چهره ژانوسي فرهنگ

بهروز شهبازپور
فرهنگ درايران متاٌثر از بحران‌هاي سياسي و اقتصادي و تاريخي ،دچار دوگانگي‌هاي متناقض بسياري شده و همچون «ژانوسي»* دو چهره متفاوت دارد؛ يک روي آن براساس الگوي تنظيم روابط اجتماعي حاکميت، شکل گرفته است و حاصل تقلاي پرهزينه مجموعه‌اي از دستگاه‌هاي فرهنگي نظير شوراي عالي انقلاب فرهنگي، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، سازمان تبليغات اسلامي، سازمان صدا و سيما، حوزه‌هاي علميه، پژوهشکده‌هاي علوم انساني و صدها سازمان و نهاد پژوهشي و...است  که نظام فرهنگي را معماري مي‌کنند.
در اين الگو، ماهواره همچنان غير قانوني است؛ نظرسنجي‌ها مي‌گويند: 70 درصد مردم از وضعيت موجود راضي‌اند؛ «حجاب وعفاف» با استفاده از گشت هاي ارشاد و قوانين محدود کننده نهادينه شدني است؛«صدا و سيما» پر مخاطب‌ترين و اثرگذارترين رسانه جمعي در رفتار و فرهنگ عمومي جامعه است . افکارعمومي با تزريق  پيام‌هاي منتشر شده از صداوسيما اقناع شده و انسجام اجتماعي شکل مي‌گيرد. تنها «موسيقي»‌اي ارزشمند است که انسان‌هاي صاحب فکر از آن بهره ببرند و استفاده کنند. «دانشگاه» کارخانه انسان‌سازي است و مبدا همه تحولات. هدف اصلي «آموزش و پرورش» تربيت انسان‌هاي مؤمن، انديشمند و داراي اخلاق اسلامي است. ايران بيشترين مبارزه را با قاچاق مواد مخدر و «اعتياد» دارد. مخالفت با قوانين و مقررات و دستورات دولت اسلامي براي هيچ‌کس جايز نيست و همه آحاد جامعه «قانون» را رعايت مي‌کنند.مردم و «مسئولان» ساده زيست هستند و ارزش‌هاي انقلابي بر زندگي آنها حاکم است. در اين‌حال «سينما»رسانه‌‌اي اثرگذار و يک هنر پيچيده، پيشرفته و متعالي است. «صداقت و راستي» يکي از مهم‌ترين و بهترين خصوصيات جامعه ماست.«رسانه» رکن چهارم مشروطه است و نقش مؤثري بر شفافيت جامعه دارد.
اما روي ديگر اين چهره «فرهنگ عمومي» است و همه آنچه مردم به آن باور دارند و خواسته يا ناخواسته، چه بخشي از الگوهاي نظام فرهنگي باشد و چه نباشد، به آن عمل مي‌کنند. فرهنگ عمومي مؤلفه‌هايي را در برمي‌گيرد که تأثيرات آن بر روي عام بوده و فراگير است و مردم نيز در کيفيت رواج آن نقش مهمي ايفا مي‌کنند. فرهنگ عمومي، در کنار فرهنگ رسمي، در همه حوزه‌‌‌‏هاي زندگي اجتماعي، خانواده، حکومت، اقتصاد و آموزش و پرورش و نظاير اينها حضورملموس دارد.


در اين فرهنگ «پست هاي مديريتي» را بين دوستان و آشنايان قسمت مي‌کنند. هر که اتاقش بزرگتر و خودروهايش لاکچري‌تر و حقوقش نجومي‌تر، مديرتر است .«تتو» به عنوان يکي از مظاهر فرهنگ بيگانه با عجيب‌ترين نقش ونگارها از دست و پاي سلبريتي‌ها و ورزشکاران بالا مي‌رود! «موسيقي» تتلويي‌ها گوش آسمان را کر مي‌کند و جوانان براي شنيدن آن هزينه‌هاي نجومي مي‌کنند. تقريبا پشت بام يا جلوي پنجره‌ها همه ساختمان‌ها ديش‌هاي «ماهواره» همسايه‌ها! مثل قارچ روييده است. مردم اصلا با «صداوسيما» کاري ندارند. هر بار در مصرف جوج و نوشابه رکورد جديدي ثبت مي‌شود. «مدرسه» هيچ نقشي در تربيت نسل آتي ندارد و با حجمي از دروس بيهوده ، فقط وقت آنها را هدر مي‌دهد و اغلب دانش آموزان از مدرسه گريزانند. «دانشگاه»بدل به جايي براي گرفتن مدرک شده است. دست کم ده درصد جمعيت گرفتار «اعتياد» است. بي‌احترامي به «قانون» وعدم رعايت مقررات رانندگي تا حدي است که از نظر خسارت‌هاي مالي و جاني ايران جزو ده کشورجهان است و رانندگي در شهر دل شير مي خواهد! خريد خودروهاي شاسي بلند و نگهداري سگ به نمادي از تغيير طبقه اجتماعي و«زندگي لاکچري» بدل شده و اغلب مردم به زندگي تجملاتي گرايش پيدا کرده اند. «روزنامه» بدل به «روزي نامه» شده است. مردم به «سينما» نمي‌روند مگر براي ديدن فيلم‌هاي کمدي و زرد. افشاي روابط پشت پرده بازيگران هيچ‌کس را شوکه نمي‌کند. به جاي ارتقاي کيفيت توليدات داخلي، اين قيمت‌ها هستند که مدام دارند افزايش مي‌يابند. محيط‌هاي اداري خالي از اخلاق شده است. اينجا تا دلتان بخواهد نمک‌ها گنديده‌اند. دست آخر اين که در يک روز بيش از 480 نفر بخاطر تقلب در کنکور بازداشت مي‌شوند... .
«نظام فرهنگي» وضع مطلوبي است که سال‌هاست، حاکميت آن را نشانه رفته است و مردمانش را با  تبشير يا تنذير به سوي آن هدايت مي‌کند و «فرهنگ عمومي» آن چيزي است که وجود دارد و وضع کنوني جامعه هست.
مردم با «حرف‌»هاي حاکمان، تغيير رفتار نمي‌دهند بلکه با «عمل» آنان است که دگرگون و شبيه آنان مي‌شوند. تا حرف و عمل مسئولان يکي نباشد، همچنان در حسرت کاهش سرمايه اجتماعي‌اي به نام «اعتماد»، خواهيم سوخت. تا نظرسنجي‌ها فرمايشي باشد و واقعيت‌ها را از چشم تصميم‌گيران پنهان نگه داريم، همه راه‌هاي بهبود و اصلاح بسته خواهد ماند.  چقدر ما در تاريکي شبيه يکديگريم... .
*  ژانوس، در اساطير رومي، خداي آغازها و پايان‌ها بود و اغلب با دو چهره يا دو سر به تصوير کشيده مي‌شود که از اين دو سر، يکي به روبرو و ديگري در جهت مخالف آن، يعني به پشت سر نگاه مي‌کند.