علی مندنی پور نعل‌بندهای ناآگاه !

«بخاطر میخی، نعلی افتاد ،
بخاطر نعلی ، اسبی افتاد ،
بخاطر اسبی،سواری در خون خود غلتید ،
بخاطر سواری ، جنگی شکست خورد ،


بخاطر شکستی ، مملکتی ویران شد»
ضرب المثلی است ، برگرفته ، از دلِ فرهنگِ سرزمین آفتاب تابان(ژاپن)
درسی آموزنده از:
نظم ،دقت،وظیفه شناسی ، احساسِ مسئولیت و مسئولیت پذیری .
پیامی گویا، رسا و‌ مانا و سازنده. آنچه، در پرتو وجودی‌اش، کشوری کوچک در قالب مجمع‌الجزایری دور افتاده با کمترین منابع، مردمانی سخت‌کوش و مقاوم و بهره‌گیری از عناصرِ سازنده این فرهنگ، توانست تا در پی شکست سنگین از جبهه متّفقین در جنگ دوّم جهانی، دگر بار قامت راست کرده و سال‌ها زودتر از آنچه انتظار می‌رفت، آب رفته را به‌جوی بازگردانده، شکوه و عظمت دیرین را بازیافته، به یکی از قدرت‌های بزرگ صنعتی - اقتصادی بَدَل و با حفظ آداب و عادات و سنّت‌ها به دنیای مدرن قدم گذارد.
سرزمینی که شهروندانش به نظم، پشتکار، دقّت، ظرافت، خلاقیّت، مسئولیّت‌پذیری و قانون‌مداری شُهره‌اند.
گوهرِ قیمتی و عنصر نجات‌بخشی که «شوربختانه» در فرهنگِ دیارِ هزارویک شب، بسی کمیاب و جای خالی‌اش به جِدّ احساس شده و می‌شود!
چگونگی و چرایی پیدایش این آسیب در پیکره درختِ تنومندِ فرهنگِ این مرز و بوم، در گذرِ زمان خواست این نوشته نیست، چه، آسیب‌شناسی و به تَبَع آن داوری درباره این دردِ کهنه و آزاردهنده، نیاز به ریشه‌یابی اصولی حادثه‌ها، رویداد‌ها، و نگاهی بی‌طرفانه به نقش، جایگاه و عملکردِ هیات حاکمه و اصحاب قدرت از گذشته دور تا به امروز دارد.
پروسه‌ای پیچیده، زمان‌بَر و سراسر حرف و حدیث، که در چارچوب نوشته‌هایی از این سنخ نگنجیده وبه راحتی از عهده هر مدّعی تحقیق و صاحب‌نظری بر نمی‌آید!
بیاییم، بُت‌سازی، تعارف و تمجید‌های بیجا، تعظیم و تکریم‌ها و دوّلا و راست شدن‌های «هدفمند و ریاکارانه» را، یکبار برای همیشه کنار گذاشته، از ملاحظه‌کاری پرهیز، رُک‌ و راست و بدون لُکنت از حقّ خود و شهروندان دفاع کرده و جرات بیانِ واقعیّت‌ها را داشته باشیم.
هنر «نه گفتن»و اعتراف به خطا و اشتباه و پوزش‌خواهی و پاسخگویی به اعمال و رفتار خویش را تمرین کرده و در تار و پود فرهنگِ زندگی روزانه مان نهادینه کنیم.
بیاییم، نظم، وظیفه‌شناسی، مسئولیّت‌پذیری، انصاف و رعایتِ حقوق دیگران را سرلوحه کارها مان قرار داده، از «منیّت»، «خودمحوری»، «تنگ‌نظری»، «گروه‌گرایی»، «خودپسندی» و «مصلحت‌اندیشی‌های آن‌چنانی» خودداری، از پیش‌داوری نسنجیده و بدون شناخت وآگاهی نسبت به هر چیز و هر کس پرهیز، قانون را مبنا و سر خطّ همه برنامه‌های فردی و اجتماعی‌مان قرار دهیم!
اگر به چنین قواعد و خواست‌های به‌حقّ گردن گذاشته و به ضرورت وجودی‌شان در راستای رسیدنِ به جامعه‌ای درخور و توسعه محور پایبندیم، که باید باشیم و چاره‌ای جز این نداریم، پس، رواست، مسئولیّت فردی و اجتماعی‌مان را در قبالِ ساختن و بستن «نعلِ اسبِ سرنوشت» به نسبتِ سهم و جایگاه و حقوق خویش به رسمیّت شناخته و مکلّف به جوابگویی از گفتار، کردار و رفتارمان باشیم.
حیفم می‌آید از ذخیره ارزشمند و خرمنِ پر بارِ ادبیّات کهن فارسی و در این میان ازگلستان حکیم سخن، شیخ مصلح‌الدّین سعدی شیرازی، به این بهانه خوشه‌ای بر نگیرم، آنجا که در سیرت پادشاهان( بابِ نخست) می‌سراید:
«درختی که اکنون گرفتست پای
به نیروی شخصی بر آید ز جای
وگر همچنان روز گاری هِلی
به گردونش از بیخ بر نَگسَلی
سرِ چشمه، شاید گرفتن به بیل
چو پُر شد، نشاید، گذشتن به پیل»
و این چنین است، رویداد غم‌انگیز و عبرت‌آموز سقوط پرواز ۳۷۰۴ هواپیمایی آسمان، در مسیرِ تهران- یاسوج و دیگر رویدادهایی از این دست!
رویدادی که در جای خود قابل بحث و بررسی و تعقیب و مجازات قانونی از جانب مقامات قضایی به ویژه دادستان در مقام مدّعی‌العموم و به تَبَع آن شفاف‌سازی و اطّلاع‌رسانی به مردم است!
به باور منِ شهروند، عوامل زیر در خلقِ این حادثه، مستقیم یا غیرمستقیم نقش داشته و می‌بایستی به مردم و به ویژه اولیاء دَمِ خون‌های به ناحقّ ریخته جمعی از بهترین فرزندان و آینده‌سازانِ این سرزمین پاسخگو باشند:
الف- کارشناسان و مسئولان وقت، در ارتباط با مکان‌یابی فرودگاه، به اتهامِ:
انتخاب مکان نامناسب، با توّجه به مسیر هوایی بسیار سخت آن در این منطقه کوهستانی و وجود قلّه‌هایی به ارتفاع بیش از ۴۲۰۰ متر.
ب- مسئولان و مدیران در رده‌های ملّی- منطقه‌ای، که در گذرِ این سال‌ها بی‌تفاوت از کنار این مهّم گذشته و به وظائف قانونی‌شان بی‌اعتنا بوده‌اند.
ج- وزارت مسکن و شهرسازی، سازمان هواپیمایی کشوری،
مسئولان فرودگاه و متّصدیان دستگاه‌های ناوبری و...، به جهت‌ دارا بودن مسئولیّت مستقیم.
ج-نمایندگانی که در انجام وظیفه قانونی نظارتی‌شان در این ارتباط کوتاهی کرده‌اند و نیز کسانی که در چارچوب قانون به نوعی وظیفه پیشگیری را عهده‌دار بوده وبه صورت جدّی نسبت به پیگیری و اصلاح این مهّم اقدام نکرده و تعلل ورزیده‌اند!
د- من و تو و ما، یعنی مردم، هم آنانی که سال‌هاست این خطر بالقوّه را احساس کرده، از کنار آن به راحتی گذشته و دم نزده‌ایم،
مسئولیّت صدا وسیما و دست‌اندرکاران مطبوعات، دراین میان، در جایگاه قانونیِ پیشقراولانِ امر آگاه‌سازی و دفاع از حقوق مردم قابل نقد و بررسی و توّجه است.
گرچه، پیشاپیش جماعتی، بریدند و قیچی کرده و دوختند!
با این توضیح که:
«دنا» این تنها شاهدِ بی زبانِ فاجعه را بدون ابلاغ و بازجویی قبلی، در جایگاه «متّهم» قرار داده، شاهدانی کم‌انصاف و احساسی را علیه وی بر انگیخته، یک طرفه کیفرخواست تنظیم و صادر و غیاباً در یک دادگاه مجازی فرمایشی، بدون رعایتِ تشریفات قانونی، و بدون داشتن وکیل حکم به محکومیّتش صادر کردند!
بگذریم؛
تجربه می‌گوید:
همیشه «یک نعل بندِ» نابَلَد و وظیفه‌نشناس قادر خواهد بود، سرنوشت غم‌انگیزی را برای دیگران رقم بزند،
این دیگران می‌تواند، یک فرد، مجموعه‌ای کوچک و بزرگ یا یک ملّت باشد!
نکته کلیدی در این سانحه هولناک این است: چه کسی میخ و نعل را به دستِ نعل‌بندِ ناشی می‌دهد؟
چه، همگان با این قصّه پر غصّه قصور و تقصیر و اهمال و... به‌خوبی آشناییم وکمتر شهروندی است، که‌ پیه این ندانم‌کاری‌ها به تَن‌اش مالیده نشده باشد!
و همگان دانیم که برای شکستنِ یک سدّ و در نتیجه بروز یک فاجعه، کافی است، نشتِ کوچکی نادیده گرفته شده یا سوراخ ریزی بر اثر بی‌مبالاتی و عدم آشنایی از نظر پنهان بماند.
بسیاری از مصیبت‌ها، از نادیده گرفتن یا بی‌توّجهی در ندیدنِ عیب و ایرادها شروع و به فاجعه ختم می‌شود.
بی‌جهت نیست، که در دنیای امروزی ریشه‌یابی و پیشگیری در زندگی فردی و اجتماعی قبل از درمان توصیه و عمل به آن از اهمیّتِ بالایی بر خوردار است.
از یاد نبریم؛
تا بوده و نبوده، زنجیره‌ای به‌هم پیوسته از علّت‌ها، عامل‌ها و انگیزه‌های ریز و درشت در ایجاد حادثه‌ها و رویداد‌های طبیعی و غیر طبیعی به‌گونه‌ای، آشکار و نهان دخیل‌اند!
در حدِ توان علاج واقعه را قبل از وقوع باید کرد. عقل و علم نشان داده که این کار شدنی است.
از وجودِ نعل‌بندهایِ ناآگاه در جامعه و جایگاه‌های مختلف غافل نباشیم!