اوکراین از کمدی تا تراژدی

۱. اساساً مبنای تعامل در روابط بین‌الملل قدرت است نه عدالت، و حقوق بین‌الملل هم بر مبنای حفظ نظم موجود جهانی و ساختار‌های بین‌المللی مثل سازمان ملل تنظیم شده است، چنانکه ساختار شورای امنیت کاملاً غیر عادلانه است و صرفاً توجیه‌گر حفظ نظم و مبانی موجود است.
۲. اکثر کشور‌های متنفذ و قدرتمند جهان، محدوده‌هایی را به عنوان عمق استراتژیک برای صیانت از امنیت ملی یا اقتصادی کشور خویش تعریف می‌کنند، مانند آنچه امریکا در داستان استقرار موشک‌های شوروی در کوبا، در سال ۱۹۶۲ عمل کرد و تا مرحله جنگ پیش رفت، با این استدلال که استقرار این موشک‌ها در تزاحم با امنیت ملی ماست. با اینکه دریایی بین امریکا و کوبا حائل بود یا امریکا حضور خویش را در خاورمیانه، خلیج فارس، عراق و افغانستان و دریای چین در چارچوب صیانت از منافع ملی و عمق استراتژیک خویش توجیه می‌کند.
۳. حملات پیش دستانه اسرائیل به لبنان و سوریه و حملات امریکا به عراق و افغانستان با این پیش فرض توجیه شده که صیانت از امنیت ملی یا اقتصادی کشور یا کشور‌های عضو ناتو چنین اقتضایی دارد؛ هرچند بسیاری از مواقع پیش‌فرض‌های مطروحه هم کاملاً غلط بوده است، مثل وجود موشک‌ها و سلاح‌های کشتار جمعی در عراق.
٤. با همان منطق بند‌های ۲ و ۳ بدون شک اوکراین عمق استراتژیک روسیه تلقی می‌شود و دعوت از ناتو یا پیوستن اوکراین به ناتو صد در صد با منافع ملی و امنیت همه‌جانبه روسیه در تضادی آشکار است.


۵. اگر مردم اوکراین در انتخاب رئیس‌جمهور خویش دقت لازم را به خرج می‌دادند یک کمدین جوان بی تجربه و خام در امر سیاست را به ریاست جمهوری انتخاب نمی‌کردند و این جوان خام، روسیه را تحریک نمی‌کرد و مرتباً اصرار بر پیوستن به ناتو نمی‌کرد، در این صورت مطمئناً چنین فاجعه‌ای رخ نمی‌داد یا به این وسعت نبود و حداکثر اتفاقی که ممکن بود بیفتد اتفاق ناگواری در ابعاد جدایی دو استان لوهانسک و دونتسک بود نه یک جنگ تمام عیار و خانمانسوز.
۶. خامی و بی تجربگی زلنسکی رئیس‌جمهور جوان اوکراین و نشناختن توانمندی‌های روسیه در حوزه انرژی و مواد معدنی و توان نظامی و حضور روس‌تبار‌های اوکراین و اهمیت اوکراین برای روسیه و فقدان شناخت ناتوانی‌های اروپا در حوزه انرژی و شدت وابستگی آن‌ها به انرژی روسیه و ملاحظات ناتو و امریکا نقشی بی بدیل در وقوع این فاجعه داشته است.
۷. به نظر می‌رسد هر فردی که توان نظامی، ظرفیت انرژی، تجربه سیاسی و شناخت از اروپا و امریکا را به اندازه پوتین داشت و در ضمن رئیس‌جمهور روسیه هم بود با توجه به قواعد حاکم بر روابط بین‌الملل، دست به چنین اقداماتی می‌زد.
۸. کسانی که به سوگ عدالت در عرصه بین‌الملل می‌نشینند، نمی‌دانند عدالت در روابط بین‌الملل هیچ جایگاه حقوقی و غیر حقوقی ندارد.
مبنای روابط بین‌الملل قدرت و حفظ آن است. خوب یا بد، در چنین دنیایی زندگی می‌کنیم اگر قدرت نداشته باشی نابود خواهی شد یا بایستی با بردگی یک قدرت دیگر، یا تحت سلطه قدرتمداران و زورمداران عالم به حیات ذلیلانه ادامه دهید.
۹. آنچه گفته شد به معنای تأیید حرکت پوتین و روسیه نیست بلکه به معنای تشریح هست‌ها و وضعیت موجود در روابط بین‌الملل است، نه به معنای بایدها. قطعاً در باید‌ها ما دنبال روابط عادلانه با همه جهان هستیم که البته بعید است تا ظهور آن جان جهان و موعود منتظر (عج) چنین اتفاقی بیفتد.
فعلاً بایستی دنبال تقویت خودمان و دوستانمان باشیم تا ناچار به نوکری ابر قدرت‌های نو و کهنه نشویم.
۱۰. آنچه در اوکراین اتفاق افتاد مایه عبرت فراوان برای همه ملل جهان و اندیشمندان و اندیشگاه‌های جهان است، ولی به نظر حقیر مهم‌ترین درس این فاجعه آن است که «اگر ملتی یک کمدین بی تجربه را به ریاست خویش بگمارد، همزمان تراژدی برای آن ملت آغاز می‌شود.»
* سفیر اسبق ایران در بلاروس