درباره سرنوشت یک واژه

فرهیختگان «استکبار» از آن دست کلیدواژه‌های پرتکراری است که در زندگی روزمره‌مان بسیار می‌شنویم. در 40 سال گذشته آنقدر شنیده‌ایم که شاید بسیاری‌مان از شنیدنش خسته شده‌ایم. در کنار انقلابی‌های مومنِ به این واژه که در گفتارشان بسیار این واژه را به کار می‌برند قشر دیگری نیز هستند که این واژه برایشان بسیار بیش از آنکه فکرش را کنیم، کاربردی است؛ این قشر مدیران هستند. مدیران ناتوان و نالایق بسیاری از کم‌کاری‌ها و ناتوانی‌هایشان را با به کاربردن واژه «استکبار» به گردن او می‌اندازند. همین کاربری این واژه آن را از معنا تهی کرده است. همین کاربری این واژه منتهی به این شده که راه‌حل برون‌رفت از مشکلات برای کشور الزام «توافق به هر قیمت» با استکبار در ذهن‌هایمان پررنگ‌تر شود. اما جدا از سوءاستفاده‌هایی که بخشی از مدیران ناتوان دولتی از این واژه می‌کنند. این واژه در معنای حقیقی خود چه معنایی دارد؟ و چرا به کار رفته و تا این حد در جامعه ما فراگیر شده است؟  برای پاسخ به این پرسش‌ها باید از ابداع‌کننده این واژه آغاز کنیم. فهمیدن اینکه چه کسی این واژه را به کار برد و با چه هدفی این کار را کرد اولین مرحله از فهم غیرعرفی و حقیقی معنای «استکبار» است. استکبار را امام راحل عظیم‌الشان به کار برد. امام خمینی به صورت متناوب از این واژه استفاده می‌کرد. امام خمینی‌(ره) در زمانه‌ای به فکر انقلاب برای بهبود شرایط جامعه افتاد که آمریکا به‌عنوان مهم‌ترین قدرت جهانی که ایران تحت نفوذ آن بود، بزرگ‌ترین مانع تحقق این خواسته می‌شد. به همین جهت محور اصلی مبارزاتی و کنشگری سیاسی رهبر انقلاب که رفتارش معطوف به آن شکل می‌گرفت، آمریکا شد. امام‌(ره) محور اساسی مبارزات خود را، مبارزه با آمریکا به‌عنوان دشمن اصلی و دست‌نشانده آن در کشور (شاه) و منطقه (اسرائیل) قرار داد. همین رویکرد در دوران حضرت آیت‌ا... خامنه‌ای نیز ادامه پیدا کرد و فقط به جای دولت دست‌نشانده با پدیده‌ای پیچیده‌تر تحت عنوان اندیشه وابستگی مقابله مواجه است. تفسیر رهبران انقلاب از آمریکا با واژه «استکبار» بیان شد. رهبران انقلاب محور مبارزه خود را با استکبار قرار داده‌اند و آمریکا را به‌عنوان نمود اصلی آن طرد کردند. اما چرا «استکبار»؟ در زمانه امام راحل مهم‌ترین تفسیر از آمریکا ذیل واژه «امپریالیسم» بود. واژه‌ای مارکسیستی که دلالت بر وضعیتی اقتصادی داشت؛ وضعیتی که در آن امپریالیسم ساختاری را شکل می‌داد تحت‌عنوان استعمار که به موجب آن سرمایه دیگر کشور‌ها را طی فرآیندی برای خود می‌کرد و مردمان آن سرزمین را استثمار می‌کرد. اما «استکبار» واژه‌ای قرآنی است: «فی‌صدورهم الاکبر؛ نیست در دل‌هاشان مگر تکبر و نخوت»، «فاستکبرتم؛ شما استکبار و گردن‌کشی کردید»، «کذبوا بایاتنا واستکبروا عنها؛ آیات ما را تکذیب کردند و از پذیرش آن تکبر ورزیدند» همان‌طور که از این آیات بر می‌آید استکبار دلالت بر وضعیتی روانی دارد؛ وضعیتی که در آن مستکبر با تحقیر ملل دیگر آنها را به نیروهای پیرو و دست‌دوم تبدیل می‌کند و به موجب آن پیشرفت میل‌خواهی را در ملل دیگر می‌میراند. شاید بتوان به‌طور خلاصه طی جدولی این دو واژه را از هم تمییز داد تا در ادامه آن به فهم دقیق‌تری از این واژه امام راحل دست پیدا کنیم. امام از رهگذر استفاده از این واژه به دنبال ایجاد وضعیتی بود تا کشور و مردم مسلمان امکان پیشرفت برایشان حاصل شود؛ پیشرفتی برآمده از عزت و نه تحقیر و ذلت، پیشرفتی برآمده از میل پیشرفت‌خواهی جوانان کشور نه میل سرپوش‌گذاری مدیران نالایق.