این دولت خدمت می‌کند یا خیانت؟

خیانت محمدرضا شاه و پدرش در ماجرای از دست دادن بخش‌هایی از خاک ایران به نفع افغانستان
در دوران پهلوي به‌صورت بي‌سابقه‌اي بدون هيچ‌گونه جنگ و صف‌آرايي، بخش‌هايي از خاك ايران به غير واگذار ‌شد. وقتی دولت بریتانیا تصمیم گرفت که برای حفظ منافعش در مقابل شوروی سابق، پیمانی به نام «سعدآباد» مابین متحدانش در منطقه (ایران، افغانستان، عراق و ترکیه) منعقد کند، ناگزیر آن که باید در این میان قربانی می‌شد، وابسته‌ترین این دولت‌ها یعنی دولت شاهنشاهی ایران بود‌ و برای تألیف قلوب دولت‌های افغانستان، عراق و ترکیه، این ایران بود که باید تاوان می‌داد و تاراج می‌شد، آن ‌هم به وسیله یک مزدور انگلیسی به نام رضا میرپنج که بعدها لقب سازنده ایران نوین گرفت! در مورد افغانستان بر اساس توافقنامه سعدآباد، در ششم بهمن‌ماه 1317 قرارداد تقسیم آب هیرمند بین تهران و کابل در 16 ماده منعقد شد. بر این اساس، ایران از «دشت ناامید» به ‌مساحت 3 هزار کیلومتر چشم پوشید و عملا سرچشمه هیرمند از دسترس ایران خارج شد. یعنی علاوه‌ بر اینکه رضاخان بخشی از خاک ایران را به افغانستان واگذار کرده بود، امکان دخل و تصرف کابل در بخش‌های بالایی هیرمند عملا می‌توانست مانع از تقسیم آب به‌‌صورت مساوی شود. بذل و بخشش‌های رضاشاه در مساله هیرمند، وضعیت اسفناکی را برای مردم آن مناطق رقم زد. اگر «دشت ناامید» در اختیار ایران می‌ماند، مردم منطقه می‌توانستند از منابع آبی آن بهره‌مند شوند. همان‌طور که در روزگاری، از آن برای کوچ‌نشینی و دامپروری بهره می‌بردند. سرکنسول انگلستان در یادداشت‌های سیاسی خود، به وخامت اوضاع مردم در سیستان، در تابستان 1326 هجری شمسی اشاره کرده است: «از زابل گزارشی رسیده مبنی بر اینکه یک ماه است هیچ آبی از هیرمند به شهر نرسیده و روستاهای اطراف نیز سه ماه است بدون آب مانده‌اند. مردم خشکی‌زده باور ندارند که دلیل آن، عدم بارش برف زمستانی است و می‌گویند می‌خواهند وارد افغانستان شده و با توسل به زور، آب را بگشایند...»
خیانت بزرگ‌تر در عهد پهلوی دوم آن بود که قرارداد تقسیم آب هیرمند به تصویب مجلس فرمایشی شاه رسید، اما با وجودی که به امضای هیات وزیران کابل رسیده بود، مجلس شورای ملی این کشور از تصویب آن خودداری کرد. متعاقباً دولت افغانستان از دولت ایران درخواست کرد که طی یادداشت رسمی جداگانه که به تصویب مجلس ایران نیز برسد با آزادی کامل افغانستان در هرگونه مداخله در آب رودخانه هیرمند در بخش بالای بند کمال‌خان موافقت کند.  این درخواست، آشکارا بر ضد منافع ایران بود، زیرا علاوه ‌بر اینکه رضاخان بخشی از خاک ایران را به افغانستان واگذار کرده بود، امکان دخل و تصرف کابل در بخش‌های بالایی هیرمند عملا می‌توانست مانع از رسیدن آب به بند کمال‌خان شود تا به‌صورت مساوی تقسیم شود. بنابراین اولین گام خائنانه که «علم» به آن اشاره می‌کند در زمان رضاخان و تحت مدیریت انگلیسی‌ها برداشته شد و دومین گام در دوران پهلوی دوم، اما این‌بار تحت حکمیت آمریکایی‌ها. در بخشی از خاطرات علم آمده است: «...15 خرداد 1356 هنوز در حالت بهت و خرابی دیروز هستم. دیشب هم با قرص خواب خوابیدم. مقداری در این فکر بودم که این دولت هویدا به شاهنشاه من خدمت یا خیانت می‌کند؟ ارزش وجود یک ولایت با امور اقتصادی سنجیده شود! یاللعجب! یک وجب خاک میهن به میلیارد می‌ارزد، آن وقت بگویند سیستان که ارزش اقتصادی ندارد. حداکثر سالی 40 میلیون تومان عایدی می‌دهد. من در عجبم. بعد هم عرایض غلط و دروغ که مبادله اسناد محکومیت ابدی ما تاثیری ندارد. چون قانون از مجلس گذشته است و شاهنشاه توشیح فرموده‌اند عجب! هرچه فکر کردم پیش دوستم بروم، نتوانستم قدم بردارم. ناچار در دفتر ماندم و به کارهای متفرقه برای تفرقه حواس پرداختم. تنها امید من روشن‌بینی و آینده‌نگری شاه است و بس. کسی چه می‌داند که ضمیمه شدن افغانستان به ایران در مخیله بزرگش نباشد!»
حالا سال‌هاست بر اثر همان خیانت پدر و پسر در بخشش این قسمت از خاک ایران به افغانستان که سرچشمه‌های رود هیرمند نیز در آن قرار دارد، علاوه ‌بر خشکیدن رود هیرمند و ایجاد شدید پدیده ریزگردها و آلودگی محیط‌ زیست، خشکسالی و از بین رفتن دام‌ها و مزارع مردم آن خطه نیز موجب فقر مضاعف و آوارگی و کوچ اجباری‌شان شده است و همچنان مساله حقابه هیرمند، موضوع اختلاف دیرین و 90 ساله ایران و افغانستان پا برجاست.