شیرزاد عبداللهی حرف‌هایی که بوی نفت نمی‌دهد

بیژن نامدار زنگنه وزیر نفت در مراسم اکران خصوصی مستند «نامه‌های یک جاسوس نفتی»، ساخته مهدی افشارنیک، حرف‌های مهمی زد. او به عنوان یک مدیر اجرایی خیلی گذرا و تیتروار به برخی موانع ذهنی توسعه در ایران اشاره کرد و در مورد تاریخ نفت گفت که بسیاری از روایت‌های رایج در این باره را قبول ندارد. وی افزود: «مباحث بسیاری درباره تاریخ نفت دارم که بازگو کنم اما‌ نمی‌توانم چیزی بنویسم و یا بگویم، به این خاطر که اکنون همه چیز زنده است، و افراد هستند و برای گفتن حرف‌هایم باید آنقدر مراقبت کنم که تقریبا باید سکوت کنم!» در تاریخ معاصر، ما ایرانی‌ها گرفتار برخی کلیشه‌های قدیمی هستیم. برخی از این کلیشه‌ها نتیجه ورود و تاثیر تفکرات مارکسیستی است. زنگنه می‌گوید:«از دهه پنجاه مارکسیسم اسلامی به ایران وارد شد و بر تفکر مسلمانان تاثیر عمیقی برجا گذاشت و بی‌شک تعیین کننده‌ترین و اثرگذارترین تفکرات حتی بیش از تفکرات علوی و فاطمی بوده است. شخصا هم همیشه سعی‌ می‌کنم آثار مارکسیسم اسلامی را از ذهن خود پاک کنم؛ اما‌ نمی‌شود.» واقعیت این است که پندارهای ایدئولوژیک دهه 40 و 50 خورشیدی مانند غرب‌زدگی آل‌احمد و برابری اقتصادی و خودکفایی و مفهوم وابستگی و استقلال و تحلیل طبقاتی از تاریخ و... برخلاف تصور رایج، برخاسته از فرهنگ ملی و دینی ما نبودند بلکه تاثیرات یک موج جهانی ملهم از مارکسیسم بودند. زنگنه تفسیرهای ایدئولوژیک از روابط بین کشورها را رد می‌کند و می‌گوید:«روابط بین الملل بسیار پیچیده است، اصلا‌ نمی‌توان با یک کلمه خوب یا بد، خیر یا شر روابط را حل کرد. اینکه صراحتا بگوییم این کار به نفع است یا به ضرر، خارجی خوب است یا بد را‌ نمی‌توان در قالب یک کلمه پاسخ داد.» از دید متفکران دهه 40 و 50 خورشیدی دنیا به دو اردوگاه خیر و شر، وابسته و مستقل، اهریمن و اهورامزدا تقسیم شده بود. منطقه خاکستری وجود نداشت. زنگنه می‌گوید:«برادر، دوست و رفیق همه در برابر منافع ملی تعریف‌ می‌شوند... ما به‌خاطر منافع ملی با برخی افراد و جریان‌ها دوست‌ می‌شویم، و به خاطر منافع ملی خود از برخی افراد دور‌ می‌شویم. وظیفه ملی ما این است که منافع ملی را در درازمدت درنظر بگیریم.» این تعریف مدرنی از روابط بین‌المللی است که تفکرات دو قطبی دوره جنگ سرد متفاوت است. در تعریف مدرن به جای اینکه برای ایجاد رابطه از «ماهیت» و «ذات» کشورها شروع کنیم، «منافع ملی» کشور خودمان را مبنای رابطه قرار می‌دهیم. انقلابیون دهه 40 و 50 دانسته و ندانسته تحت تاثیر نظریه «امپریالیسم و صدور سرمایه» لنین، سرمایه‌گذاری خارجی را عامل استثمار و وابستگی یک کشور جهان سوم می‌‌دانستند. اما امروز در عمل معلوم شده که قرارداد سرمایه‌گذاری خارجی می‌‌تواند منصفانه و در چارچوب «برد- برد» بسته شود. کشوری مانند چین کمونیست با کنار گذاشتن قید و بندهای تئوریک و استقبال از سرمایه‌گذاری خارجی در مسیر توسعه قرار گرفت و امروز به دومین اقتصاد بزرگ جهان تبدیل شده است. کشورهایی مانند کره جنوبی و سنگاپور و تایوان و هنگ‌کنگ با استفاده از سرمایه خارجی تبدیل به کشورهای ثروتمند و توسعه یافته شدند. کشور انقلابی ویتنام که آن سال‌ها با امپریالیسم می‌‌جنگید، سال‌هاست که دروازه‌های خود را به روی سرمایه‌های خارجی گشوده است. مفاهیم سیاسی و اقتصادی ابدی نیستند و نباید از آنها «دُگم» ساخت. زنگنه می‌‌گوید:«اصولا اینکه ۴۰ یا ۵۰ سال بر سر حرف خود بمانیم درست نیست؛ اگر چیزی اشتباه است، باید آن را اصلاح کنیم.» و می‌‌افزاید:«نباید استدلال ما این باشد که یا باهم جنگ‌ می‌کنیم و یا برادر هستیم»، نگاه عاطفی و احساسی به روابط بین‌المللی اگر از طرف یک شهروند باشد چندان زیانبار نیست اما چنین نگاهی از سوی مسئولان ممکن است به منافع ملی کشور زیان برساند. زنگنه یکی دیگر از کلیشه‌های رایج بین ایرانیان یعنی را نقد می‌‌کند: «ما ملت ثروتمندی نیستیم توهم ثروتمندی داریم.» زنگنه حرف‌هایی مبالغه‌آمیز همچون بیکران، عظیم، بسیار زیاد در باره «ثروت‌های بیکران زیرزمینی» را با اعداد و ارقام رد می‌‌کند و ارزش کل مخازن نفتی ایران را ۱۵هزار میلیارد دلار‌ برآورد می‌‌کند. او می‌‌گوید حتی اگر ما 6 میلیون بشکه نفت در روز تولید کنیم اتفاق مهمی در اقتصاد نمی‌افتد زیرا:«با نفت‌ نمی‌توان 30هزار دلار درآمد سرانه داشت، بلکه موتور اصلی کشور کارآفرینی و خلاقیت است نه اینکه همه نشستیم و منتظریم نفت کشور را زنده کند.» او با تاکید بر اینکه «باید با تکنولوژی‌های نو و زمینه‌های دیگر برای آینده کشور برنامه‌ریزی کنیم»، اظهار کرد: «نفت فقط‌ می‌تواند به عنوان یک بخش سنتی اقتصاد مانند یک موتور استارت حرکت را بزند و موتور اصلی اقتصاد را در کشور تحرک بدهد.»