روزنامه آرمان امروز
1396/07/16
رفتار صادقانه سياسي هزينه بالايي دارد
از نظر شما با توجه به اینکه دولت با همراهی اصلاحطلبان شکل گرفته، مهمترین چالش جریان اصلاحات چیست؟مهمترین چالش جریان اصلاحات پاسخ عملی به افکار عمومی است. اگرچه اصلاحطلبان در راس قوه مجریه نیستند و فردی خارج از این اردوگاه رئیسجمهور است، اما حمایت اصلاحطلبان از آقای روحانی و همچنین رای کاملا معنیداری که مردم در انتخابات مجلس و شورای شهر به لیست امید دادند، به نوعی بخشی از مسئولیت را متوجه این جبهه کرد. مجموعه نهادهایی که در اختیار یا مورد حمایت اصلاحطلبان هستند، باید بتوانند برای نیل به این هدف کارآمدی خود را نشان دهند. در حال حاضر مهمترین دغدغه جامعه امروز مسائل معیشتی و اقتصادی است که از دولت (بهویژه پس از برجام) انتظار جدی در این باره میرود. اگر جبهه اصلاحات نتواند تا انتخابات سال 98 پاسخ روشنی در این باره بدهد، طبیعتا مقداری از اعتماد عمومی به نیروهای جریان از دست خواهد رفت و باید توجه داشت که قرار نیست مردم همیشه و به هر قیمتی آرای خود را به سبد اصلاحطلبان بریزند. به رغم اینکه مردم مشکلات کشور را میدانند و مجموعه مهمی در مقابل ما قرار گرفته که از تمامی اهرمهای قانونی و فراقانونی خود برای ناکارآمد کردن این مسیر استفاده میکند، اما نهایتا مساله از دست نرفتن اعتماد مردم و داشتن پاسخ عملی برای آنان مهمترین چالش برای ما خواهد بود.
مجلس ششم در تاریخ پس از انقلاب ویژه بود. برخی از اصولگرایان این مجلس را به دلیل اقداماتی مانند تحصن به تندروی متهم میکنند. شما به عنوان یکی از نمایندگان آن دوره، مجلس ششم را چگونه ارزیابی میکنید؟
هر حادثه تاریخی و عملکردی باید در ظرف زمانی خود سنجیده شود و قضاوت صرف بدون در نظر گرفتن شرایطی که آن زمان داشتیم درست نیست. همان زمان که تحصن صورت گرفت، نمایندههای مجلس در اطلاعیهها و سخنرانیها اعلام میکردند که اگر صلاحیت صد نماینده متحصن تایید نشود اما درباره دیگران روشنگری صورت گیرد و پاسخ قانع کننده به عدم تایید صلاحیت افراد دیگر داده شود، دست از تحصن برخواهیم داشت. در اصل این اقدام برای اهداف شخصی نمایندگان نبود، اما من هم قبول دارم به دلیل اینکه ما ابزارهای درست تبلیغی نداشتیم و شرایط مناسب نبود، در آن زمان تحصن به عنوان اقدامی در جهت منافع شخصی نشان داده شد و مقبولیت آن در جامعه کم شد. اما من مجلس ششم را مجلسی زنده میدانم و مجموع حرکت قابل دفاع بود. این مجلس برجسته بود و هنوز هم که بیش از سه دوره از آن گذشته، شاهد هستیم که برخلاف سایر مجالس هنوز از آن نام برده میشود. مهمترین برجستگی هم این بود که مجلس ششم هیچگاه در جهت تضییع حقوق مردم حرکت نکرد و نقش خود را به عنوان زبان گویای مردم حفظ کرد. جایی که احساس شد مسائلی به نفع کشور نیست ایستادگی کرد و طرحهای تحقیق و تفحص بسیاری را پیگیر شد. آغاز بحثهای مربوط به انرژی هستهای و برخی لایحههای مجلس ششم در تاریخ مجلس میدرخشد. نمیتوان به دلیل یک اقدام مانند تحصن (که بعضا جوانب آن نیز دیده نشده) این مجلس را به تندروی متهم نمود و از نظر من مجلس ششم در جهت استیفای حقوق شهروندی و وظایف خود عمل کرد. هرچند اقدامات آن دوره مانند هیچ کاری بدون ایراد نیست. با تمامی تفاسیر برجستگیهای مجلس ششم در برابر این ایرادات کاملا آن را از سایر ده مجلس متمایز میکند.
اقلیت اصلاحطلبی از طریق لیست امید وارد مجلس دهم شدند. از نظر شما عملکرد فراکسیون امید قابل قبول بوده است؟
کشور از مشکلی رنج میبرد که پس از سال 88 تشدید شد. در کشور طراز و کیفیت نیروها برای حضور در عرصه سیاسی پایین آمده و متاسفانه تحمل نشدن منتقدان شرایط را با مشکل مواجه کرده است. از یکسو افراد جدید آن کیفیت و سابقه را ندارند و از سوی دیگر برخی رفتارها موجب تردید و بازداشتن نیروهای سیاسی از حرکت میشود. در مجلس ششم شاید پنجاه نفر ناطق درجه یک حضور داشتند که هرکدام سخنان جذاب و ویژه خود را داشتند، اما این در مجلس دهم محدود به یک الی دو نفر شده است. منکر مسائل و مشکلات موجود نیستم، اما به هرحال امروز نمایندگان هم به سمت محافظهکاری رفتهاند و بعضا از وظیفه اصلی خود غافل شدهاند. در مجلس دهم کیفیت پایین نیروهای سیاسی حتی در جریان اصولگرایی هم دیده میشود و پوستاندازی اصولگرایان موجب شده برخی نیروهای جدید بیهویت و تندخو باعث فاصله گرفتن مجلس، از جایگاه کارشناسیاش شوند. با توجه به عدم تایید صلاحیت بخش عمدهای از نیروهای سیاسی (جز چند نفر) و حضور کسانی که در ردههای چندم اصلاحطلبی هستند، کیفیت مجلس هم پایین آمده است. با تشکیل مجلس ششم شاهد یک فراکسیونیزم درست بودیم و امید میرفت این مساله، در درازمدت قوی شود و بتواند سازوکارهای جریان حزبی در کشور را تقویت کند. اما امروز متاسفانه شاهد هستیم کسانی در فراکسیون امید هستند که حتی نمیتوانند انسجام فکری داشته باشند. رای اعتماد به برخی وزرای محافظهکار و رای نیاوردن یکی از معدود وزرای اصلاحطلب نشان میدهد فراکسیون امید فاقد عناصر لازم برای تاثیرگذاری است؛ هم در اعضای فراکسیون و هم در مدیریت فراکسیون دیده میشود که افراد به جای طی کردن فرایند حزبی به دلیل سابقه مدیریتی برای حضور در لیست برگزیده شدهاند و نمیتوانند رهبری خوبی انجام دهند. به نظر من در شرایطی هستیم که از فراکسیون امید فقط نامی وجود دارد.
در دوره دولت اصلاحات و مجلس ششم کیفیت نیروهای اصلاحطلب بسیار قابل توجه بود. چرا در حال حاضر این کیفیت در بین نیروهای جدیدتر اصلاحات مشاهده نمیشود؟
مشکل جریان اصلاحات مولد بودن و تحویل نیروهای با کیفیت نیست. همین الان در بدنه احزاب اصلاحطلب جوانان توانمند بسیاری حضور دارند. مشکل، نحوه برخورد با نیروهای جدید است. وقتی ما احزاب را تقویت نمیکنیم و با وجود برخی محدودیتهای غیرلازم عملا بخشی از نیروها از دایره تصمیمسازی خارج شده و جای آنها با نیروهای درجه چندم پر میشود، معمولا چنین است که افراد توانمند از سد برخی سختگیریها عبور نمیکنند. همچنین هنگامی که بخشی از نیروها پی درپی با محدودیت مواجه میشوند، به حاشیه رانده خواهند شد. فلسفه وجودی جریانهای سیاسی، تشکلها و احزاب، تلاش برای در دست گرفتن قدرت و اثرگذاری بر جامعه است. تجربه سیاسی نشان داده که وقتی افراد توانا از گردونه رقابت خارج میشوند، کسانی که باقی میمانند میتوانند به آسانی به نیروهای محافظهکار تبدیل شوند. امروز چیزی که در جامعه سیاسی به وضوح دیده میشود، نفاق است. من میبینم که حتی برخی از اصولگرایان در محافل خصوصی نسبت به بخشی از شعارهای اولیه انقلاب نهتنها دفاعی نمیکنند بلکه انتقاد هم دارند، اما این مسائل در عرصه عمومی مطرح نمیشود. بیتردید این وضعیت ناشی از بهکار بستن ساز و کارهای سختگیرانه است. برخی سختگیریها هزینه رفتار صادقانه و شفاف سیاسی در کشور را بالا میبرد.
به دولت جدید آقای روحانی خیلی نقد وارد شد. اما حتی برخی از اصلاحطلبان این توجیه را داشتند که وزرای اصولگرایی مانند آقای رحمانی فضلی بعضا عملکرد اصلاحطلبانه داشتند. به نظر شما این مساله تا چه حد قابل توجیه است؟
متاسفانه این روزها در مذمت حضور در قدرت و سهمخواهی از دولت خیلیها از جمله برخی بزرگان اصلاحات صحبت کردهاند. از نظر من این مساله به شدت قابل نقد است و بر اساس یکی از عادات ماست که میگوید اسمش را نیاور، خودش را بیاور. یعنی اسم قدرت بد است اما خود قدرت خوب است. بار ارزشی و غیر ارزشی دادن به مساله قدرت خطایی استراتژیک است. اصلا فلسفه تشکیل احزاب و جریانهای سیاسی کسب قدرت است. نه کسب قدرت برای قدرت، بلکه کسب قدرت برای مدیرت صحیح کشور. بنابراین اگر کسانی در جریانهای سیاسی سعی میکنند در بخشهایی از این مدیریت نقش داشته باشند، صرفا برای حضور در جایگاه قدرت نیست، بلکه برای هدایت ساختار اجرایی کشور به مسیر بهتری است. آقای روحانی در دور دوم انتخابات ریاستجمهوری با چالشهای جدی رو بهرو شد و طبق آمار تا سه هفته قبل از انتخابات، وی جزو معدود روسای جمهور مستقری بود که برای دور بعد مشکل داشت. اگر اصلاحطلبان و شخص رئیس دولت اصلاحات به کمک نمیآمدند، معلوم نبود برای دور دوم انتخابات چه اتفاقی میافتاد! خود آقای روحانی اگر سخنرانیهایش در دوره انتخابات را مرور کند انتظار دیگری از کابینه خواهد داشت. آنچه ما در آن ایام از وی دیدیم شخصیتی با شعارها و وعدههای اصلاحطلبانه بود که انتظار میرفت کابینه دوم او رو به جلوتر باشد. اما اگر به وضعیت وزارتخانههایی مانند علوم (که هنوز وزیر هم ندارد)، فرهنگ، آموزش و پرورش، کشور و... نگاهی بیندازیم، متوجه میشویم کابینه عقبگرد واضحی داشته و محافظهکارتر شده است. باتوجه به این شرایط باید دقت کرد که اگر این دولت کارآمدی لازم را نداشته باشد، چه کسی بیشترین ضرر را خواهد کرد؟ آقای روحانی دومین دوره ریاستجمهوری را تجربه میکند و در هر صورت بیش از این دوره نیز باقی نخواهد ماند. اما جریان اصلاحات به عنوان حامی اصلی رئیس جمهور اگر در سال 1400 با هر کاندیدایی به انتخابات ورود کند، مردم حق ندارند سوال کنند در این 8 سال دولت تحت حمایت اصلاحطلبان چه دستاوردی داشت؟ مگر میشود با محدودیتهای موجود، وزیری اصولگرا عملکرد اصلاحطلبانه داشته باشد؟ چه پیشرفتی در حوزه توسعه سیاسی شاهد بودهایم که عنوان شود عملکرد وزارت کشور قابل دفاع است؟ من فکر میکنم جای نقد جدی به کابینه آقای روحانی وجود دارد و حتی اگر اصلاحطلبان هم بدون چشمداشت سیاسی از او حمایت کردند، اخلاق سیاسی حکم میکند روحانی بعد از پیروزی، طبیعتا به ظرفیتهای اصلاحطلبان برای مدیریت کشور توجه جدی کند. من فکر میکنم سهم ظرفیت این جریان در اداره کشور بسیار بیشتر از آن است که در دولت مشاهده میشود و کاملا اخلاقی است کسانی که باعث پیروزی فردی شدند، توقع حضور در سطوح مدیریتی را داشته باشند. به هرحال این پرسشها و انتظارات مردم در انتخابات 98 و 1400 به نوعی گریبان اصلاحطلبان را خواهد گرفت.
به نظر شما اصلاحات در سال 1400 پشت آقای لاریجانی خواهد ایستاد؟
اگر قرار باشد تا 1400 مرزهای هویتی اصلاحطلبی به هم ریخته و مخدوش شود، امکان حمایت از آقای لاریجانی هست. اما اگر بخواهیم بر مرزهای هویتی اصلاحطلبی تکیه کنیم، طبعا ایشان جایی در اردوگاه اصلاحات نخواهد داشت.
به برخی انتصابات آقای نجفی بعضا نقدهایی حتی از سوی شورای شهر وارد شده است. تا چه حد این انتقادات را وارد میدانید؟
شورای شهر به نسبت سالیان گذشته خیلی سیاسی شده و شهرداری هم به تبع آن همین مسیر را رفته است. بخشی از انتقاد از این منظر دیده میشود، اما باید در نظر داشت که آقای قالیباف در دوره 12 ساله مدیریتش سعی کرد مهرههایی را در شهرداری قرار دهد که در عرصه سیاسی همراه وی باشند. خصوصا که وی در دورههای اخیر یکی از کاندیداهای ریاستجمهوری بوده و از ظرفیت شهرداری هم برای این کار استفاده کرده است. ضمن اینکه معتقدم نباید سیاسی به مدیریتهای شهری نگاه کنیم، اما نباید انتظار تغییر در روند حرکتهای سیاسی گذشتگان را هم نادیده گرفت. توقعات اعضای شورای شهر به عنوان نمایندگان مردم باید مورد توجه آقای نجفی باشد، هرچند اصلیترین وظیفه این شورا نظارت بر عملکرد شهردار و مجموعه تحت امر وی است. اگر شورای شهر هم به این بخش از وظایف خود بیشتر توجه کند، هم به فاصله گرفتن انتصابات شهرداری از فضای سیاسی کمک میکند و هم در درازمدت فرهنگی نهادینه میکند که حتی در صورت اصلاحطلب نبودن شوراهای آینده نقش نظارتی آن را تقویت کند. در هر صورت بخشی از این انتقادات وارد است اما شکل برخورد با آن باید در جهت تقویت بعد نظارتی باشد تا توصیه در به کارگیری اشخاص.
شما یکی از فعالان جنبش دانشجویی بودید. از نظر شما چرا جنبش دانشجویی رمق سابق را ندارد؟
با انحلال دفتر تحکیم وحدت به عنوان محور فعالیتهای دانشجویی کشور به جریان دانشجویی ضربه وارد شد. در این راستا هم بدون شک برخی مسئولان همان زمان نقش داشتند. برخی از آن مسئولان نمیخواهند جریان دانشجویی به عنوان نهادی قدرتمند و فارغ از زد و بندهای سیاسی در کشور اثرگذار باشد. برخورد با دفتر تحکیم و انجمنهای اسلامی دانشجویی و همچنین موازیسازیهایی که با هدف به حاشیه راندن این بخش انجام شد، مشکلاتی ایجاد کرد. در 8سال دولت آقای احمدینژاد و حتی دولت آقای روحانی چنان که انتظار میرفت فضای مناسب و مساعدی فراهم نشد. در دوران قبل از دولت یازدهم برخی نهادهای موثر شرایطی برای فعالیتهای دانشجویی و سیاسی ترتیب دادند که چه بسا نادانسته باعث میشد جریان دانشجویی غیر موثر در دانشگاهها شکل گیرد یا فعالیت دانشجویی آنقدر پرهزینه شد که دانشجویان به سمت اینگونه اقدامات حرکت نکردند. زمانی شرایط کشور به گونهای بود که احساس میشد احزاب و جریانهای سیاسی میتوانند نظرات انتقادی خود را آزادانه بیان کنند و فکر میکردیم این احزاب میتوانند جایگزین جنبش دانشجویی شوند، یا اگر این جریان نباشد احزاب مستقل و مطبوعات جای آن را میگیرند. اما از آنجا که این اتفاق نیفتاد هنوز جا برای فعالیت دانشجویی در کشور خالی است و ما نیازمند یک جریان خالص هستیم که بدون نگاه به قدرت اشکالات را گوشزد کند. این مساله فقط در جریان دانشجویی قابل شکلگیری است و برخی تصمیمهای سالهای اخیر موجب تضعیف این جریان شده است اما روند بازگشت آن بسیار کند و ضعیف است و هنوز نتوانسته نقش تاثیرگذاری برای جنبش دانشجویی ایجاد کند. از نظر من اگر جامعه پویا و فعالی بخواهیم نیاز به فعال شدن جنبش دانشجویی داریم. متاسفانه امروز که ذائقه جوانان و دانشجویان از سیاسی بودن و رویکرد انتقادی، به سمت و سوی فعالیتهای کم هزینهتر میرود این فقدان بیش از همیشه حس میشود.
سایر اخبار این روزنامه
«تكرار مي كنم» تنبيه دارد؟
رفتار صادقانه سياسي هزينه بالايي دارد
طرح نظام پارلماني؟ هدف؛ نااميدكردن مردم
...اين بار، خداحافظي با دفتر آيتالله هاشمي
نبايد بهاين بهانه تسويه حساب سياسي كرد
آتش سوزی سریالی قبرستانهای تاریخی
۱۷ مهر زمان رسیدگی به پرونده مرتضوی
رشد ۲برابری زنان زندانی غیرعمد
دستگیری کودکان کار کودک آزاری است
دانشگاه محل تقابل علم و اعتقاد نیست
یاد د اشـتهـای اخـتصـاصـی
انتقامگیری راه علاج نیست
پرونده «مهدی جهانگیری» در پلیس آگاهی نیست
حمله به بانکهای تهران با تفنگ ساچمهای
حرمت رأی مردم
معمای هزارتوی وزارت علوم
ظریف: آمریکا به تحریم معتاد شده
ایران از همکاری و مساعدت برای گسترش زبان فارسی دریغ نخواهد کرد