موساد: کشتن شغل ماست!

  [ شهروند]  در روزهای اخیر و بعد از عملیات «طوفان الاقصی»، جریانی از سوی بعضی شبکه‌های معاند به راه افتاده که قصد دارد رژیم صهیونیستی را نه‌چندان سلطه‌گر بلکه اهل صلح و سازش معرفی کند! این شبکه‌ها با اخبار گزینشی و به‌هم آمیختن راست و دروغ، در واقع ماجرا را طوری پیش می‌برند که گویی رژیم صهیونیستی در پی صلح بوده و نیروهای حماس، بدون هیچ دلیلی عملیات «طوفان الاقصی» را آغاز کرده‌اند! به همین دلیل تصمیم گرفتیم روایت‌هایی از خود اسرائیلی‌ها بیاوریم که بهتر از هر چیزی بیانگر ماجرا باشد. در واقع وقتی ماجرا را از زبان خود اسرائیلی‌ها بخوانند، قطعا ابهام برای این عده برطرف خواهد شد و خواهند دانست با چه موجودیت پلشتی مواجه‌اند، چراکه این بار دیگر ما نیستیم که درباره آنها می‌نویسیم، بلکه خودشان در حال توصیف خودشان هستند. این روایت‌ها، برگرفته از کتاب محقق اسرائیلی، رونین برگمن است که با ترجمه وحید خضاب از سوی نشر «شهید کاظمی» منتشر شده و کاملا گویای ماجرا خواهد بود؛ کتابی با عنوان «تو زودتر بکش» که سه جلد آن تاکنون چاپ شده و حقایقی تکان‌دهنده دارد، آن هم از زبان خود اسرائیلی‌ها! جالب این است بدانید که نویسنده کتاب از صمیم قلب بر حقانیت رژیم صهیونیستی باور دارد و اصلا منتقدشان نیست، در واقع اعتقاد دارد که قتل، شکنجه، آدم‌ربایی و هر آنچه صهیونیست‌ها کرده‌اند، کار درستی بوده! از همین رو با بسیاری از اعضای نهادهای اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل گفت‌وگو کرده و با افتخار آنها را به چاپ رسانده! هرچند نتیجه قاعدتا به نفع اسرائیل نیست. به‌ویژه وقتی بخوانید و ببینید که نیروهای این رژیم چه کرده‌اند. پیش از مطالعه این بخش‌ها دقت داشته باشید که مطالب به دلیل مطالعه راحت‌تر تلخیص شده‌اند.

دیدار با جاسوس و قاتل موساد در قلب تل‌آویو
مئیر داگان، فرمانده موسادِ اسرائیل، جاسوس و قاتل افسانه‌ای، درحالی‌که به عصایش تکیه زده بود، وارد اتاق شد. داگان در دهه 1970 به عنوان افسر عملیات ویژه در باریکه غزه با فلسطینی‌ها می‌جنگید و در همان دوران، مینی که آنها کار گذاشته بودند، او را زخمی کرد. از همان زمان از عصا استفاده می‌کرد. داگان بعضی شایعه‌ها را تکذیب نمی‌کرد، مثل شایعه‌ای که می‌گفت او تیغه‌ شمشیرمانندی داخل عصایش جاسازی دارد و می‌تواند با فشار دادن یک دکمه، تیغه را بیرون بیاورد. داگان قدکوتاه بود، با شکمی بزرگ. آن روز یکی از همان لباس‌های فرم یقه‌باز را پوشیده بود، با شلوار سیاه کمرنگ و کفش مشکی. به نظر می‌رسید هیچ توجه خاصی به ظاهر و تیپش نکرده است. بلافاصله با دیدنش آدم حس می‌کرد نوعی اعتمادبه‌نفس عمیق دارد و البته کاریزمایی هراس‌انگیز. اتاق کنفرانسی که آن روز عصر، هشتم ژانویه 2011، داگان واردش شد، در آکادمی موساد در شمال تل‌آویو واقع شده بود. این مطلقا اولین‌بار بود که فرمانده دستگاه جاسوسی با خبرنگاران دیدار می‌کرد، آن هم در قلب یکی از حفاظت‌شده‌ترین و محرمانه‌ترین مراکز اسرائیل. برای این دیدار از چند روز قبل هماهنگی‌ها صورت گرفته بود و ما از چندین گیت الکترونیکی عبور کرده بودیم. هیچ‌گونه دستگاه ضبط صوت و تصویر هم نباید همراه می‌آوردیم. موساد زیرمجموعه دفتر نخست‌وزیری است و طبق قوانین کشور، انتشار هرگونه گزارش درباره فعالیت‌هایش مشمول قوانین نظارت و سانسور می‌شود. در این فضا بود که داگان داخل آمد و نشست من با او آغاز شد.

برنامه‌ریزی برای ترور دانشمندان هسته‌ای ایران
داگان شروع کرد به حمله شدید به نخست‌وزیر نتانیاهو و مدعی شد که نتانیاهو غیرمسئولانه رفتار می‌کند و با دلایل خودپسندانه شخصی، کشور را به سمت فاجعه پیش می‌برد. گفت: «اینکه کسی با رأی مردم یا نماینده‌ها انتخاب شده باشه، به این معنی نیست که حتما باهوشه!» این یکی از تکه‌هایی بود که داگان به نتانیاهو انداخت. آن روز،‌ آخرین روز مسئولیتش به عنوان رئیس موساد بود. بحران شدید بی‌اعتمادی بین این دو نفر موج می‌زد. هشت سال پیش از آن، آریل شارون، داگان را به ریاست موساد منصوب و او را مسئول خرابکاری در برنامه سلاح‌های هسته‌ای ایران کرد که هر دو نفرشان، آن را یک تهدید وجودی برای اسرائیل می‌دانستند. از نظر داگان سخت‌ترین راه و البته کارآمدترین‌شان عبارت بود از شناسایی دانشمندان کلیدی هسته‌ای و موشکی ایران، تعیین محل‌ و کشتن‌شان! موساد، 156 مورد از این اهداف را دقیقا مشخص و نفراتی را حذف کرده بود. در بعضی از این عملیات‌ها، ایالات‌متحده نیز همکاری داشت. هرچند آنها کم‌کم به این نتیجه رسیده بودند که کارایی این عملیات‌ها در حال کاهش است و نمی‌تواند برنامه هسته‌ای ایران را به تاخیر بیندازد. اعتقاد داشتند تنها یک عملیات بمباران عظیم هوایی روی تاسیسات هسته‌ای ایرانی‌هاست که می‌تواند در مسیر پیشرفت‌شان برای دستیابی به سلاح هسته‌ای توقف ایجاد کند. با این حال، داگان همچنان طرفدار ترور بود. گفت: «ترور،‌ علاوه بر اثر عملی و بیرونی‌اش، بر روحیه طرف مقابل هم تاثیر می‌ذاره. من فکر نمی‌کنم افراد زیادی بودن که می‌تونستن جایگزین ناپلئون یا چرچیل بشن. چون خصوصیات فردی شخصیت‌ها قطعا نقش‌آفرینه. این درسته که در هر حال بعد از رفتن هر کسی می‌شه یه جانشین براش گذاشت، ولی خیلی تفاوت داره که به جای یه شخصیت بی‌نظیر، یه آدم ضعیف رو بذاری!»

ترور یکی از اعضای حماس با داروی بی‌حسی
سال 2010 داگان یک تیم 27 نفره ضربت از نیروهای عملیاتی موساد را به دوبی فرستاد تا یکی از مسئولان رده‌بالای گروه حماس را از بین ببرند. آنها موفق شدند ماموریت‌شان را انجام دهند: قاتل‌ها دوز بسیار بالایی از داروهای بی‌حس‌کننده را در اتاق هتل به او تزریق کردند و پیش از اینکه جسدش توسط مسئولان هتل کشف شود، از کشور گریختند. اما تنها مدت کوتاهی پس از رفتن‌شان، به‌واسطه سلسله اشتباهات فاحشی که در جریان عملیات مرتکب شده بودند، ماجرا لو رفت و تمام دنیا توانست فیلم چهره آنها و تصاویر ضبط‌شده از کل جابه‌جایی‌‌شان در هتل را که حالا در همه بخش‌های خبری در رسانه‌های سراسر جهان پخش می‌شد، ببیند. آشکارشدن اینکه این ترور، عملیات موساد بوده، خسارت عملیاتی مهمی برای این دستگاه اطلاعاتی و یک شرمساری عمیق برای اسرائیلی‌ها به بار آورد، چراکه مشخص شد موساد یک بار دیگر در عملیات‌های ترور برای نیروهای خود از گذرنامه‌های جعلی متعلق به کشورهای دوست غربی استفاده کرده است. «ولی تو به من گفتی این عملیات، آسون و ساده‌ است. گفتی احتمال اینکه کارها جور درنیاد، نزدیک به صفره.» این جملاتی بود که نتانیاهو پس از رسوایی ناشی از این عملیات با عصبانیت به داگان گفت و دستور داد تا اطلاع ثانوی، طرح‌های ترور‌های پرشماری را که در فهرست انتظار داشت، به حالت تعلیق دربیاورد.



بعضی وقت‌ها بهتره راننده رو بکشی!
داگان در جلسه آن روزش در آکادمی موساد و در چند مورد از مصاحبه‌هایی که بعدها و در جریان تهیه این کتاب با او انجام دادم، به‌شدت تاکید می‌کرد که موساد، تحت فرماندهی او، این توان را داشت که مسیر ایرانی‌ها را در دستیابی به سلاح‌های هسته‌ای، از طریق عملیات‌های ترور و دیگر ابزارها و عملیات‌های دقیق و نقطه‌زن، متوقف کند. به عنوان نمونه از راه همکاری با ایالات متحده برای اینکه ایرانی‌ها نتوانند قطعاتی از برنامه هسته‌ای خود را از خارج وارد کنند. داگان می‌گفت: «اگر برنامه‌ریزی می‌کردیم و موفق می‌شدیم مانع دستیابی ایران به برخی از اجزا و قطعات مهم برنامه هسته‌ای ایران بشیم، این به صورت جدی به برنامه‌شون لطمه می‌زد. توی یه ماشین، به‌صورت متوسط 25هزار قطعه وجود داره. تصور کن که 100 قطعه از این قطعات وجود نداشته باشه. در این صورت واقعا خیلی سخت می‌شه ماشین رو به حرکت درآورد.» بعد هم با لبخند و در اشاره تلویحی به آن حالت عملیاتی مورد علاقه‌اش اضافه کرد: «و البته از طرف دیگه، بعضی وقت‌ها، کار اثربخش‌تر اینه که راننده رو بکشی!»