فراموش کاریم یا عجول؟

شورای شهر تهران همانی شد که باید، یعنی همه 21 نفری که مورد تایید شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان به ریاست محمدرضا عارف بودند و اما این روزها، انگار یا فراموشکار شده‌ایم یا اندکی برای رسیدن به پاسخی معقول دچار عجله و شتابی بی دلیل.
می توان به همین انتخابات اخیر بازگشت، شورای پنجم در شهرها و استان هایی که همگان انتظار داشتند دوباره از اکثریتی اصولگرایانه برخوردار باشد؛ مثلا مشهد، اصفهان، تبریز، اهواز، تهران و... اما می بینیم زیر سایه وفاق و همراهی و همدلی، شورای پنجم لباس اصلاح‌طلبی و اعتدال می‌پوشد. می‌توان به کمی قبل تر بازگشت، به روزی که قرار شد هیئت های نظارت بر انتخابات شوراها در شهرها و مراکز استان‌ها از سوی مجلس شورای اسلامی تشکیل شود.
فقط اگر کمی به حافظه‌مان فشار بیاوریم در کنار تحلیلی اندک و انصافی که قابل قبول باشد خواهیم دید که آن چه به دست آمده نه باری به هرجهت بوده و نه بدون عقبه فکری و تشکیلاتی. باز باید کمی به خود فشار بیاوریم
اکثریت شدن هیئت‌های اجرایی تدبیر چه کسانی بود.


راستی اگر هیئت‌های نظارت مثل ادوار قبل اجازه می‌یافتند هر آن گونه که صلاح می‌دانند دست به رد و تایید صلاحیت بزند؛ نتیجه چه بود؟ و اگر خیلی‌هایی که الان بر صندلی شورای پنجم شهرها و مراکز استان ها تکیه زده اند اگر با همت و درایت هیئت‌های نظارت، تایید صلاحیت نشده بودند، نتیجه چه بود؟
به انتخابات ریاست جمهوری نظری گذرا بیندازیم، به کمی قبل تر بازگردیم و انتخابات مجلس دهم و ترکیب نهایی این مجلس را با انتخابات و نتیجه نهایی مجلس دهم مقایسه کنیم و فقط اصلاحات و اعتدال را در ترازوی سنجش قرار دهیم؛ ردپایی از صبوری و متانت و بزرگواری نمی بینیم؟
این که ما فراکسیونی متشکل از اصلاح‌طلبان داریم که حدود 100 عضو همراه و همدل دارد مهم نیست اما مهم است که چرا عارف تلاش نکرده رئیس فلان کمیسیون شود؟ یعنی حقیقتا شان عارف که برگ برنده انتخابات ریاست جمهوری شد در دستان حسن روحانی ـ با کناره‌گیری به موقع و بزرگوارانه علیرغم رای بالاتر طبق نظرسنجی‌ها ـ چرایی عدم حضور در راس یک کمیسیون است؟ اصلا چرا به گذشته باز نمی‌گردیم؟
به مجلس ششم، به شورای اول، به تنش‌ها، ناملایمات؟ که باعث و بانی آن تلخ‌کامی‌ها به اصطلاح دوستانی بودند که امروز با دخالت در امور شورای جدید آگاهانه یا ناآگاهانه دنبال همان تلخی‌ها می‌گردند! آن مجلس مذکور و شورای اول کم زحمت نکشیدند اما مگر می‌توان نقش ارزنده عارف را در جلوگیری از چالش زایی ها و حاشیه‌سازی‌ها نادیده گرفت؟ این که فردی ساکت و آرام آن تاثیری که باید از خود برجای گذارد، گذاشته است باید به این گونه معنا شود که چون فلانی توان حضور در یک کمیسیون نداشت پس لابد قدرت مدیریت و شانیت شهردار شدن نیز ندارد؟ این چه قیاس مع الفارقی است که با همه هوش و درایت از خود بروز می دهیم؟
مگر آقای عارف حالا هم دنبال شهرداری می‌گردد نه، دلسوزان و نمایندگان افکار عمومی و سیاستمداران منصف و دلسوز از ایشان خواهش‌ و در شورا درخواست کرده‌اند.
چرا می‌خواهیم همیشه با نادیده انگاری، نیرویی توانمند و تاثیرگذار کشور را دچار دلگیری و سکوت و کناره گرفتن نماییم؟ مگر نه آن است که به جناح رقیب می‌تازیم که مهره‌هایی سرشناس از دست دادید؟ ناطق را، مطهری را، لاریجانی را و... پس فرق این دو برخورد در چیست؟ نه سیاست‌مداری
با اخلاق و مدیری باتجربه با این حرفها میدان پیشرفت کشور را ترک نخواهد کرد. عارف، عارف است؛ مردی از سرزمین کویر.
از همه این ها که بگذریم، چگونه است هر کسی که بخواهد با یک لابی خبری می تواند نامزد به دست گرفتن شهرداری تهران شود و حال که جمعی از شورا نشینان چنین اندیشیده اند که در این فصل پر تنش سیاسی، قطعا درایت و متانت عارف در کنار سال ها تجربه سیاسی ـ مدیریتی می تواند چاره ساز باشد؛ از یمین و یسار بانگ مخالفت در هم آمیخته با ادبیاتی عجیب بلند می شود؟ مگر نه آن که شورا را نهادی دموکراتیک و برخاسته از رای و نظر مردم می دانیم؟ پس در عقبه چنین رفتارهایی باید به جست و جوی چه رگه‌های فکری و حزبی گشت؟
کمک کنیم ایرانی آباد و مدیریت شده در سایه قانون و احترام به مردم آن داشته باشیم، کمک کنیم شوراها را از سیاست زدگی و درافتادن به ورطه بخشی نگری و حزبی نگری نجات دهیم. شهردار تهران هر که بشود در نهایت معیار و میزان محبوبیتش برگرفته از اعتماد مردمی است که به لیست امید اقبال خارج از وصف نشان دادند و آن را بر همه لیست های دیگر برتری قابل تقدیر دادند. به جای نیش و کنایه و سخنان ناصواب بکوشیم ادامه مسیر را منطقی تر بپیماییم تا دچار آفت هایی که جناح رقیب را به تشتت همیشگی گرفتار کرد، نشویم.
فصل آخر این نوشتار آن که؛ تاثیرگذاری و بودن های با نفع و فایده را در حوزه یک کمیسیون خلاصه نکنیم، اثرگذاری را باید در دهه اخیر بررسی کرد و آن گاه به نظاره نشست که از سال 91 به بعد و پس از سال ها حضور اصولگرایان در راس قوای مجریه و مقننه، چه رخدادها و کدام چهره ها، باعث تغییر و تبیین شدند؟ به نظاره بنشینیم که وارد دعوای کمیسیون تصاحب کردن نشدن، یا نزدیک شدن به عقل و خرد جمعی و آینده نگری و نفع جمع در نظرگیری است یا نه؟ بیایید عجول نباشیم و منصف باشیم.