چو نتوان راستی را درج كردن

هفدهم مرداد ماه «روزخبرنگار» بود. همه ساله اين روزفرصتي است براي قدرداني از زحمات اصحاب رسانه و يادآوري نقش بي‌بديلي که آنان در استيفاي حقوق مردم از طريق شفاف‌سازي، آگاهي بخشي و اطلاع‌رساني بر‌عهده دارند.
در دنياي امروز که سيطره ارتباطات و تکنولوژي‌هاي نوين بر زندگي و مناسبات سياسي، اجتماعي و فرهنگي، جهان ما را لبريز از اطلاعات درست و نادرست کرده است، بيش از هر زمان ديگري نيازمند آگاهي، دانايي، توان تحليل و بازشناسي واقعيت‌ها از دروغ‌ها هستيم و مطبوعات اين توان را به ما ارزاني مي‌‌دارند.
طي بيست سال اخير، روزنامه نگاري و خبرنگاري هم مثل خيلي از مشاغل ديگر به اقتضاي تحولات عصر پرشتاب ارتباطات، دچار تغييرات شگرفي شده است.
تا قبل از رواج پديده شبکه‌هاي ‌اجتماعي و شکل‌گيري ‌«شهروند - خبرنگار»، مردم به افرادي نياز داشتند که با شامه تيز، دانش و مهارت حرفه اي، دنبال يافتن پاسخ به سوالات آنها باشند و در سريعترين زمان با گزارش‌هاي ‌دقيق،جامع  و تازه آنها را سيراب کنند. افرادي که از جانب مردم احساس وظيفه مي‌‌کردند تيزبينانه همچون عقاب ببينند و براي گسترش آگاهي، جسورانه به دل رويدادها بزنند تا از ميان انبوه روايت ها، آنچه به واقعيت  نزديکتر است را به عينه کشف و براي تنوير افکارعمومي  منعکس کنند.


خبرنگاران پل‌‌هايي ‌بين زندگي عادي مردم و دنياي پر از ابهام و هيجان رويدادها بودند. چه، زمان‌هاي ‌دوري که روزنامه‌ها را با خواندن عناوين خبرهاي مهمش، در کوي  و برزن مي‌‌فروختند و چه زمان‌‌هايي ‌که ساعتها براي خريدن روزنامه‌‌اي ‌که ديروز عصر در پايتخت چاپ شده و صبح به شهرستانها مي‌‌رسيد،صف مي‌‌بستند! جايگاه مطبوعات در ميان جويندگان خبر وتحليل، رفيع و فاخربود.
«خبرنگار» شغل رشک برانگيزي داشت و حضورش در هر محيطي اعتمادساز و هيجان انگيز بود و روايتش از رويدادها؛ جذاب‌ترين چيزي بود که مي‌‌شد انتظار خواندنش را حتي به قدر يک هفته! کشيد.
اما ديرسالي است که رسانه نيز مانند خيلي چيزهاي ديگر ابزار و اسباب قدرت بازيگردانان شده است و برخلاف همه آن درس‌‌هايي ‌که در دانشگاه‌ها تدريس مي‌‌شود، عوامل درون و برون سازماني در شکل‌گيري ‌و ساخت خبر، نه تنها موثر بلکه بشدت تعيين کننده شده است.  شرايط  اقتصادي و سياسي، رسانه‌ها را در وضعيتي قرار داده است که براي امرار معاش، ناگزير به «روزي نامه» نويسي روي آورده اند.
واقعيت اين است که امروزه عده بسيار کمي از خبرنگاران قادرند در جهت هدايت و براي اصلاح امور بنويسند و قلم خود را در راستاي اعتلاي انسان و جامعه، صيانت از حقيقت، عدالت خواهي ، تعالي انسان و روشنگري افکارعمومي به دست گيرند و حتي جان خود را در مسير اطلاع رساني و آگاهي بخشي جامعه به خطر اندازند و آنچه واقع  شده است را ثبت و ضبط کنند.
چراکه واقعيات، متاثر از نوع نگاه صاحبان قدرت و سازمان‌ها، به خصوص َآنها که نزديک بين هستند، دچار اعوجاج مي‌‌شود و طبيعتا مردم درک درستي از آنچه روي داده است، پيدا نمي‌‌کنند و به واسطه اعتمادي که به آن رسانه دارند تا مدتها در يک جهان دروغين و ساختگي گام برمي دارند. کم جنبه بودن و اقتدارگرايي مسوولان با هر توجيهي، خبرنگاران غيرمستقل  را به اشکال مختلف وادار مي‌‌کند تا هرآنچه انشا مي‌‌شود، تبديل به خبري مبالغه آميز و يا به عبارت صحيح تر«روايت ساختگي»کنند.
به قول نظامي گنجوي «چو نتوان راستي را درج كردن ، دروغي را چه بايد خرج كردن.» آسيب شناسي رسانه‌ها نشان مي‌‌دهد، نسبت بالندگي و استقلال رسانه‌ها و صحت و درستي خبرها و گزارش‌ها با شفافيت و توسعه سياسي ، فرهنگي و اقتصادي جوامع رابطه مستقيم دارد.
 در جوامع توسعه نيافته ، خبرصحيح، جامع و روشن عملا بي معنا شده و يک رويداد از زاويه ديد متفاوت رسانه ها، متناسب با نوع نگاه حامي مالي ياسياسي،چندگونه روايت مي‌‌شود. خبر ابزاري براي فريب افکارعمومي شده و آن گونه روايت مي‌‌شود که با طبع سفارش‌گذار موافق باشد! متاسفانه وارونه سازي واقعيات، جزيي از ويژگي‌هاي ‌رسانه‌هاي ‌امروز جهان شده است . رسانه‌‌هايي ‌که در خدمت منافع سياسي يک جريان يا قدرت، ايفاي نقش‌مي‌‌کنند.
پرداختن به مسايل مردم و مشکلات شان، تنها ظاهر فريبنده کار شده است وصاحبان رسانه به اين بهانه، بيشتر دنبال منافع شخصي و جناحي هستند. برخي با مطامع اقتصادي و سياسي وارد اين حرفه مي‌‌شوند و تا مي‌‌توانند از اين حربه، براي پيشبرد اهداف منفعت طلبانه شان بهره مي‌‌گيرند و در جريان قدرت رسوخ مي‌‌کنند و به مداحي مديران و تهيه و انتشار رپرتاژ آگهي‌هاي ‌فرمايشي در برابر دريافتي‌هاي ‌کلان و گرفتن پست و موقعيت روي مي‌‌آورند. ايراد کار اينجاست که آنها از اعتماد مخاطبان به رسانه، پلي مي‌‌سازند تا به بهاي سراب شخصي، مردم رافريب دهند.
با همه اين موانع ، کژي‌ها و مژي‌ها و گسترش فوق العاده مرزهاي اطلاع رساني نوين و درهم تنيدگي کلافه کننده شبکه‌هاي ‌اجتماعي و گم شدن واقعيت‌ها در ميان سيلي از داده‌ها و اطلاعات آوار شده بر سر مخاطبان؛ خبرنگاران رسانه‌ها و مطبوعات هنوز هم تنها کساني هستند که به مدد مسووليت اجتماعي و حرفه‌‌اي ‌، سواد رسانه‌‌اي ‌،مهارت دستيابي به اطلاعات و قدرت تحليل و پردازش آن، جايگاه خود را در توليد محتوا حفظ کرده اند؛ چرا که جهان فردا، محصول ديدگاه‌هاي ‌نو و صداهاي مستقل برخاسته از اعتماد مخاطبان است و با هر عبارت روشنگرانه‌اي ، دنياي کوچک ما وسعت‌مي‌‌گيرد...