طالبان به‌زودی زمین گیر می‌شود

آرمان امروز-پورحسين: پس از رسيدن نيروهاي طالبان به کابل انتشار تصاوير خروج رهبر مقاومت افغانستان از پايتخت به وسيله يک بالگرد اميدهايي را در دل افغانستاني‌ها زنده کرد. اميدهايي که در گذشته در پنجشير سبب شد تا آرزوهاي آن‌ها محقق شود و اين بار نيز اميدوار بودند تا رهبر مقاومت از پنجشير بتواند اقدامي بزرگ انجام دهد.
بايد توجه داشت که اين مرتبه کار به مراتب سخت تر بود زيرا طالبان برخلاف دفعات قبل که به جان افغانستان و مردم آن افتاده بود، سلاح‌هاي پيشرفته تري در اختيار داشت و هر کجا نيز که کم مي‌آورد، ارتش پاکستان به صورت هوايي آن‌ها را پوشش مي‌داد و با بمباران مناطق، مسير را براي طالبان هموار مي‌کرد. اين عوامل سبب شد تا جبهه مقاومت افغانستان در مقابل طالبان در ماه‌هاي نخستين راه به جايي نبرده و حتي بيش از نيمي از ايالت پنجشير را نيز از دست داد.
اين رويه ادامه پيدا کرد تا اين که چند اتفاق مهم در افغانستان و در ميان طالباني‌ها رخ داد. نخست انشقاق در هسته مرکزي طالبان بود. تفاوت نظرات و اختلاف آرا آن چيزي بود که پس از چند ماه طالبان را با بحران مواجه کرد. بحراني که به علت تفاوت نظرها ميان شبکه حقاني و ساير گروه‌هاي طالبان قابل پيش بيني بود. امري که سبب شد تا چندين چهره مهم طالبان از عرصه ميداني حذف شوند و طالبان بيش از گذشته در داخل افغانستان احساس تنهايي کند.
از سوي ديگر نخستين تنش‌هاي مرزي نيز ميان افغانستان و همسايگانش رقم خورد تا جايي که علنا مسئولين پاکستاني و تاجيکستاني عليه طالبان موضع‌گيري کردند و نيروهاي خود را در خطوط مرزي به شکل گسترده‌تري مستقر کردند. استقرار نيروهايي که سبب شد تا در عرصه سياسي نيز فشار بر طالبان بيشتر شده و آن‌ها روياي به رسميت شناخته شدن از سوي جامعه بين‌المللي را خيلي دورتر ببينند. همين عوامل و سياست‌هاي خشن داخلي طالبان سبب شد تا ورق به ضرر آن‌ها در عرصه ميداني نيز چرخيده و جبهه مقاومت با توان بيشتري عليه آن‌ها وارد مي‌دان شود. تواني که مشخصا مي‌تواند طالبان را در بازه زماني نه چندان دور زمين‌گير‌کند.


عبدالناصر نورزاد، تحليلگر مسائل افغانستان در اين خصوص مي‌گويد: اگر مقاومت به شکل فعلي، شش ماه ديگر ادامه دهد، امکان بازيگري و حساب باز کردن روي آن از جانب کشورهاي حوزه شانگهاي و پيمان امنيت جمعي، به صورت قطعي وجود دارد. حمايت از جبهه مقاومت ملي، در واقع مرگ طالبانيسم و تروريست‌هاي بين المللي در شمال افغانستان خواهد بود. بايد توجه داشت که جبهه مقاومت ملي، بايد کار فکري و اطلاعاتي را براي جمع آوري اطلاعات مورد نياز، سرعت بخشد. روحيه همکاري در ميان مردم در حد بالا به علت ظلم و استبداد طالبان وجود دارد. ازدياد و سرمايه گذاري روي منابع انساني، علت اصلي موفقيت در يک بازي استخباراتي است.
اين کار نه تنها نيازهاي جبهه را در ميدان‌هاي مبارزه با طالبان بر آورده مي‌سازد و سنگرهاي آن را براي بيشتر ضربه وارد کردن به طالبان، استحکام مي‌بخشد بلکه زمينه را براي امتيازگيري و ايجاد ارتباط با کشور‌هاي حوزه شانگهاي، مساعد مي‌سازد.
وي افزود: از سوي ديگر در بحبوحه اين کارزار استخباراتي، بسيج و سازماندهي جبهات از جغرافياي پنجشير، اندراب، کاپيسا، بدخشان و تخار فرا رفته بايد هسته‌هاي جديد مقاومت براي مقابله با طالبان ايجاد شود. ايجاد شبکه‌هاي شهري مقاومت، عين تاکتيک حوصله گير شبکه حقاني است که در بيست سال گذشته، خلق نظام جمهوريت را تنگ کرده و قدرت و توانمندي بالايي براي شبکه حقاني جهت اجراي عمليات داده بود.
اين کار باعث مي‌شود جبهه از حالت محض جنگي بيرون آيد با استفاده از نفوذ نرم، تبليغات، کار فکري، به تقويت هسته‌هاي پنهان مقاومت در شهرها بپردازد. حفظ ارتباط با شبکه‌هاي مخفي و هسته پنهان مقاومت در شهرهاي بزرگ افغانستان، ضربه اي محکم بر روحيه جنگجويان تروريست طالبان و تروريست‌هاي خارجي وارد مي‌کند.
مشخصا در اين عرصه بازي با کارت طالبان، تغيير مي‌کند و انشعاب در صفوف اين گروه به وجود مي‌آيد. شدت حملات جبهات مقاومت بر طالبان هم در جبهات جنگ و هم در هسته‌هاي شهري، مانند هدف قرار دادن رهبران و فرماندهان نظامي، چهره‌هاي پرنفوذ مذهبي، حاميان و لابيگران رسانه‌هاي اجتماعي طالبان، کشورهاي منطقه بخصوص اعضاي شانگهاي را متوجه ظرفيت اين جبهه مي‌کند. اين کار، معادله را تغيير مي‌دهد و باعث مي‌شود، ضلع سومي با قوت بيشتر در ميدان عمل کند و در آينده تحولات، نقش مهمي داشته باشد.
بي شک انشعاب در ساختار ظاهرا يکپارچه طالبان، حتمي است. اختلافات ميان حقاني‌ها، گروه قطر، قندهارهاي طرفدار ملايعقوب، بر سر تقسيم منابع و ثروت دولتي، معادن، قاچاق مواد مخدر، نحوه تقسيم پول‌هاي داده شده از جانب کشورهاي حامي، هر روز بيشتر مي‌شود. اين کار باعث مي‌شود تا گروه‌هاي ديگر تروريستي نيز با مشاهده اختلافات در ميان طالبان، روحيه جنگي را از دست بدهند و پيروزي‌هايي نصيب جبهات مقاومت شود.
نورزاد خاطرنشان کرد: همين امر سبب مي‌شود تا نه تنها شمال افغانستان بلکه جغرافياي ماوراي آن، مناطقي مانند واخان، مرز با تاجيکستان، مرز با ازبکستان و ترکمنستان که دروازه ورودي به روسيه هستند و امنيت و ثبات آسياي مرکزي به آن تعلق مستقيم و ناگسستني دارد، ناآرام شوند و طالبان کنترل اين مناطق را از دست بدهند. اين تغيير معادله در جنگ و ميدان بازي‌هاي استخباراتي در شمال افغانستان، در واقع نقطة آغاز تغيير دراماتيک در اوضاع و به نفع جبهه مقاومت خواهد بود.
از سوي ديگر جبهه مقاومت علاوه بر ايجاد سنگرهاي جديد، گسترش حوزه مقاومت، ايجاد هسته‌هاي شهري و گروه‌هاي پنهان جنگي، به کار فکري و افزايش قوت نرم خود نيز بايد توجه کند. در اين جبهه قدرت نرم و کار فکري، نقش اشخاص فرهنگي، نويسندگان، تحليلگراني که وجه مشترک با جبهه دارند و طالبان را دشمن مي‌دانند، خيلي تاثيرگذاراست. مجموعا به نظر مي‌رسد که تمامي اين اتفاقات مي‌تواند در ميان مدت دست به دست يکديگر داده و طالبان را به شکل جدي زمين گير کند و فرصت را بري جبهه مقاومت و ساير گروه‌هاي افغانستاني فراهم کند تا بار ديگر طالبان را کنار زده و قدرت را ميان خود تقسيم کنند.