نیما نعمتی=کارشناس ارشد محیط‌زیست شهری

در دهه‌های گذشته روند روزافزون مهاجرت از روستا به شهر، افزایش مشکلات شهرنشینی را به‌دنبال داشت. در سال‌های اخیر علی‌رغم حفظ روند مهاجرت‌های شهرنشینی از روستاها، نوع دیگری از مهاجرت نیز چشمگیر است. مهاجرت‌های ‌درون‌شهری اکنون پدیده‌ای در حال گسترش است که در صورت تداوم، در روند توسعه‌ای شهرها اختلال ایجاد می‌کند. این اختلال نه تنها در زمینه بروز عدم تعادل اقتصادی و کاهش سطح برخورداری و رفاه شهروندی تاثیرگذار است، بلکه به عاملی برای توسعه‌نیافتگی زیست‌محیطی شهرها نیز بدل خواهد شد. در نگاه اول، موضوع از این قرار است که سطح اقتصادی شهروندان عامل اصلی مکان‌یابی آنها در انتخاب محل زندگی‌شان است. شهروندانی که از سطح بالای اقتصادی برخوردارند، فقط در مناطق با سطح برخورداری بالا از نظر آسایش و رفاه شهری سکونت می‌کنند و دیگر شهروندان در سایر مناطق حسب وضعیت اقتصادی ساکن می‌شوند. این امر نوعی جدایی‌گزینی اجباری و رقابت پیدا و پنهان را در لایه‌های مختلف شهروندی به‌وجود می‌آورد. مهاجران تازه‌وارد از روستاها در مناطق حاشیه‌نشینی و بافت‌های فرسوده یا مناطق ارزانقیمت با فضای کالبدی نامناسب سکنی می‌گزینند. ساکنان قبلی آن مناطق نیز با پیدایش بهبود اندکی در اوضاع اقتصادی‌شان از مناطق محل سکونت خویش با سطح برخورداری کمتر خارج شده و در مناطق با سطح متوسط از نظر امکانات و رفاهیات مستقر می‌شوند و این چرخه ناهمگونی ادامه می‌یابد. ساکنان مناطق با سطح متوسط از نظر رفاه شهری نیز به‌دنبال استقرار در نواحی خوشنام با سطح بالای امکانات شهری هستند و جای خالی ساکنان قبلی بافت‌های فرسوده و نواحی حاشیه‌نشینی را نیز مهاجران تازه‌وارد همواره پر می‌کنند. سه دلیل مهم در تداوم روند سیستماتیک مهاجرت‌های درون‌شهری چشمگیر است. یکی بروز نوعی رقابت همیشگی میان شهروندان با وضعیت‌های مالی متفاوت (تضاد طبقاتی)، در تغییر فضاهای سکونتی است. دیگری عدم‌تعادل بخشی به سطح برخورداری مناطق و نواحی شهری از نظر امکانات و رفاه شهری است و در آخر فضای کالبدی نقشی تعیین‌کننده در رشد مهاجرت‌های درون‌شهری و پذیرش مهاجران دارد. شهروندان برای تفریح و سرگرمی، خرید و مبادلات اقتصادی یا برای سکونت، مناطق با فضای کالبدی نامناسب و با استعداد بالای وقوع جرایم شهری را انتخاب نمی‌کنند. مناطق با فضاهای کالبدی نامناسب همواره از نظر اقتصادی و رفاهی در سطح پایینی هستند. دو پیامد مهم این روند مهاجرپذیری در برخی نواحی شهری یکی عدم توسعه پایدار محیط‌زیست شهری و دیگری بروز مشکلات عدیده اجتماعی-اقتصادی در مسیر جایگزینی‌های درون‌شهری است. برقراری تعادل میان مهاجرت‌های درون و برون‌شهری به توسعه پایدار محیط‌زیست شهری منجر می‌شود. امنیت کالایی بس گرانبهاست. در هر منطقه شهری از هر نوعی چه فرسوده چه نوساز و مهندسی‌ساز، چه فقیرنشین و چه مناطق با سطح تمکن اقتصادی بالا، خلاصه در هر منطقه‌ای که امنیت در حد مطلوبی برقرار باشد یکی از انگیزه‌های بالای مهاجرت حذف می‌شود. یکی از دلایل عمده مهاجرت‌های اجباری درون‌شهری یا به تعبیری فرار ساکنان از مناطق با فضای کالبدی نامناسب، نبود امنیت است و استقرار نیروی پلیس در هر منطقه‌ای قوت قلب شهروندان و عامل آسایش خاطر آنان است. حضور پررنگ نیروهای پلیس باید در اندازه‌ای باشد که عامل ناامنی قابل ذکر نباشد. شاید مدیریت شهری برای عدم ارائه امکانات شهری به نواحی حاشیه‌نشین یا بافت‌های فرسوده غیرقابل سکونت، دلایل خودش را داشته باشد، اما هیچ دلیلی برای محروم‌کردن ساکنان یک منطقه شهری و کشوری از ارائه مطلوب امکانات امنیتی وجود ندارد. نتیجه آنکه عدم همسانی در سطح برخورداری شهری و نوعی تضاد طبقاتی، در رشد مهاجرت‌های درون‌شهری موثر است. نکته مهم اینکه مهاجرت‌های درون‌شهری نیز مانند سایر انواع مهاجرت‌ها، ابعاد اقتصادی، اجتماعی و محیطی دارند که بررسی جداگانه هرکدام از این عوامل در شناسایی علل عمده مهاجرت‌ها اهمیت فراوانی دارد و نوعی پیوند ناگسستنی نیز میان انواع مهاجرت‌ها وجود دارد و راهکار غلبه بر معضلات مهاجرت‌های درون‌شهری، یافتن راهکاری برای حل معضل مهاجرت‌های برون‌شهری است.