همه باید برای اظهارنظر در امان باشند

سعيد شمس
اعتراض، انتقاد، ابراز نظر و عقيده و ... اينها مواردي هستند که براي اصلاح هر جامعه‌اي ضروري و بايد به‌شمار مي‌روند. يعني اگر سيستمي بخواهد عامدانه يا جاهلانه به امر مهم گفت‌وگو بي‌اعتنايي کند، نتيجه‌اي جز رکود و ناکامي نخواهد داشت. چرا که قانوني نانوشته حکم به گفت‌وگو و تبادل‌نظر مي‌دهد.
احمد خرم، فعال سياسي اصلاح‌طلب در گفت‌وگويي با « آرمان‌امروز » ضمن تاکيد بر اصل «گفت‌وگو» و بر شمردن نتايج «خودشيفتگي» به بررسي دلايل نارضايتي عمومي پرداخته است:
گفتوگو لازم است، اما الزاماتي را ميطلبد. براي يک گفتوگوي سازنده چه شرايطي بايد ايجاد شود؟


براي اينکه گفت‌وگو به نتيجه برسد مواردي لازم است که اين موارد و اصول را بايد رعايت کرد. اولين نکته مهم چيزي جز ملاطفت نيست. يعني انسان‌ها بايد نسبت همديگر مهرباني داشته باشند. به‌خصوص نظام‌هاي سياسي نسبت به مردم بايد ملاطفت داشته باشند. اما متاسفانه در عرصه سياسي و اجتماعي، جلب‌نظر، جلب‌عواطف و احساسات را جدي گرفته نمي‌شوند و مچ‌گيري اهميت پيدا مي‌کند. اين مچ‌گيري بنياد انسانيت را از جا مي‌کند. شرط دوم گفت‌وگو تعادل داشتن و برخوردهاي عادلانه است. اگر عدل را در حاشيه قرار بدهيم، نتيجه‌اي نخواهيم گرفت و همچنين بدبيني گسترش پيدا خواهد کرد. موضوع ديگر اين است که بايد از خودپسندي، خودخواهي، خودبيني و خودشيفتگي دوري کنيم تا به حق برسيم و گفت‌وگو نتيجه بدهد. در عرصه اجتماعي و سياسي مهمترين مساله در گفت‌وگو حفظ منافع مردم است، نه منفعت حاکميت.
مگر منافع حاکميت با منافع مردم در تضاد باهم هستند؟
بله. منافع حاکميت با منافع مردم در خيلي از جاها تضاد پيدا مي‌کند.
اما اين حالت اشکال دارد.
بله، اشکال دارد. حاکميت و در مقام اجرا بايد چيزي جز منافع ملت نباشد. در قرآن آمده است «آنچه  که نفع مردم در آن است، ماندني است و بقيه کف روي‌ آب و رفتني هستند» اما حاکميت و دولت بيش از اينکه گوش شنوا داشته باشند، زبان‌شان کار مي‌کند. اين در حالي است که بايد به مطالبات مردم توجه کند. من مدعي‌ام، در اين يک‌مورد کوتاهي شده است. تمام امکات زيست‌محيطي مملکت را به تاراج داده‌ايم. با کبود آب مواجه‌ايم و در اين 43 سال 8 ميليون جنگل از دست رفته است. اين اهمال‌ها در حالي است که هر قدمي که حاکميت‌‌ها در کشورها بر مي‌دارند بايد  متضمن منافع عامه مردم باشد، نه منافع حاکميت و گروهي از افراد خاص. در واقع هر جا بين منافع حاکميت و مردم، تشکل‌ها،‌ اقوام و احزاب و ... تعارضي مشاهده شد، به نفع مردم بايد تمام شود که اين آيه قرآن است. پيامبر خدا گفت «هر جا حرفي از ما زدند که در تعارض با قرآن بود، آن حرف را به ديوار بکوبيد» حرف ما آدم‌هاي عادي که تکليفش مشخص است.
امنيت چقدر ميتواند در گفتوگو تاثيرگذار باشد؟
براي گفت‌وگوي سازنده مهمترين نکته امنيت است. اگر فضاي امني ايجاد نشود و مردم براي حرف‌شان زنداني شوند، سنگ‌روي‌سنگ بند نخواهد شد و گفت‌وگو نمي‌شود و در نتيجه توسعه دست‌نيافتني مي‌شود. همه بايد براي اظهارنظر در امان باشند. توجه به اين مهم گفت‌وگو را ميسر مي‌کند. گفت‌وگو مملکت‌ساز و مقدمه توسعه است. کسي که گفت‌وگو بلد نيست و ادب را رعايت نمي‌کند،‌ انساني توسعه‌نيافته است. با اين توضيح که انسان‌توسعه‌يافته است که تحمل نقد و اعتراض را دارد. بر همين اساس مسئولان بايد آستانه تحمل‌شان را بالا ببرند.
اين موارد خيلي ملموس است. چطور ميشود، يک مجموعهاي اين اصول را لحاظ نميکنند
ببينيد! در مملکت ما 20 سال اصل‌شورها تعطيل بود. من پيشناد راه‌اندازي دادم. در ابتدا مي‌گفتند، شوراها باعث تضعيف حاکميت خواهند شد. اين در حالي است که NGOها و نهادهاي مدني در همه دنيا حاکميت را تقويت مي‌کنند، مگر مي‌شود در ايران باعث تضعيف شوند؟ ما، به‌خصوص اهالي صاحب‌نظر و مسئولان استبدادزده‌ايم. يعني هم زور مي‌گوييم و هم زير بار زور مي‌رويم. با زور که کار پيش نمي‌رود،‌ بايد گفت‌وگو کرد، نقد کرد و اعتراض کرد. همچنين محيط مملکت بايد مناسب ارائه نقد و نظرها و پيشنهادات براي اصلاح امور شود. اما متاسفانه در جامعه کسي حاضر نيست بيايد وسط و ايده بدهد. اين فضاي خفقان محصول کدام سياست‌ها است؟ اين محيط قطعا ساخته مردم نيست. اين مديران کم‌ظرفيت و خودشيفته هستند که مردم را به حساب نمي‌آورند و نظر فقط نظر خوشان است. اين تفکر نفي نهادهاي مدني باعث گسترش فساد و ميدان‌دار شدن بي‌سواد‌ ،کم‌تجربه‌ها و ناتوان شده است که اين حالت بيت‌المال را حيف و ميل مي‌کند. اگر مملکت را پويا مي‌خواهيم، بايد به خودمان بياييم، بايد نقدها، اعتراض‌ها و مطالبات منطقي را به حساب بياوريم تا صداي اکثريت جامعه را  که مطالبه اصولي دارند، شنيد و حساب آنهايي که دنبال دردسر هستند را از مردم جدا کرد.
آنهايي که دنبال دردسر هستند، داراي تريبون و بعضا موقعيتهاي بالايي هستند!
ملت مهم هستند که هيچ توجهي به آنها ندارند. مساله اين است،‌ يک راهي رفته‌‌اند و به اين رسيده‌اند که مملکت را يک‌دست اداره کنند و تضارب افکار نباشد و همه امربري کنند. با اين روش نمي‌شود،‌ مملکت را ساخت و نمي‌شود، مشکلات را رفع کرد.
براي اصلاح چه کسي بايد تلاش کند کدام بخش سيستم بايد به نتيجه برسد که با شرايط فعلي، توسعه و لدر نتيجه آرامش عمومي بعيد است؟
زمينه را بايد حاکميت و دولت ايجاد کنند. فردا را بايد آنها اصلاح کنند. اگر کسي حرفي مي‌زند و پيشنهادي مي‌دهد، نگويد ما گنده‌تر از اينها را انجام داده‌ايم. انگار همه چيز را مي‌دانند و هر کاري را مي‌توانند انجام بدهند. يعني با خودشيفتگي با تفکر جامعه مواجه مي‌شوند که اين مملکت را به‌نابودي مي‌کشد.
ممنون؛ حرفي مانده است؟
با شرايط فعلي نمي‌شود،‌ مملکت را اداره کرد. لازم است، خودراًيي را کنار بگذاريم و صداي مردم را بشنويم.