تمرين براي مطالبه هاي بزرگ

در اکثر اتفاقاتی که این روزها در سطح شهر شاهد آن هستیم، مرزهای باریک مطالبه‌گری و زیاده خواهی به سختی قابل تشخیص است. هر فرد به عنوان یک عضو در اجتماعی پیشرفته، می تواند حقوق ابتدایی خود را مطالبه کند. مشکل اینجاست که در بسیاری از موارد، نداشتن مطالبه زیان آورتر از زیاده خواهی محسوب می‌شود و در مواقعی می تواند برای کالبد یک اجتماع زیان‌هایی جبران‌ناپذیر به‌وجود آورد. این روزها افراد زیادی به دلایل مختلف از بازپس‌گیری حقوق مدنی خود در مقابله با قاعده‌ها و بروکراسی‌های پیچیده می‌گذرند. این در حالی است که فرد می‌تواند در چارچوب قوانین دولتی نسبت به حقی که از او زایل شده است ، معترض شود. بهانه‌ای که این روزها بیشتر از هر زمان دیگری می‌شنویم، مربوط می شود به هزینه زمانی و مالی که افراد باید صرف بازپس گیری مطالبه‌های بزرگ و کوچک کنند. نمی توان این واقعیت را کتمان کرد که مردم ما در طول دهه گذشته، عمده فعالیت های خود را معطوف به عرضه‌کردن مطالبه‌های کم هزینه کرده‌اند. این فرهنگ غلط به اندازه‌ای جا افتاده است که گاهی شاهد واکنش‌هایی تند به افرادی هستیم که مساله‌ای چون مطالبه را جدی‌تر می‌بینند. وقتي شما از رسیدن به حقوق اولیه شهروندی صحبت می‌کنید، بی شک باید به این موضوع واقف باشید که مطالبه‌های کوچک به علت ساختار غیرحرفه ای نهادهای مورد نظر، صرف هزینه ای بیشتر طلب می‌کند و در حقیقت پس از توفیق در اخذ مطالبه‌های کوچک است که فضای لازم برای مطالبه‌های بزرگ‌تر فراهم می‌شود.
یک مثال ساده
نزدیک به 120 مسافر در فرودگاه تفلیس گرجستان برای بازگشت به تهران با تاخیری 12 ساعته مواجه می شوند. مشکل اصلی، نقص فنی هواپیما عنوان شده است و شرکت هواپیمایی محترم مسافران را طی یک اشتباه از خروجی فرودگاه مشایعت کرده و در محیط مسقف و بسته‌ای در انتظار گذاشته‌است. در نهایت نقص فنی برطرف نمی شود و مسافران که طیف متفاوتی از سنین مختلف را تشکیل می دهند، مجبور به تحمل این ساعات تا رسیدن کمک از سوی شرکت هواپیمایی دیگری هستند. حال در نظر داشته باشید که عده ای هیچ مبلغی با خود همراه ندارند و عده ای به دلیل یک ساعته بودن زمان پرواز، داروهای خود را در چمدان‌های‌شان جا گذاشته‌اند. به صورت قانونی آن‌ها از خاک کشور گرجستان خارج شده‌اند و طبیعتا در خاک ایران نيز به سر نمی‌برند. در این زمان تمام افراد قصد دارند به محض ورود به ایران شکایت خود را به صورت قانونی دنبال کنند. با ورود به تهران، تعداد این شاکیان به 60 نفر تقلیل یافته و نیمی دیگر همچنان قصد دارند با رفتن به آژانس هواپیمایی مراتب اعتراض خود را عرضه کنند. شرکت هواپیمایی که مسئول اصلی تمام این اتفاقات است، پس از گذراندن چند مرحله دشوار می‌پذیرد که در ازای هر نفر مبلغ 100هزار تومن خسارت پرداخت کند. با شنیدن این خبر، نیمی دیگر از افراد شاکی تصمیم به کناره گیری از موضع خود می گیرند. با تحقیر ، توهین و تهدیدهایی که در روزهای بعد صورت می گیرد، تنها هشت نفر حاضر به ادامه مطالبه خود از شرکت هستند و پس از چند هفته، اندک مبلغ مورد نظر به حساب آنان واریز می شود.
شیوه برخوردهای مرسوم با یک مطالبه گر


تمام نهادهای خاطی به احتمال زیاد شیوه‌های خاص خود را هنگام مواجهه با چنین شرایطی دارند. در نمونه مذکور شیوه واکنش به مطالبه‌گران متشکل از این مراحل است: در ابتدا با مسافران مثل یک شهروند درجه دو رفتار و آنان را با شهروندان کشورهای دیگر مقایسه می‌کنند: اینجا که اروپا نیست! در مرحله دوم سعی می‌کنند از تحقیری که انجام داده‌اند ، بهره‌برداری و مسافران را دچار سرخوردگی کنند: شکایت شما به جایی نمی رسد ، کدام یک از شکایت‌های پیشین به جایی رسیده و شما فقط وقت خود را تلف می‌کنید! در مرحله سوم پای قوانین دروغ را به میان می‌کشند: هیچ قانونی مبنی بر اینکه نباید یک پرواز تاخیر داشته باشد، وجود ندارد. و در مرحله چهارم، ضعف نهادهای منتقد را به رخ می‌کشند: حتي روزنامه‌ها نیز کاری از پیش نمی‌برند ، این روزها همه در مورد ضعف شرکت‌های هواپیمایی مطلب می‌نویسند و تا امروز که اتفاق خاصی رخ نداده است.
دلایل تکراری یک فرد منفعل
در چنین موقعیتی، اندک افراد باقی مانده سعی دارند دیگر متضررهای این حادثه را راضی به ادامه اعتراض و گرفتن مطالبه‌های خود کنند. پاسخ‌های شاکی‌های دیروز و منفعلان امروز از این قرار است: ما وقت کافی را برای ادامه دادن این شکایت به‌‌خاطر 100هزار تومان نداریم. شما شاید بیکار باشید ولی ما کار داریم. آدم نباید برای هر مساله کوچکی با دیگران درگیر شود، با این شیوه نمی‌شود زندگی کرد. زندگی در ایران همین است ، باید منعطف بود. هزینه یک شب شام من 100هزار تومان است! از این به بعد فقط با پروازهای خارجی مسافرت می‌کنم تا شرکت‌های هواپیمایی داخلی ورشکست شوند!
دو راهی اخلاق‌گرایی
دستیابی به مطالبه‌های کوچک و بزرگ می تواند به اندازه‌ای برای شخص مسرت بخش باشد که مشکلات برآمده از تلاش‌های بی‌وقفه‌اش تا حدودی التیام یابد.
اما دوراهی اخلاقی در تقابل با افرادی است که در راه رسیدن به این مطالبه ، فرد را یاری نکرده‌اند. در چنین موقعیتی، شخص تکلیفش با نهاد یا افراد خطاکار مشخص است و حال باید تصمیم بگیرد با افرادی که راضی به بازپس‌گیری حقوق طبیعی خود نبوده‌اند با چه شیوه‌ای برخورد کند. آیا شخصی که با مرارت های فراوان موفق به اخذ مطالبه خود شده است، باید افراد منفعل را از چگونگی رسیدن به حقوق خود آگاه سازد؟ از نگاه افرادی که پا پس کشیده و منتظر نتیجه اعتراض دیگران شده‌اند ، این عمل سودجویانه به نظر نمی رسد؟ از سویی دیگر شاید اطلاع رسانی از بازپس گرفتن مطالبه‌های کوچک ، حتي در حد 100هزار تومن نیز، باعث ترویج فرهنگ مطالبه‌گری در سطح جامعه شود. اما تکلیف فرد با مولفه‌هایی که او را در این اثنا بیکار، باحوصله، زیاده خواه و یا سواره نظام فرض کرده‌اند، چیست؟ آیا باید اشخاصی را که بسیار زودتر از مطالبه خود دست کشیده‌اند، در راه رسیدن به حق خود یاری کرد؟
نتیجه گیری
مطالبه را شاید بتوان هسته اصلی یک جامعه نظام‌مند در نظر گرفت. انسان بدون توانایی در ابراز و ستاندن مطالبه‌های خود قادر به ارتقا دادن سلامت اجتماعی که در آن زندگی می‌کند، نخواهد بود. سلامت یک جامعه مترقی، نیاز به صرف‌کردن هزینه‌های مالی و زمانی دارد و بی شک با آموزش و راهنمایی اشخاصی که روحیه مطالبه‌گری دارند، می‌توان فرهنگ نادرست قناعت به مطالبه‌های کم هزینه را ریشه کن کرد.