روز خبرنگاران هميشه متهم

«آرمان امروز» در گفت‌وگو با علي اکبرقاضي زاده، استاد پيشکسوت روزنامه‌نگاري، شرايط امروز رسانه‌هاي کشور را بررسي مي‌کند: فضاي مجازي فرصت است نه تهديد حمیدرضا خالدی
رسانه‌ها بايد صدا و تريبون جامعه و مردم باشند، آن‌هم به‌عنوان رکن چهارم دموکراسي. قلم‌هايي که مي‌توانند در پيشبرد منافع ملي و مصالح ملي، يک تريبون در جهت رساندن صداي مردم به مسئولان باشند. آنها مي‌توانند ابزاري باشند براي افشاي حقايق و رو کردن دست متجاوزان، فساد متخلفان و ديدباني براي نظارت برعملکرد مسئولان و مديران ارشد هر کشوري. اما در اين شرايط که جامعه نياز مبرمي به رسانه‌ها دارند، ناگهان به‌بهانه‌هاي مختلف رسانه‌ها به بهانه کاغذ و عدم کمک مالي، با هزاران مشکل مواجه مي‌شوند و همين امر سبب مي‌شود که آنها روز به روز ضعيف و ضعيف‌تر و براي جبران بخش اندکي از مشکلات مالي، دست به دامن ادارات و ارگان‌ها شوند و همين کمک‌هاي مالي راه انتقاد را مي‌بندد. شرايطي که خيلي‌ها از آن با لفظ  دوران «‌قهقرايي» رسانه‌ها و مطبوعات بدل شده‌اند.امروز که در روز 17 مرداد که به نام «روز خبرنگار» در تقويم جاي گرفته است به سراغ يکي از پيشکسوتان رسانه رفتيم تا نظرات او را که يک عمر فعاليت حرفه‌اي رسانه‌اي پشت آن است، را جويا شويم. اگرچه علي اکبر قاضي زاده، چندان تمايلي به صحبت در مورد رسانه ندارد و معتقد است که طي سال‌ها اين موارد مطرح شده، اما به‌جاي اينکه وضعيت بهبود پيدا کند، اما بدتر شده، با اين حال با اين استاد و پيشکسوت مطبوعات گفت‌وگويي انجام داديم که در ادامه مي‌خوانيد.
در سالهاي اخير شاهد افت شديد اقبال عمومي نسبت به رسانهها، بهخصوص روزنامهها و رسانههاي مکتوب هستيم، بهطوريکه حتي برخي کارشناسان براين باورند که مطبوعات ما هر روز بيشتر از گذشته به محاق ميرود. در اين ميان خيليها ، دليل اين کاهش محبوبيت رسانههاي مکتوب و حتي ساير رسانهها در بين مردم را وجود ابزاري به شدت قدرتمند بهنام «فضاي مجازي » ميدانند. آيا «فضاي مجازي» دليل استقبال مردم به مطبوعات و رسانههاي مکتوب است؟
بررسي علل چرايي کاهش محبوبيت مطبوعات و رسانه‌ها در بين شهروندان از آن مقوله‌هاي پيچيده‌اي است که بررسي آن نيازمند بحث و گفت‌و‌گويي طولاني است که مسلما جاي آن در اين گفت و گو نيست. اما در مورد نقش فضاي مجازي در اين زمينه اصلا با نظريه‌اي که مطرح کرديد موافق نيستم. فضاي مجازي ممکن است به گسترش مخاطب لطمه بزند اما اينکه بخواهيم تمامي گناه‌ها را گردن اينترنت و شبکه هاي مجازي و... بياندازيم مسلما نمي‌تواند درست باشد و فقط خودمان را گول زده‌ايم! دقيقا. آن عامل که سبب شده مطبوعات و رسانه‌هاي مکتوب دچار افت شود، خودم ما يعني روزنامه نگارها و مديران رسانه هستيم. ما هنوز نرفتيم ببينيم با اين فضاي مجازي چطور بايد روبه‌رو شويم و از آن مهمتر اينکه بايد چه کنيم تا مخاطب را در چنين شرايطي جذب و به خواندن روزنامه و خبرگزاري و.... راغب کنيم. يعني نتوانسته و شايد نتوانسته‌ايم از نظر حرفه‌اي راهکاري براي رويارويي و رقابت با فضاي مجازي پيدا کنيم. فضاي مجازي يک فرصت است و «تهديد» نيست، اما بايد علت را در موضوعاتي بررسي کنيم که باعث دافعه در رسانه‌ها و امور ديگر که باعث جاذبه (فضاي مجازي) مي‌شود و اين بزرگترين مشکل رسانه‌ها ما است که از عنصر «اعتماد» بي‌بهره هستند.


يعني مي خواهيد بگوييد علت اصلي سرازيري کنوني مطبوعات ما، عدم برخورداري روزنامه نگاران با کار حرفهاي يا دانش لازم در اين زمينه است؟ 
اين را مي توان دومين عامل مهم در ايجاد وضعيت کنوني مطبوعات دانست. زماني‌که دانشگاه‌هاي ما و به‌خصوص دانشگاه آزاد، مرکز توليد انبوه فارغ التحصيلان رشته‌هاي مختلف از جمله روزنامه‌نگاري شده‌اند و بسياري از فارغ‌التحصيلان، حتي توانايي نوشتن يک گزارش معمولي را ندارند. شما چطور توقع کار حرفه‌اي در مطبوعات داريد که ايجاد جاذبه کند؟ نتيجه همين مي‌شود که تمام روزنامه نگاري ما در کپي‌کاري، گرفتن مصاحبه‌ها و اظهار نظرهاي تلفني خلاصه مي‌شود.
شما با اين شيوه‌ها نمي‌توانيد مخاطب را جذب کنيد، ترديد نداشته باشيد. درحاليکه روزنامه نگاري يعني تحليل وقايع و کشف حقايق پنهان و واکاوي رخدادها. اين « کشف» خيلي مهم است. اما از آنجايي‌که ما روزنامه نگاري را بلد نيستيم طبيعتا نمي‌توانيم روزنامه نگاري تحليلي، تحقيقي و حرفه‌اي را در رسانه‌ها و مطبوعات کشورمان پياده و اجراکنيم.
فکر نميکنيد فضاي رسانهاي کشورمان نيز در اين زمينه بيتاثير نيست؟ چون وقتيکه شما نميتوانيد کوچکترين انتقادي به مسئولان داشته باشيد، چون منافع مالي برخي از رسانهها اينگونه محقق ميشود، چطور ميتوانيد روزنامه نگاري تحقيقي و تحليلي انجام دهيد و به قول شما به « کشف» زواياي پنهان رخدادها پرداخت؟!
اتفاقا اين هم سومين عاملي است که از آن مي‌توان به عنوان يکي ديگر از فاکتورهاي روند نزولي حرکت مطبوعات و رسانه‌ها ياد کرد. واقعيت اين است که ما در کشورمان با مديران و گروه مجريه‌اي مواجه هستيم که بسيار نازک دل و زود رنج و «اتهام زننده» هستند. مديراني که کوچکترين لغزش را به روزنامه نگار روا نمي‌دانند. اين گروه معتقدند که همه معصوم هستند جز روزنامه نگاران. براي همين با روزنامه نگاران مانند «افراد هميشه متهم» برخورد مي‌کنند! درحالي‌که بايد به اين عزيزان يادآوري کرد که روزنامه‌نگاران ، فرزندان خود شما و همين آب و خاک هستند‌. اينها قاتل و جاسوس نيستند، براي دلار کار نمي‌کنند. پس در چنين فضايي مسلما اجراي روزنامه‌نگاري انتقادي و تحليلي اگر ممکن نباشد، قطعا بسيار دشوار است. البته باز هم فاکتورهاي ديگري نيز وجود دارد که در نوع خود قابل تامل و مهم هستند، مانند کرونا که در واقع تير آخر را به قلب روزنامه‌ها زد. چون مدت‌ها مردم در خانه هايشان ماندند و کسي بيرون نمي‌رفت تا سري به کيوسک‌هاي مطبوعاتي بزند و روزنامه بخرد. بنابراين روزنامه ها روي کيوسک ها قرار مي‌گرفتند ولي خريداري نداشتند.
به همه چيز اشاره کرديد جز وضعيت اقتصادي روزنامه نگاران که باعث افت کيفيت کار آنها شده است.
اين ديگر احتياج به توضيح و تفسير ندارد! روزنامه نگاري يک کار 24 ساعته و تمام وقت است، نه اينکه بخواهند بروند کارت بزنند و 4 ساعت يا 6 ساعت در دفتر رسانه باشند و بعد آن خبرنگار برود دنبال کار دوم. ما امروز استعدادهاي بزرگي در رسانه‌ها داريم که مجبورند براي امرار معاش در اسنپ کار کنند. روزنامه نگاري حرفه اي يعني اينکه روزنامه نگار فقط بايد به‌کار حرفه‌اي خودش بپردازد. اما چون روزنامه نگاري در کشور ما حرفه‌اي بسيار ارزان است‌ باعث شده که حرفه‌اي که ليسانسيه‌هاي گروه‌هاي ديگر براي کار به آن سرازير مي‌شوند و به همان سرعت هم ميدان را ترک کنند و از تحريريه ها به روابط عمومي فلان سازمان و بانک و وزارتخانه کوچ کنند!
پس با اين حساب فکر ميکنيد، ميتوان اين وضعيت را تغيير و آن را بهبود داد يا به بهبود شرايط رسانههاي رسمي و مکتوب اميدي نيست؟
چه کسي گفته که نمي شود کاري کرد؟ هر مشکلي راه حلي دارد. در اين مورد هم بايد روزنامه نگاران ما، روزنامه نگاري «حرفه اي» را بياموزند. بايد به ميان مردم بروند و جامعه‌شان را بشناسند. به مراکز نگهداري سالمندان، سينما‌ها، صف‌هاي اتوبوس و تاکسي، مترو و خلاصه هر کجا که مردم حضور دارند. به زبان ساده،  بايد با مردم قاطي شوند، مخاطب تا لابلاي برگ‌هاي روزنامه‌ها، حرف، دغدغه‌ها، مسائل، خواسته‌هايش را نبيند، تمايلي به خريد روزنامه نخواهد داشت. تا وقتي هم روزنامه خريداري نداشته باشد ، درآمدي ندارد و حتي شرکت‌ها و سازمان ها نيز تمايلي براي درج آگهي‌هاي خود در آن ندارند! از سوي ديگر مسئولان هم بايد تجديد نظري جدي در ديدگاه و نقطه نظراتشان در مورد خبرنگاران و روزنامه‌نگاري بکنند. بايد آنها را «‌خودي» ببينند و براي پيشبرد شرايط جامعه و کشور حمايتشان کنند.
خبرنگاران ما مشکلات معيشتي و حقوقي دارند که دولت و مسئولان مي‌توانند به راحتي آنها را حل و فصل کنند. اما تا زماني‌که اين موارد اصلاح نشود‌، نمي توان به آينده مطبوعات، حرفه روزنامه نگاري و بهبود شرايط کنوني اميدوار بود و اين رويه همچنان سير قهقرايي خودش را ادامه خواهدداد.