خطر تحریف شاهنامه بدون گویش های خراسانی

شاهنامه فردوسی، دانشنامه فرهنگ و تاریخ ایرانیان است. این اثر هنری ارزشمند، در شمار ارزشمندترین آثار حماسی جهان است و تاکنون به زبان‌های مختلف ترجمه‌شده است. شاهنامه در همه دوره‌های تاریخی از زمان سرایش آن ،همواره موردتوجه قرار داشته ، اما این استقبال بعد از قرن پنجم هجری رونق بیشتری گرفته و این اثر فاخر بیش‌ازپیش موردتوجه عام و خاص بوده است. فردوسی در سرایش شاهنامه با حفظ جانب امانت در نقل مطالب، کمال مهارت خود را در وصف مناظر طبیعی و میدان‌های جنگ و نیز ذکر حِکَم و مواعظ دلپذیر نشان داده است. از این‌رو، استادان و شاعران بزرگ، شعر فردوسی را نمونه اعلای فصاحت و بلاغت می‌دانند. نظر به‌این‌ که هر اثر ادبی بزرگ، پاره‌ای از شاخصه‌های فرهنگی و زبانی زادگاهِ خالق خود را دربردارد، دراین‌باره با دکتر محسن صادقی، پژوهشگر ادبی و استاد گروه زبان و ادبیات فارسی، درخصوص بازتاب گویش‌ها و فرهنگ شفاهی خراسان در شاهنامه فردوسی گفت‌وگو کرده‌ایم. این استاد ادبیات فارسی دارای 6 کتاب و قریب به 30 مقاله علمی است که در بیشتر آن‌ها از فرهنگ شفاهی و گویش‌های خراسان برای فهم بهتر متون کهن فارسی بهره گرفته‌شده است. جدیدترین کتاب وی که در سال 1399 به همت فرهنگستان زبان و ادب فارسی به چاپ رسیده «گنجینه گویش‌های ایرانی: خراسان 1» نام دارد که در آن به کمک جمعی از فرهیختگان، 7 گویش خراسانی: اَردَکولی (زیرکوه قاین)، دشت بیاضی (قاین)، دَربندی (تایباد)، وکیل‌آبادی (تربت جام)، گاشی (چناران)، نهالدانی (داورزن) و بجستانی مورد بررسی قرار گرفته است.   اهمیت گویش‌ها برای دریافت بهتر شاهنامه این استاد دانشگاه در ابتدا، ضمن گرامی داشت یاد و خاطره دکتر محمدرضا راشدمحصل ،استاد تازه‌درگذشته زبان و ادبیات فارسی به  بیان نکاتی درباره نقش این استاد کم نظیر در اشاعه دانش و خردورزی، می پردازد و در ادامه در تشریح تغییر و تحول زبان بشری می‌گوید: زبان بشری پدیده‌ای پیچیده است که پیوسته در حال تغییر و تحول است.  در طول تاریخ همواره واژه‌هایی از دایره کاربرد خارج می‌شود و واژه‌هایی جدید جای آن‌ها را می‌گیرد. این واژگان همچنین از طریق ارتباط ملت‌ها با یکدیگر به دلایل فرهنگی، مذهبی، اقتصادی و ... از یک زبان وارد زبان دیگر می‌شود. وی می‌افزاید: با وجود همه تلاشی که شاهنامه‌شناسان نام‌آشنا برای تشریح موضوعات دشوار شاهنامه فردوسی به‌کار بسته‌اند، متأسفانه در تصحیح انتقادی و متقن شاهنامه که به همت والای استاد خالقی مطلق و همکارانشان انجام شده نیز، برخی موضوعات حل نشده باقی مانده است. به‌همین دلیل، در شاهنامه‌پژوهی همواره باید به مقوله تغییر و تحول زبان و اهمیت گویش‌ها برای دریافت بهتر ابیات دشوار این شاهکار ادبی توجه داشت؛ زیرا ازیک سو، تعدادی از واژه‌های دشوار و ناشناخته شاهنامه که فرصتی برای ثبت و ضبط آن‌ در لغت‌نامه‌ها پیش نیامده در گویش‌های امروز خراسان کاربرد دارد و باید از آن‌ها به‌شیوه علمی برای فهم بهتر شاهنامه استفاده کنیم. از سویی دیگر، تعداد قابل توجهی از مشخصات جغرافیایی و اسم مکان‌های شاهنامه، به‌دلیل ناآشنایی نسخه‌نویسان با جغرافیای خراسان، تحریف شده و بر عهده ماست که آن‌ها را به اصل خود بازگردانیم.   تاثیر آشنایی با فرهنگ شفاهی خراسان  این پژوهشگر ادبی تصریح می‌کند: افزون‌بر مواردی که بیان شد در شاهنامه واژه‌هایی دارای بارِ فرهنگی نیز وجود دارد که شرح و توضیح آن‌ها نیازمند آشنایی با فرهنگ شفاهی خراسان است. برای نمونه در بیتی از جلد اول شاهنامه، واژه «مری» به کاررفته، اما چون برای نسخه‌نویسان و برخی مصححان غیرخراسانی ناشناخته بوده به حاشیه برده شده و به‌جای آن «گوهری» در متن آورده شده است. در حالی‌که دامداران مناطق مختلف خراسان هنوز به گوسفند و چارپای دست‌آموز و مطیع که بدون بند و طناب دنبال صاحبش راه می‌رود «مَری/ مَرّی» می‌گویند. یکی از مثال‌های خوب برای خطای نوشتاری اماکن جغرافیایی، ثبت «درازای سنگ» در ابتدای داستان فرود سیاوش است که در برخی نسخه بدل‌ها به‌صورت «تا در آزجنک» و «ارجنک/ ارچنگ» هم آمده است. دکتر محمدجعفر یاحقی که از معدود شاهنامه‌شناسان بزرگِ آشنا با فرهنگ و اقلیم خراسان است این مورد را به «تا در آرچنگ» تصحیح کرده و «آرچنگ» را همان «ارچنگان» امروزی، واقع در کلات نادری دانسته است.   ردپای «بخشی» های خراسان در شاهنامه دکتر صادقی که اوایل دهه هشتاد مدتی به‌عنوان کارشناس فرهنگی و مطبوعات مشغول ‌کار بوده، «کُشتی پهلوانی» و «سُنّت ریشه‌دار قصه‌گویی/ نقالی» را دو ویژگی شاخص حوزه فرهنگی توس می‌داند و معتقد است تاثیر این دو عنصر، در همه آثار ادبی برجسته منطقه توس و همچنین موفقیت و کسب موقعیتِ چهره‌های نام‌آورِ ورزشی، نظامی، ادبی و هنری این خطه چشم‌گیر و پر رنگ است. وی درادامه خاطرنشان می‌کند: واژه «بلبل» در سرآغاز داستان رستم و اسفندیار: «ز بلبل شنیدم یکی داستان/ که برخواند از گفته باستان» از نمونه‌واژه‌های دارای بارِ فرهنگی در شاهنامه فردوسی است که خوشبختانه مردم فرهنگ‌دوست مشهد و شهرهای همجوار، این واژه را هم مانند «بارثاوا» (پرثوه؛ نام قدیم خراسان در زمان اشکانیان و هخامنشیان) با نام گذاری محل کسب و کارهای خود حفظ کرده‌اند. برپایه مستندات متقن، «بلبل» در «سُنّت ریشه‌دار قصه‌گویی/ نقالی» خراسان بالاترین مرتبه است؛ مرحله‌ای کِششی‌ـ‌کوششی که کسب آن علاوه بر مهارت هنری و مجاهدت برای تزکیه نفس، در گروِ «لطف خداداد» و «فیض» است.  این استاد دانشگاه بیان می‌کند: افزون بر مواردی که به صورت انگشت شمار به آن پرداختیم بسیاری از واژگان خراسانی در شاهنامه فردوسی آمده است که شرح و تفسیر آن در این فرصت کوتاه نمی‌گنجد و درآینده به صورت سلسله وار در روزنامه خراسان به آن می‌پردازیم. البته بیان این نکته ضروری به نظر می‌رسد که پرداختن به مواردی که بیان شد زمان بر و نیازمند تعیین بودجه از سوی دولتمردان است. همچنین حفظ و احیای گویش‌ها و فرهنگ شفاهی خراسان همت والای تشکل‌های مردم‌نهاد و خیران فرهنگی را می‌طلبد.