشیده باشی یا حتما باید جوراب مشکی بپوشی. هرگز ایشان به من نگفتند که چه نوع لباسی یا چه رنگی باید بپوشی. ایشان واقعا به آن کتاب نقش آزادی در تربیت کودکان اعتقاد داشتند. یعنی موضوع حجاب را به انتخاب دختر می گذاشتند و این خیلی مساله مهمی بود.
زندگی را فدای سیاست نکرد
علیرضا بهشتی، فرزند دیگر شهید بهشتی گفت: ما طبیعتا به خاطر اینکه آقای بهشتی درگیر مسائل و فعالیت های سیاسی و اجتماعی بود از سنین کم در خانه با فکر و مباحث روز سیاسی آشنا بودیم. من سال چهارم دبستان بودم که ایشان به من می‌گفت صفحه 6 کیهان را بخوان! آن صفحه صفحه‌ای سیاسی ویژه سیاست خارجی بود. البته کیهان آن زمان. (خنده) محکومیت آخر آیت‌الله طالقانی و آیت‌الله منتظری که اتفاق افتاد ما هم به تبع بهت زده شدیم. چون محکومیت خیلی سنگینی بود، با این همه این موضوع یا موضوع دستگیری انقلابیون دیگر باعث نمی‌شد که آقای بهشتی زندگی خانوادگی را فراموش کند. ما در جلسات درس گفتارهای ایشان چه موقعی که آلمان بودیم و چه در ایران، همراه پدر بودیم مگر اینکه اتفاق خاصی می‌افتاد. مثلا در انجمن اسلامی مهندسان یا انجمن های دانشجویان خارج از کشور همراه ایشان بودیم. یعنی هم آقای بهشتی زندگی سیاسی و اجتماعی‌اش را توام کرده بود و هم برای ما این نوع زندگی، زندگی معمولی بود. همچنین رفت و آمدهایی که در این خانه بود که معمولا از چهره‌هایی بودند که در نهضت و مبارزه نقش داشتند.
در انتخابات از نام پدر سوءاستفاده شد
ملوک‌السادات بهشتی در ادامه با انتقاد از سواستفاده یکی از نامزدهای انتخاباتی اخیر در استفاده از نام شهید بهشتی گفت: در این انتخابات از شهید بهشتی سوء استفاده‌هایی کردند که باید در مورد آن‌ها روشنگری می‌شد. هر دو کاندیدای اصلی انتخابات از شاگردان شهید بهشتی در حوزه و دانشگاه بودند که در آن شکی نیست. اما اینکه مظلوم نمایی کنند مساله خوبی نبود. من یادم هست که در سال 59 من و آقا محمدرضا نزد پدر بودیم و آقا علیرضا هم جبهه بود. ما از ایشان پرسیدیم که چرا به این سطح از هجمه هایی که به سمت شما وجود دارد پاسخ نمی دهید؟! آخر شب هم بود؛ گفتند که باباجان میدانید این هجمه ها همه‌اش به خاطر حسادت است! وگرنه من کاری به کار کسی ندارم و وظیفه خودم را انجام میدهم. ایشان می‌گفت آنقدر زمان ما کم است که نباید فرصت را برای پاسخگویی به تهمت ها بگذاریم.
به تعادل اعتقاد داشت
محمدرضا بهشتی هم در این باره افزود: همیشه می‌گفتند الان وقت پاسخگویی به این من و تویی‌ها نیست. برای ما یک چیز عجیب این بود که مرحوم بهشتی درست متهم به چیزهایی شد که اتفاقا در او نبود! آخر یک وقتی یک چیزی در یک کسی هست که می گوییم هست، ولی درمورد ایشان نبود. مثلا ایشان به داشتن ثروت آنچنانی متهم شد. تنها دارایی مرحوم بهشتی همین منزل که الان بازسازی شده و ماشینش بود و دارایی دیگری نداشت. درواقع زندگی متوسط خوبی داشت و معتقد بود که اگر بچه‌ها و خانواده بخواهند در زندگی تعادل داشته باشند، باید اینجوری باشند. کسانی بودند که خودشان اهل ریاضت‌های چنین وچنان و سنگین بودند ولی بچه‌ها نمی‌توانستند همراهی‌شان کنند اما مرحوم بهشتی معتقد به تعادل در زندگی بود و این چه ربطی به ثروت اندوزی داشت؟
مخالف اعدام‌های دهه 60 بود
علیرضا بهشتی درباره اعدام های دهه 60 توضیح داد: آقای بهشتی مخالف اعدام‌های اول بود و در شورای انقلاب هم این موضوع را مطرح می‌کند اما به دلیل تکثر مراکز قدرت، تصمیم دیگری گرفته می شود. بنابراین مشکل ما جواب دادن نیست، مشکل ما این است که اول صورت مساله درست فهمیده شود. وقتی صورت مساله باز می‌شود خیلی از شبهه‌ها حل می‌شود.
محمدرضا بهشتی با بیان اینکه با شهادت ایشان یکباره فضای جامعه ما برگشت، تصریح کرد: پدر فردی بود که در جامعه مورد تردید کاملا جدی و هجمه واقع شده بود. درواقع ترور فیزیکی ایشان به دنبال ترور شخصیتی ایشان بود. اول ترور شخصیتی شده بود و بعد عادی به نظر می‌رسید که ترور فیزیکی هم بشود و این کاملا حساب شده بود. درست انگشت را جایی گذاشته بودند که اینجا اگر ترور شخصیتی شود،‌ در معرض ترور فیزیکی هم قرار می‌گیرد. می‌خواهم عرض کنم که جامعه ما طوری شد که چند روز بعد در معرض این بودیم که افراد می آمدند و اذعان داشتند که درمورد ایشان اشتباه داوری کردیم.
بعد از 88 بهشتی دوباره کشف شد
محمدرضا بهشتی با بیان اینکه بعد از سال 88 کشف دوباره شهید بهشتی از سوی جوانان اتفاق افتاده است، گفت: ما به دنبال طرح کردن چهره نیستیم بلکه قصد این است که وقتی به تفکرات شهید بهشتی نزدیک می شویم نکاتی برای زندگی شناخته می‌شود که برای همه مفید است. بنابراین تاکید بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید دکتر بهشتی همین موضوع است. این مجموعه غیردولتی است و تلاش کرده که استقلال خودش را حفظ کند.
به رهبری فردی اعتقاد نداشت
علیرضا بهشتی اظهار کرد: آقای بهشتی به رهبری فردی اعتقاد نداشت بنابراین اگر بعد از امام ایشان زنده بود علی القاعده شورایی شکل می گرفت و بعد احیانا آقای بهشتی هم جزو آن شورا بود چون به صراحت ایشان این مسئله را بازگو کرده بود. خیلی نمی‌توان گفت که اگر ایشان زنده می‌ماند چه اتفاقی می‌افتاد.
علیرضا بهشتی تاکید کرد: اگر شهید بهشتی تشکیل حزب می دهد هم به خاطر همین است. هم مطالعات تاریخی و هم تجربه سی‌و چند ساله سیاسی- اجتماعی اش نشان می‌دهد که این اتفاق می تواند بیفتد. بنابراین حزبی را تشکیل می‌دهد تا از این اتفاق جلوگیری کند. اما الان در مورد منشا مشروعیت حاکم اسلامی دو دیدگاه داریم؛ یک دیدگاه بود که مرحوم آقای بهشتی و مرحوم آقای مطهری و خیلی از افراد دیگری که پیشگامان این انقلاب و به یک معنا معماران این نظام بودند، داشتند و آن اینکه به هر حال مشروعیت رهبران در عصرغیبت امام معصوم به مردم برمی گردد و منشا مشروعیت انتخاب مردم است.
منشا مشروعیت حکومت را رای مردم می‌دانست
فرزند شهید بهشتی ادامه داد: آقای بهشتی هم صریحا همه جا عنوان کرده و فیلم و صوت آن موجود است. یک دیدگاه دیگر هم همان موقع بود که این مشروعیت را به مردم برنمی گرداند؛ همان نظریه کشف که می‌کوید که این مشروعیت مستقیما از جانب خدا به فرد داده می‌شود. این دو دیدگاه آن موقع هم وجود داشت ولی طبیعتا وقتی مرحوم آقای بهشتی و امثال ایشان بودند، دیدگاه‌شان بر جامعه غلبه داشت. حالا که نیستند، طبیعتا دفاع از آن مشکل شده و خروج از چارچوب های شرعی، دینی و فقهی شمرده می شود که اینطور نیست. به هر حال آنچه که مهم است به نظر می‌رسد که آقای بهشتی به یک مسئله توجه داشت و آن اینکه جامعه به لحاظ دیدگاه‌هایش متکثر است و حکومت قرار نیست این تکثر را از بین ببرد. باید یک عرصه سالمی باشد و این دیدگاه‌ها رقابت کنند. یعنی دو طرفه باشد نه اینکه با اجبار از جانب حکومت این کار انجام شود و نه از آن طرف یک هرج و‌مرجی در جامعه بوجود بیاید که افراد در پیدا کردن راهشان دچار مشکل شوند.
صادقی: روز حمله داعش به مجلس
به یاد 7 تیر سال 60 افتادم
36 سال از واقعه تروریستی 7 تیر می گذرد و محمود صادقی، نماینده فعلی تهران در مجلس شورای اسلامی که فرزند شهید صادقی، نماینده ازنا و درود در مجلس و از شهدای 7 تیر است، در تشریح بیشتر این واقعه با خانه ملت گفت وگویی کرده است. صادقی در این باره توضیح داد: در 7 تیر 1360 به فاصله نیم ساعت از وقوع انفجار آنجا حاضر بودم ، آن سال در حال سپری کردن سال چهارم هنرستان بودم و منزل ما در مجتمعی مخصوص سکونت نمایندگان مجلس و خانواده هایشان در نزدیکی دانشگاه تهران بود و برادرم نیز به عنوان محافظ و راننده همراه پدرم بود و آن روز شاهد و ناظر این فاجعه بودم.
صادقی با اشاره به فضای سیاسی سال 60 و فعالیت منافقین گفت: این سازمان از خرداد ماه از 25 خرداد وارد فاز مسلحانه شدند و دو هفته بعد هم این فاجعه رخ داد، شاید تا قبل از آن چهره این سازمان برای مردم به خوبی شناخته شده نبود اما بعد از آن با خروج از فاز سیاسی به نظامی هویت این سازمان را برای جامعه روشن کرد.
نماینده مردم تهران در خصوص روند کار سازمان منافقین نیز گفت: این سازمان در انقلاب مشارکت داشت اما از همان ابتدا با نگاه نظامی به مقوله قدرت نگاه کردند و با تجهیز خانه های تیمی و آموزش نظامی حرکت کردند و بعد از آن هم ترورهای کوری در خیابان ها انجام می دادند و مردم نیز از نقطه ای به بعد شروع به مقابله با این سازمان کردند.
وی با تاکید بر این که مبحث امنیتی و حفاظت از ساختمان های مهم باید همواره در دستور کار نهادهای امنیتی و حفاظتی و اطلاعاتی باشد، گفت: من در آن زمان در ساختمان حزب رفت و آمد داشتم و همان زمان به مرحوم پدر می گفتیم که تردد در این ساختمان نشان می دهد این ساختمان حفره امنیتی از جهت حفاظتی زیاد دارد و تردد ماشین ها بسیار زیاد است.
صادقی با اشاره به حمله تروریستی به مجلس در سال جاری تاکید کرد : نزدیک به چهار دهه از این موضوع گذشت و بعد 17 خرداد سال 96 به وقوع پیوست در صحن مجلس در آن لحظات به یاد 7 تیر و آن فاجعه افتادم و برای نمایندگان نیز این موضوع را گفتم.