این طبیب از دیدن بیمار می‌ترسد؟!

دور از واقعیت نیست که بگوییم بحث‌وجدل‌های اخیر پیرامون ترکیب کابینه دوازدهم دل‌ودماغ از حامیان دولت اعتدال ستانده است، هنوز عرق جبین مردم خاصه جوانان از مشقت‌های انتخابات ریاست جمهوری خشک نشده است که یکی از کابینه فراجناحی سخن به میان می‌آورد و یکی دیگر از کابینه هشتادمیلیونی، کسانی می‌گویند سهم بازندگان در انتخابات را محفوظ بدارید و کسانی هم از سهم خود در کابینه گلایه‌مند هستند! گویی بحث بر سر تقسیم غنائم جنگ است! آن‌هم میان مدعیانی که از یاد برده‌اند دلیل اصلی پیروزی حسن روحانی در دو انتخابات ریاست جمهوری گذشته چه بوده است! پس در کابینه آینده دولت روحانی رای و نظر ۲۴ میلیونی که خواهان باز شدن قفل‌های زنگ‌زده حرمان در ایران بودند چه می‌شود؟ مگر رئیس‌جمهور منتخب با نماد کلید نیامد؟
مگر می‌شود فلسفه تشکیل دولت تدبیر و امید و همچنین حمایت همه‌جانبه نه‌تنها پایگاه اجتماعی اصلاح‌طلبان بلکه اکثر تحول‌خواهان با گرایش‌های مختلف از دولت‌های یازدهم و دوازدهم را فراموش کرد؟ هنوز طنین شعارهای قاطع مردم از اقشار مختلف در شهرهای بزرگ و کوچک در گوش‌ها رنگ نباخته است، صدایی که از سوی پیر و جوان، زن و مرد دوشادوش یکدیگر در میتینگ‌های تبلیغاتی حسن روحانی مطالبه رفع محدودیت‌ها و شکستن انسداد سیاسی در کشور را خواهان بودند با فریاد لبیک یا حسین (ع).
به‌راستی چه طور می‌شود که در چنین شرایطی سیاسیون و دولتمردان درد را می‌بینند و از درمان حذر می‌کنند؟! شگفتا که مردم عامی کوی و برزن به‌خوبی عاقبت تلخ نادیده گرفتن مطالبات عمومی را توسط مسئولین تجزیه ‌و تحلیل می‌کنند؛ آن هنگام استراتژیست‌ها و کارشناسان خبره امر در کمال ناباوری خود را به آن راه می‌زنند؟ همگان شاهدند که با در پیش گرفتن این روند، ضربان قلب امید به فردایی بهتر در میان مردم روبه‌زوال می‌رود و گردش خون تدبیر در رگ‌های جامعه کندتر و کندتر می‌شود، آنگاه احزاب و رجال در
سودای قدرت‌طلبی سکوت پیشه کرده‌اند و از


زیر بار مسئولیت خویش شانه خالی می‌کنند! آیا این طبیب از دیدن بیمار می‌ترسد؟!
به‌راستی چرا؟ شاید به خاطر قدرت‌طلبی و مصلحت‌اندیشی باشد؛ حتی اگر از این منظر هم بنگریم مسبوق به سابقه است که این نوع بی‌توجهی سیاستمداران به آرا و مطالبات به‌حق، قانونی و ملی مردم به هر دلیلی هم که باشد نه به نفع مصالح کشور است و نه باعث حفظ قدرت آنان می‌شود، بسان انتخابات سال ۸۴ که به دلیل انشقاق در میان اصلاح‌طلبان منجر به ظهور و بروز پدیده‌ای به نام محمود احمدی‌نژاد شد که این روزها حتی اصولگرایان نیز حضور دوباره چنین تفکری در عرصه سیاست را به صلاح کشور نمی‌دانند.
بی‌گمان با ناامید کردن مردم بدین شکل دیگر نمی‌توان با هیچ تکراری در ۱۴۰۰ حماسه آفرید! دیگر نمی‌توان با سردادن وعده‌های بی‌فرجام پایگاه اجتماعی را وادار به مشارکت گسترده در انتخابات پیش رو کرد و درنتیجه باید اذعان داشت با در پیش گرفتن چنین سیاست‌هایی منافع ملی کشور که سهل است بی‌شک منافع جناحی گروه‌های صاحب قدرت هم تامین نمی‌شود.
حال مسئولین به‌خصوص دولتمردان و شخص حسن روحانی که همواره گفته است پای‌بند به عهد وعده‌های خویش با مردم است، باید در گام نخست مصلحت‌اندیشی و در نگاهی بدبینانه عافیت‌طلبی را به کناری بگذارند و در حد توان با مسئولیت‌پذیری توام با شفافیت راه را برای تحقق وعده‌های انتخاباتی که در اصل مطالبه اکثریت جامعه است
هموار کنند.