تاسیس احزاب «بله قربان» و «چشم قربان!»

رشد درآمدهای نفتی ایران به تدریج از اواسط دهه 1330 آغاز شد. شاه پس از کودتای 28 مرداد، عملاً مسئله ملی شدن صنعت نفت را کنار گذاشت و با پذیرش تقسیم سود حاصل از فروش نفت، عملاً پای آمریکا و چند کشور اروپایی را هم به بازار نفت ایران باز کرد.
«یرواند آبراهامیان» در کتاب «ایران بین دو انقلاب»، ضمن اشاره به این موضوع، می‌نویسد:«شاه با این درآمدهای هنگفت نفت و 500 میلیون دلار کمک نظامی ایالات متحده، می‌توانست شمار نیروهای مسلح را از 120 هزار نفر به بیش از 200 هزار نفر و بودجه نظامی را از 80 میلیون دلار در سال 1333 به تقریباً 183 میلیون دلار در سال 1342 برساند.» با این حال، تغییراتی که شاه در پی آن بود، به افزایش بودجه نظامی و صرف درآمدهای نفتی در این زمینه و زیر نظر آمریکا، خلاصه نمی‌شد. او می‌خواست هر چه سریع‌تر حکومت مستبدانه خود را به یک دیکتاتوری تمام عیار تبدیل کند.
«آبراهامیان» می‌نویسد:«شاه در دهه 1330، بر بیشتر بخش های جامعه، به ویژه طبقه روشنفکر و کارگر شهری، کاملاً مسلط بود. استانداران با استفاده از ژاندارمری و شهربانی، به شدت بر انتخابات نظارت می‌کردند و به این ترتیب عنان اختیار هر دو مجلس شورای ملی و سنا در دست شاه بود. درباریان قدیمی و کهنه‌کار، از جمله دکتر منوچهر اقبال و اسدا... علم، مجلس را به دو حزب سلطنت‌طلب تقسیم کردند. اقبال که با افتخار خود را نوکر شاه معرفی می‌کرد، رهبر حزب ملیّون و عَلَم، دوست شاه و زمین‌دار بزرگ منطقه بیرجند، هدایت حزب مردم را برعهده داشت. بنابراین، دو حزب نامبرده به احزاب «بله قربان» و «چشم قربان» معروف شده بودند ... پایین آوردن میزان حد نصاب لازم برای رأی‌گیری، احتمال هرگونه مخالفت آتی را در مجلس کاهش داد؛ از سوی دیگر، با دادن حق وتو در مصوبه‌های مالی به شاه، جایگاه او تقویت شد.» شاه برخلاف ادعاهایی که در جریان اصلاحات ارضی مطرح کرد،  با خانواده‌های زمین‌دار بزرگ در ارتباط بود و از آن ها حمایت می‌کرد. «آبراهامیان» می‌افزاید:«خانواده‌های اشرافی زمین‌دار مانند عَلَم، علاء، حکمت، ذوالفقاری، قراگزلو، اردلان، بیات، دَوَلّو، هدایت و فرمانفرما هنوز در تهران و دیگر استان‌ها قدرت داشتند. نسبت نمایندگان زمین‌دار در مجلس، از 49 درصد در مجلس هفدهم به 50 درصد در مجلس هجدهم  و 51 درصد در مجلس نوزدهم رسید.»