حماسه سرایی فردوسی از نبرد «یازده رخ» در گناباد

 پهنه جغرافیای تاریخی شاهنامه از توس تا روسیه و چین و ماچین را در برمی‌گیرد. هفته گذشته در قالب گزارشی روایی در روزنامه خراسان به بیان ابیاتی از شاهنامه که در فضای شهر مشهد یا توس قدیم اتفاق افتاده پرداختیم و گفتیم که سام در «کشف رود» با اژدهایی رودررو شد و آن را کشت و لاشه‌اش را کنار این رود باستانی رها کرد، پس‌ازآن به روایت افسانه اژدرکوه (کوهی در نزدیکی مشهد) پرداختیم که می‌گویند این کوه، جسد همان اژدهای کشته شده به دست سام است که در طول تاریخ زیر خاک دفن شده. از دره «آل» نیز سخن گفتیم و شرح ماجرای نامه یزدگرد سوم را بازگو کردیم. حالا قرار است به سراغ نبردهایی از شاهنامه برویم که در شهر گنابد یا همان گناباد امروزی رخ‌ داده است. شایان ذکر است که منبع تمامی این سلسله گزارش‌ها، کتاب «فرهنگ جغرافیای تاریخی شاهنامه» به قلم استاد مهدی سیدی فرخد است.   نبرد «یازده رخ» در گناباد گنابد که در شاهنامه به آن اشاره ‌شده، همان شهر گناباد استان خراسان رضوی است که جنگ یازده یا «دوازده رخ»، میان سپاه ایران (به سپهسالاری «گودرز») و توران (به سپهسالاری «پیران ویسه») در آن درگرفته است. به‌محض این که کیخسرو خبر عزم افراسیاب درباره حمله به ایران را می‌شنود، گودرز را با سپاهی انبوه به مقابله تورانیان می‌فرستد. گودرز که در اصفهان بوده از آن شهر یا مرکز کشور (اصطخر) رو سوی توران زمین می‌نهد و با رسیدن به روستای زیبد در ۲۰ کیلومتری جنوب غرب شهر گناباد کنونی، سپاه را متوقف می‌کند و فرزند خویش «گیو» را برای اندرز دادن به پیران ویسه راهی «بلخ» و «ویشگرد» یا «ویسه گرد»، محل استقرار پیران در توران زمین می‌کند، اما نصایح گودرز، کارگر نمی‌افتد و گیو، نزد پدر به زیبد بازمی‌گردد. پیران، هم به کوه گنابد (در مقابل، زیبد) لشکرکشی می‌کند و هر دو آماده نبرد می‌شوند. یادکردهای شاهنامه از گنابد و کوه گنابد و زیبد در آغاز داستان چنین است. بی‌آزار لشکر به‌فرمان شاه همی رفت منزل‌به‌منزل سپاه چو گودرز نزدیک زیبد رسید سران را ز لشکر همی برگزید... فردوسی در بخشی دیگر از این روایت‌ها می‌گوید: بگویی به پیران که من با سپاه به زیبد رسیدم به‌فرمان شاه سپهدار چون «گیو» برگشت ازوی خروشان‌ سوی جنگ بنهاد روی بیامد چو پیش گنابد رسید بر آن دامن کوه، لشکرکشید چو دانست گودرز کامد سپاه بزد کوس و آمد ز زیبد به راه ز کوه اندر آمد به هامون گذشت کشیدند لشکر بر آن پهن‌دشت به دشت اندر آورد لشکر گروه به هامون سپاه از پس پشت کوه چو پیران سپاه از گنابد براند به‌روز اندرون روشنایی نماند ز زیبد زمین تا گنابد سپاه در و دشت از ایشان کبود و سیاه سپیده برآمد ز کوه سیاه سپهدار ایران به‌پیش سپاه سپه را سوی میمنه کوه بود ز جنگ دلیران بی اندوه بود سوی میسره رود و آب روان چنان درخور آمد چو تن را روان   نبرد گوران و پیران در جنگ‌گاه گنابد و زیبد از این ابیات پیداست که دو سپاه ایران و توران در مقابل هم یکی در کوه «زیبد» و دیگری «کوه سیاه» گنابد به‌گونه‌ای قرارگرفته‌اند که در سمت چپ سپاه ایران «رود و آب روان» بوده است. در ادامه این داستان بلند که بنا بر تصحیح استاد خالقی (ج ۴، ص ۱۶۶) شامل ۲۵۲۱ بیت و بنا بر چاپ مسکو (ج) ۵، ص ۲۳۴) ۲۵۱۸ بیت است،  11 پهلوان ایرانی با همین تعداد پهلوان تورانی جنگ تن‌به‌تن می‌کنند تا این‌که سرانجام، گودرز و پیران، رودررو باهم می‌جنگند و پیران به دست گودرز کشته می‌شود. چون تمام این مبارزات درهمان جنگ‌گاه گنابد و زیبد روی‌داده پس از ابیات پیشین، در حدود 13 بیت دیگر نیز از گنابد و زیبد و کوه گنابد نام‌ برده شده است که عبارت‌اند از: سپاهش به کوه گنابد شود به جنگ اندرون دست ما بد شود به کوه گنابد کنم کارزار؟ و گرسوی، زیبد بر آرای کار ز کوه گنابد برون تاختند سرآن‌سوی هامون برافراختند بشد، ترجمان بیژن آمد دمان به کوه گنابد به زه برکمان ز کوه گنابد برون‌شد سپاه بشد روشنایی ز خورشید و ماه وزان لشکری کز پسش چون پلنگ بیاورد سوی گنابد به جنگ کشیدم به کوه گنابد سپاه به ایران سپه بر ببستیم راه به زیبد یکی جایگه ساختند سپه در بر کوه بنشاختند یکی سوی کوه گنابد برفت یکی سوی زیبد خرامید تفت هم اندر زمان از لب دیدبان به گوش آمد از کوه زیبد چنان ز کوه گنابد همان دیدبان بدید آن شگفتی و آمد دوان وز آن‌سوی زیبد یکی تیره گرد پدید آمد و دشت شد لاژورد به زیبد ببد شاه یک هفته نیز درم داد و دینار و هرگونه چیز   گورگاه پیران ویسه در گناباد امروز این‌همه یادکرد از گنابد، زیبد کوه و کوه سیاه در یک داستان مهم، تردیدی را درباره صحت املای نام و محل آن‌ها باقی نمی‌گذارد. شهر گناباد و روستای زیبد برحسب قول مشهور «صفّه پیران ویسه» همان گورگاه پیران ویسه است. ولادیمیر مینورسکی، خاورشناس روس، درباره مشخصات شهر گناباد چنین نوشته است: «ینابد، جنابد، جنابذ، گناوه» در خراسان، یک روستای گناباد در ولایت توس و یک شهر گناباد وجود دارد که همان گناباد جنگ یازده رخ است. این شهر در امتداد گذرگاه هرات به خواف و جنوب خراسان و شمال قهستان یعنی استان‌های خراسان رضوی و جنوبی در میانه شهرهای تربت‌حیدریه یا زاوه، قدیم، کاخک، بجستان، فردوس یا همان «تون» قدیم و «قاین» قرار دارد. لذا برای حمله لشکر انبوه توران به داخل ایران محل مناسبی بوده است. در پایان جنگ یازده رخ آمده است که «لهاک» و «فرشیدور»، (برادران پیران) از محل جنگ، گریختند و «گستهم» ایشان را تا دشت «دغوی» در مرز توران تعقیب کرد و کشت. در گزارش‌های آینده روزنامه خراسان بخوانید در این نسخه به معرفی چند مکان، از مکان‌های گناباد که نامشان در شاهنامه ذکر شده، اشاره کردیم. در گزارش‌های آینده نیز به سراغ دیگر شهرهای خراسان ازجمله سرخس، کلات نادر، گلمکان، بقمچ و... می‌رویم و روایت‌های شنیدنی که در شاهنامه از این محل‌ها ذکر شده،بازگو می‌کنیم.